آلودگی هوای سیاست با حذف کاتالیزورها
آلودگی هوای سیاست با حذف کاتالیزورها

طبقه متوسط فکری در هر جامعه‌ای نقش شاقول و تنظیم‌کننده مناسبات طیف‌ها و طبقات مختلف اجتماعی را دارد و حذف یا نادیده‌گرفتن این حلقه‌های واسط، می‌تواند به ایجاد انحراف در مناسبات جامعه یا فروپاشی اجتماعی منجر شود و گاه نیز موجب می‌شود جامعه، به‌لحاظ توانِ تحلیل، لاغر و ضعیف شود و راه درست خود را […]

طبقه متوسط فکری در هر جامعه‌ای نقش شاقول و تنظیم‌کننده مناسبات طیف‌ها و طبقات مختلف اجتماعی را دارد و حذف یا نادیده‌گرفتن این حلقه‌های واسط، می‌تواند به ایجاد انحراف در مناسبات جامعه یا فروپاشی اجتماعی منجر شود و گاه نیز موجب می‌شود جامعه، به‌لحاظ توانِ تحلیل، لاغر و ضعیف شود و راه درست خود را گم کند و توان تشخیص صواب از ناصواب را از دست بدهد و حتی به سمت نوعی «لمپنیسم» برود و هم مردم و هم دولت‌مردان نباید از کنار این اتفاقات بی‌تفاوت بگذرند.
جای تأسف است که این روزها و در میانه اعتراضات که هم طبقه حاکم برای مدیریت آن، نیاز به استفاده از نظر کارشناسان دارد تا مشکل را با کمترین هزینه جمع کند و هم معترضان، نیاز به استفاده از رأی و نظر کارشناسان و دلسوزان دارند تا در چرخه خشونت گرفتار نشوند، به نظر می‌رسد نه دولت، نه معترضان داخلی و نه حتی موافقان خارج‌نشین آن‌ها، توجهی به طبقه متوسط فکری جامعه ندارند.
مهرماه گذشته بود که «مهدی نصیری» در کانال تلگرامی خود نوشت: با بروز حوادث اخیر پس از ماجرای گشت ارشاد و مرگ دلخراش و تکان‌دهنده مهسا امینی، نهادهای امنیتی متوجه روزنامه‌نگاران و هنرمندان و ورزشکاران و همه کسانی شده که در این ماجرا، موضوع گشت ارشاد و حجاب اجباری را نقد کردند در حالی که این برخورد، واجد خطای تحلیلی بزرگی است که همچنان نمی‌خواهد اعماق بحران‌های موجود در ایران را ببیند و قبل از آن که بسیار دیر شود برای آن چاره‌اندیشی کند.
این فعال سیاسی و رسانه‌ای اصولگرا نوشت: احساسم این است که من ظرف دو سه سال اخیر همه انتقادهایی را که به ذهنم می‌رسید همراه با راه‌حل‌ها با مسئولان و عالی‌ترین سطوح سیاسی مطرح کردم و به تعیبر شاعر آنچه شرط بلاغ بود گفتم و اگر تاکنون شنیده نشده، پس از این هم شنیده نخواهد شد و من باید به تکرار مکررات رو بیاورم که برای همه ملال‌آورست. اکنون در این نوشته اعلام می‌کنم که تا اطلاع بعدی به موضوعات سیاسی نخواهم پرداخت و مانند میلیون‌ها نفر دیگر منتظر می‌مانم که ببینم خسروان با این ملک و کشور چه
خواهند کرد.
دو روز قبل نیز «احمد زیدآبادی» فعال سیاسی اصلاح‌طلب مطلبی خطاب به «حامد اسماعیلیون» نوشت که نقش لیدر و رهبر در تجمعات خارج از کشور را برعهده دارد و ساعاتی بعد، پیج وی با انواع فحش‌های رکیک مورد حمله قرار گرفت.
زیدآبادی در این خصوص نوشت: «بازتاب مطلبی که خطاب به حامد اسماعیلیون نوشتم، مرا نسبت به آیندۀ این کشور از هر جهت روشن کرد؛ گرچه پیش از آن هم، برایم کم و بیش روشن بود».
از فحاشی چارپاداری تا تهدید به قتل و تجاوزِ جنسی، بخشی از واکنش افرادی بود که در فضای مجازی و غیرمجازی به حمایت از آقای اسماعیلیون نثارم کردند.
دکتر «بیژن عبدالکریمی» و «محمد فاضلی» نیز ماه‌ها قبل، کرسی تدریس خود را در دانشگاه‌ها از دست دادند و بیم آن می‌رود این افراد نیز ترکِ توصیه کنند و در کنج خلوت خود آرام بمانند.
دردناک است که بگوییم افرادی چون «مهدی نصیری»، «احمد زیدآبادی»، «بیژن عبدالکریمی»، «محسن رنانی» و «محمد فاضلی» ازجمله حلقه‌های واسط و نیروهای فکری هستند که نه به‌دنبال براندازی بودند و نه سراغ عافیت‌طلبی رفتند و اگر حرف و سخنی گفتند و نوشتند، توسعه کشور، ارتقای حکمرانی، تقویت نظام سیاسی و تحکیم مردم را در اولویت داشتند و نه چیز دیگری.
شاید برخی فکر کنند در شرایطی که اعتراضات هر روز شدیدتر می‌شود حذف یا کنار کشیدن این افراد، موضوعی حاشیه‌ای است و اهمیتی ندارد که در پاسخ به این افراد باید گفت: این حاشیه‌ها، از متن مهم‌تر و بلندتر هستند و اگر «دولت جمهوری اسلامی»، «معترضان مخالف» و همچنین «هواداران خارج‌نشین» در این نگاه و نگرش خود تجدیدنظر نکنند، معلوم نیست چه اتفاقاتی در ساحت جامعه خواهد افتاد و چه اندازه تصور آینده، دشوار خواهد شد.
نکته‌ای که بیش از همه موجب حیرت و نگرانی عمیق شد این است که کسانی‌که از خارج از کشور، به پیج «احمد زیدآبادی» رفتند و فحش و بد و بیراه نثار کردند، سال‌هاست در کانادا، آمریکا و کشورهای اروپایی که مهد دموکراسی و آزادی بیان است، زندگی می‌کنند و اساساً در چنان فرهنگی، «مدارا با نظر مخالف» باید امری عادی باشد و توقع می‌رفت آنان به‌رغم داشتن نظر مخالف با زیدآبادی درخصوص ادامه یا قطع فعالیت سیاسی «حامد اسماعیلیون»، ساکت بنشینند یا اعلام
نظر کنند.
یکی از اصول مهم در دموکراسی، این است که نگاه و نظر مخالف، بدون ترس از توهین و تحقیر، تحمل شود و رفتار ناشی از خشونت، حتی در سطح «خشونت کلامی» نیز ناپسندیده است اما گویا ما ایرانی‌های داخل و بسیاری از هموطنان ما که در کشورهای توسعه‌یافته حضور دارند نیز با این مفهوم بیگانه هستند.
نکته آخر این‌که طی سال‌های اخیر، افراد بسیاری که می‌توانستند در نقش «کاتالیزور» و تسهیل‌کننده عمل کنند، در نتیجه همین برخورد حاکمیت و صاحبان نظر مخالف، آرام به کنجی خزیدند و تن به یک سکوت اجباری دادند و لازم است دولت در این بخش اقدامی کند.