نیلوفر مژدهی مدیران باشگاه استقلال ماههاست که مقابل فرهاد مجیدی قرار گرفتهاند و حتی گفته میشد که حکم برکناریاش را امضا کردهاند. این بدترین حالت ممکن در یک باشگاه است. مدیر رکن اصلی یک باشگاه است و ستون یک باشگاه را تشکیل میدهد وقتی مقابل سرمربی بایستد و همه اعضای کادرفنی از ریز و درشت […]
نیلوفر مژدهی
مدیران باشگاه استقلال ماههاست که مقابل فرهاد مجیدی قرار گرفتهاند و حتی گفته میشد که حکم برکناریاش را امضا کردهاند. این بدترین حالت ممکن در یک باشگاه است. مدیر رکن اصلی یک باشگاه است و ستون یک باشگاه را تشکیل میدهد وقتی مقابل سرمربی بایستد و همه اعضای کادرفنی از ریز و درشت تا بازیکنان علیه او حرف بزنند یعنی کار این تیم تمام است. استقلال تا همینجا هم بهواسطه عقبهاش دوام آورد وگرنه وقتی مدیر، مربی و بازیکن به جان هم افتادند دیگر نمیتوان توقع داشت تیم سرپا بماند.
شاید این جمله برای دوستداران تیم فوتبال استقلال خوشایند نباشد ولی اگر فولاد شکست میخورد و استقلال قهرمان میشد، عدالت رعایت نشده بود. نه اینکه استقلالیها حق نداشته باشند؛ موضوع این است که باید بپذیریم دوران اما و اگرها به پایان رسیده و تیمها مزد زحماتشان را میگیرند. تمام معادلات به هم میخورد اگر استقلال با آن وضعیت آشفته مدیریتیاش، تیم فولاد را با آن نظم مدیریتی و ثباتی که داشت، شکست میداد. هنوز فریادهای فرهاد مجیدی در کنفرانسهای خبری، گلهگذاریهایش و خط و نشانی که میکشید، فراموشمان نشده است. در نقطه مقابل در باشگاه فولاد، آذری پشت نکونام درمیآمد و نکونام پشت آذری. این آن اتحادی بود که فولاد را با همه انتقادهایی که علیه این دو تن میشد، به قهرمانی رساند.
لازم نیست خیلی دور برویم، همین چند روز قبل وقتی سیروس پورموسوی در کنفرانس خبری علیه جواد نکونام مصاحبه کرد، این سعید آذری بود که با اصول اساسی در حمایت از سرمربی تیمش ابتدا مصاحبه کرد بعد پست اینستاگرامی گذاشت و در ادامه با مسئولان باشگاه صنعت نفت گفتوگو کرد تا حمایت کامل خود را از سرمربی تیمش نشان دهد. او به همین اکتفا نکرد و در قامت یک مدیر مدبر طرح شکایت کرد و نسبت به حقانیت سرمربی تیمش اعاده حیثیت کرد.
اینجاست که یک مربی مثل نکونام دیگر دغدغهای جز کار فنی ندارد و همین تمرکز کادرفنی تیم فولاد بود که باعث شد این تیم بهتر از استقلال بازی کند و مزد زحمتش را بگیرد. به مصاحبههای سعید آذری از ابتدای فصل تاکنون نگاه کنید؛ در همه مصاحبههایش به کادرفنی تیمش حق میدهد، از آنها حمایت میکند و خود را در کنارشان قرار میدهد و نه در مقابلشان. یک مربی از یک مدیر چه میخواهد جز حمایت.
این همه آنچه سعید آذری کرد، نبود. او در این ماهها از خود در کنار بازیکنان عکس میگذاشت، در تمرینات حاضر میشد و با این کار یک هدف داشت و آن اینکه به آنها بگوید ما همه در کنار هم هستیم. بدونشک باشگاه فولاد فارغ از تواناییهای جواد نکونام اتحاد موجود را از صدقه سر سعید آذری دارد.
استقلال و یک جنگ تمامعیار
در نقطه مقابل اما استقلال اینگونه نبود. مدیران این باشگاه ماههاست که مقابل فرهاد مجیدی قرار گرفتهاند و حتی گفته میشد که حکم برکناریاش را امضا کردهاند. این بدترین حالت ممکن در یک باشگاه است. مدیر رکن اصلی یک باشگاه است و ستون یک باشگاه را تشکیل میدهد وقتی مقابل سرمربی بایستد و همه اعضای کادرفنی از ریز و درشت تا بازیکنان علیه او حرف بزنند یعنی کار این تیم تمام است. استقلال تا همینجا هم بهواسطه عقبهاش دوام آورد وگرنه وقتی مدیر، مربی و بازیکن به جان هم افتادند دیگر نمیتوان توقع داشت تیم سرپا بماند. این تنها فرهاد مجیدی نبود که از مددی انتقاد کرد بلکه دیگر مربیان استقلال نیز به خود اجازه دادند از مددی انتقاد کنند و در برنامه زنده به کمک مجری برنامه او را به تمسخر بگیرند. باید پذیرفت که این رفتار نادرست مددی بود که چنین فضایی را علیه او به وجود آورد. اگر اشتباه از مددی نیست چرا در دیگر تیمها این اتفاق رخ نمیدهد و هیچ مربی و بازیکنی از مدیران وقت باشگاه خود اینقدر صریح و بیپرده انتقاد نمیکنند؟
وزیر اشتباه کرد حتی ناخواسته
شکی نیست که وزیر ورزش در حق استقلال اجحاف کرد. بحث حمایت از یک تیم و یا مخالفت با یک تیم دیگر نیست، منظور این است که چرا سلطانیفر بهعنوان بانی اصلی اینهمه در استقلال تغییر ایجاد کرد و ثبات را از این تیم گرفت. بدونشک اشتباه وزیر ورزش درمورد مدیریت این باشگاه به این تیم صدمه زد. مخالف آن هستیم که بگوییم وزیر پرسپولیسی بوده و به یک تیم کمک و دیگر تیم را رها کرده است ولی اشتباهات مکرر او در تیم استقلال و عدم دخالت یا میدانداری در این تیم باعث شد مدیر و مربی تیم مثل کارد و پنیر به جان هم افتاده و مثل دشمنانی خونی در تمام طول فصل مقابل هم قرار بگیرند. داستان اعضای هیاتمدیره و اطرافیان آنها نیز در نوع خود جالب بود و ازجمله مواردی است که بحث گسترده دیگری را میطلبد و بدونشک لازم است وزیر درموردش پاسخگو باشد. سلطانیفر بهعنوان متولی اصلی تیم استقلال میتوانست حالا که سهوا در حق استقلال چه در جذب بازیکن و چه در هیاتمدیره و چه در امکانات اجحاف شده، وارد عمل شود و حداقل خود را از اتهامات مبرا کند.
برگ برندهای که سوخت
فرهاد مجیدی اگر اینطور که میگوید به کمک دوستانش به این تیم کمک مالی کرد، میتوانست بهترین کمک برای تیم مردمی استقلال باشد. مدیران استقلال میتوانستند از این دوستداران استقلال کمک بگیرند و در کنار هم بدون دشمنی از کمک این دوستداران استفاده کنند. مگر دیگر تیمها از این حامیان در کنار خود ندارند؟ مگر مدیرعامل باشگاه صنعت نفت همین چندی پیش در گفتوگویی عنوان نکرد صنعت نفت برخی کمکهای لجستیکش را از هواداران متمول این باشگاه دریافت میکند یا مگر تیمهای دیگر شهرها از این حامیان ندارند؟ بدونشک این حامیان مالی میتوانستند بهعنوان بازوهای این باشگاه وارد عمل شده و بدون جنگ و نزاع به تیم استقلال در جهت برطرف شدن مشکلات کمک کنند. اینکه چرا از این حامیان استفاده نشد و مدیرعامل استقلال در اقدامی غیرحرفهای به جای استفاده از امکانات موجود در مقابل آنها قرار گرفت نیز مورد قابلتوجهی است که توجیهی برای آن وجود ندارد.
زنگ خطر برای استقلال به صدا درآمد
برای استقلال جای نگرانی وجود دارد. آنها نماینده کشورمان در لیگ قهرمانان آسیا هستند و رقیبشان درحال آمادهسازی است. استقلال باید این فینال تلخ را فراموش کند. لازم است مددی از صحبتهای سعید آذری درمورد مظلومیت تیم استقلال به خودش بیاید و بدونتوجه به آنچه تاکنون رخ داده برای آمادهسازی تیم استقلال جلو بیاید. استقلال لازم دارد سرمربی و مدیرعاملش در کنار هم قرار بگیرند و تیم را برای لیگ قهرمانان آسیا آماده کنند. چیزی به شروع مجدد مسابقات باقی نمانده و استقلال بسیار آسیبپذیر است. اینجا دیگر سلطانیفری وجود ندارد که تقصیرها را به گردنش بیندازیم. حالا استقلال است و مددی و فرهاد مجیدی و هوادارانی که بدونشک به جای جاروجنجال در تیمشان بهدنبال آرامش و موفقیت هستند. زمان آن رسیده مددی لجبازی را کنار بگذارد و مجیدی خاطرات بد را فراموش کند تا این دو در کنار هم برای تیم استقلال تلاش کنند. استقلال در بدترین شرایط است. بازیکنانش برای فصل بعد خود درحال تصمیمگیری هستند. یکی چهارگوشه زمین را میبوسد و یکی پیشنهادهای بینالمللی را بررسی میکند. از آنها توقعی نیست ولی از مجیدی و مددی توقع میرود در بحرانیترین روزهای استقلال تیم را جمعوجور کرده و حالا که از رودرروی هم بودن به جایی نرسیدند، در کنار هم برای موفقیت یکی از نمایندگان ایران در لیگ قهرمانان آسیا تلاش کنند. جدال این دو که نتیجهای برای استقلال نداشت ولی موفقیتهای آینده میتواند به افتخاراتشان بیفزاید. اگر استقلال در لیگ یا جامحذفی قهرمان میشد قطعا از مدیر و مربی وقتش بهعنوان سکانداران نام برده میشد و تاریخ نامشان را ثبت میکرد ولی این جدال بیسرانجام چیزی جز حسرت برایشان به ارمغان نیاورد.
سخنی با فرهاد
شاید همه فرهاد را مربی تنها و بیپناهی بدانند. او با تزریق پول به باشگاه استقلال قهرمان بدون حامی به نظر رسید ولی واقعیت این است که این مربی نیز در ناکامیهای تیمش بیتقصیر نیست. به لطف دوربینهای تلویزیونی همه شاهد رفتار این مربی در کنار زمین بودند. نه اینکه مربی حق اعتراض ندارد ولی اعتراضی که تیم را به هم بریزد اول از همه یقه خود مربی را میگیرد. قبول داریم که مجیدی در این ماهها تحتفشار بود ولی مربی همیشه قربانی همه اتفاقات بد است و فرهاد هم از این قاعده مستثنی نیست. انتقاد اما به او آنجاست که نمیتواند احساساتش را کنترل کند. چه روزهایی که چهره مضطرب این مربی در کنار زمین تنش را به تیم استقلال وارد کرد و چه بازیهایی که با اعتراضهای مکرر و پیدرپی در کنار خط آرامش را از تیم استقلال گرفت. داریم مربیانی که با جاروجنجال کنار زمین تیم حریف را به هم ریخته و به نفع تیم خود کار میکنند اما اعتراضهای فرهاد مجیدی معمولا نه از سر خراب کردن جو آرام تیم حریف که در جهت تخریب تیم خودش بوده. وقتی دوربین موبایل را رو به داور میگیرد و میخواهد او به جای ویآیآر نداشته از فیلم دوربین همراه استفاده کند، نماد اعتراض بیش از حد است. به بازیهایی که مجیدی مکرر اعتراض کرده، نگاه کنید؛ استقلال در اغلب آن بازیها به نتیجه نرسیده و یا بهسختی برنده شده است. فرهاد لازم دارد برای ادامه کار با استقلال حرفهایتر رفتار کند و با رفتاری آرامتر در کنار زمین قبل از هر چیز آرامش را به تیم خودش تزریق کند. آخرین ثمره همین اعتراضهای فرهاد محرومیت او در فینال جامحذفی بود که در ازدسترفتن قهرمانی نقش بسزایی داشت.
نکته دیگر هم به خالی شدن تدریجی کادرفنی برمیگردد. از ابتدای فصل دستیاران مجیدی به نوبت و هرکدام به دلیلی جدا شدند. نگاهی به وضعیت نیمکت تیمهای رقیب نشان میدهد که سرمربیان برای موفقیت نیاز مبرم به دستیاران کارآمد و یک کادر کامل دارند ولی آیا امروز کادر مجیدی اینگونه است؟!