زنگ خطر بزرگ زمین زیر پای ایران
زنگ خطر بزرگ زمین زیر پای ایران
ایران سرزمینی‌ست پر از تضادهای طبیعی؛ از کوه و بیابان تا دریا و برف. کشوری چهارفصل که در کنار همه زیبایی‌ها، در کمینگاه مخاطرات طبیعی نیز قرار دارد.

اما آنچه امروز ایران را در مرکز توجه جهانی قرار داده، نه زلزله‌های گاه‌وبیگاه و نه سیلاب‌های فصلی، بلکه بحرانی است بی‌صدا و بی‌رحم: فرونشست زمین.
دهه‌ها مدیریت نادرست منابع آب، کشاورزی پرمصرف و حفر بی‌رویه چاه‌ها، زمین را از درون تهی کرده است. حالا سطح کشور آرام و خزنده فرو می‌رود؛ سانتی‌متر به سانتی‌متر، سال‌به‌سال. آنچه در گذشته به عنوان هشدار علمی مطرح می‌شد، امروز در بسیاری از مناطق به واقعیت بدل شده است.
مطالعات تازه دانشگاه لیدز بریتانیا تصویری هولناک از وضعیت ایران نشان می‌دهد. بنا بر داده‌های ماهواره‌ای، بیش از ۳۱ هزار کیلومتر مربع از خاک ایران سالانه بیش از ۱۰ میلی‌متر نشست می‌کند. در برخی مناطق، این رقم تا ۳۴ سانتی‌متر در سال است — یعنی زمین می‌تواند در طول یک دهه چهار متر پایین‌تر برود.
«جسیکا پین»، سرپرست این پژوهش، در گفت‌وگویی گفته است: «نرخ فرونشست در ایران از سریع‌ترین‌ها در جهان است. در اروپا اگر عددی بیش از ۸ میلی‌متر در سال ثبت شود، وضعیت بحرانی اعلام می‌شود.»
اما ایران امروز فراتر از بحران است.
در رفسنجان، خاکی که زمانی زرّین‌ترین پسته دنیا را می‌داد، حالا هر سال چند ده سانتی‌متر پایین‌تر می‌رود. در جنوب‌غرب تهران، زمین با سرعتی نزدیک به ۴۰ سانتی‌متر در سال می‌نشیند؛ رقمی که هیچ استاندارد جهانی تاب تحملش را ندارد. اصفهان، کرمان، دشت قزوین و بخش‌هایی از خراسان نیز در همین مسیرند. برآوردها نشان می‌دهد بیش از ۶۵۰ هزار نفر در پهنه‌های پرخطر فرونشست زندگی می‌کنند.
دکتر فریبرز ناطق‌الهی، معاون پژوهشی پژوهشگاه بین‌المللی زلزله، در گفت‌وگویی با فرارو، این بحران را «ثمره نیم قرن مدیریت اشتباه» می‌داند.
او می‌گوید: «از دهه چهل و پنجاه، با حفر چاه‌های بی‌رویه برای توسعه کشاورزی، روند تخلیه سفره‌های آب زیرزمینی آغاز شد و با خشکسالی‌های اخیر درهم تنید. حالا نتیجه، فرونشست‌های عمیق و برگشت‌ناپذیر است.»
به باور او، چشم‌پوشی از چاه‌های غیرمجاز برای اشتغال‌زایی در دهه‌های گذشته، یکی از اشتباهات کلیدی بود: «این تصمیم‌ها شاید در کوتاه‌مدت به رونق کشاورزی کمک کرد، اما در بلندمدت ریشه حیات سرزمین را خشکاند.»
امروز میانگین فرونشست در ایران ۱۵ برابر میانگین جهانی است. یعنی در حالی که زمین در دنیا حدود یک سانتی‌متر در سال پایین می‌رود، خاک ایران در برخی نقاط تا ۱۵ و حتی ۴۰ سانتی‌متر فرو می‌نشیند. زیرساخت‌های شهری، جاده‌ها، فاضلاب‌ها و پی ساختمان‌ها به تدریج در حال فروپاشی‌اند. ترک‌هایی که در دیوار خانه‌ها می‌افتد، گاه فقط آغاز یک فاجعه است.
رئیس پژوهشکده مهندسی سازه هشدار می‌دهد: «اگر روند برداشت بی‌رویه آب ادامه یابد، ظرف یکی‌دو سال آینده بسیاری از شهرها با ریزش ساختمان‌ها و پل‌ها مواجه می‌شوند.»
در همین حال، سازمان نقشه‌برداری کشور نیز اعلام کرده است که بیش از ۹۰ هزار کیلومتر مربع از خاک ایران با پدیده فرونشست درگیر است.
سیداسکندر صیدایی، رئیس این سازمان، تأکید دارد: «فرونشست زمین دیگر یک پدیده محلی نیست، بحرانی ملی است. باید کارگروه ویژه مقابله با آن تشکیل شود.»
کارشناسان هشدار می‌دهند اگر سیاست‌ها تغییر نکند، فرونشست می‌تواند همان «زلزله خاموش»ی باشد که پایتخت و مراکز بزرگ کشور را در دهه آینده از درون می‌بلعد.
ایران هنوز فرصت دارد. بارش‌های احتمالی و اجرای طرح‌هایی مانند آبخیزداری و آبخوان‌داری می‌توانند روند را کند کنند، اما نه بدون اصلاح الگوی مصرف آب و تغییر اساسی در کشاورزی. بیش از ۸۰ درصد آب کشور در این بخش مصرف می‌شود. ناطق‌الهی می‌گوید: «اگر محصولات پرمصرف را وارد می‌کردیم و الگوی کشت را اصلاح، نه‌تنها آب حفظ می‌شد، بلکه معیشت کشاورزان هم پایدارتر می‌ماند.»
فرونشست، نشانه‌ی فروپاشی خاک نیست؛ نشانه‌ی فرسایش تصمیم‌هاست. زمینی که سال‌ها از آن برداشت کرده‌ایم، امروز در سکوت، ما را به درون می‌کشد.
اما واقعیت تلخ‌تر از آمار و نقشه‌هاست. فرونشست فقط یک پدیده زمین‌شناسی نیست، نشانه‌ای اجتماعی و مدیریتی است؛ انعکاس تصمیم‌هایی که در سکوت گرفته شدند و امروز در زمین پژواک می‌یابند. وقتی توسعه بر مبنای رقابت‌های کوتاه‌مدت، بی‌برنامه‌گی و سیاست‌زدگی پیش می‌رود، سرزمین تبدیل به قربانی می‌شود. آب را بی‌محابا برداشتیم تا اشتغال بسازیم، زمین را خسته کردیم تا محصول بگیریم، و حالا همان زمین، زیر پایمان فرو می‌نشیند. بحران امروز، محصول سال‌ها بی‌تفاوتی نهادی و نگاه موقتی به توسعه است.
فرونشست را شاید بتوان نماد همه بحران‌های معاصر ایران دانست؛ بحرانی که در ظاهر طبیعی است، اما ریشه در تصمیم‌های انسانی دارد. این پدیده نشان می‌دهد که بی‌توجهی به علم و برنامه‌ریزی بلندمدت، دیر یا زود چهره‌اش را در قالب فاجعه نشان می‌دهد. اگر امروز برای نجات خاک، آب و زیست‌پذیری شهرها تصمیم نگیریم، فردا دیر است. فرونشست با صدای آهسته می‌آید، اما پیامدهایش می‌تواند بلندتر از هر زلزله‌ای طنین‌انداز شود.