اعتراضات این روزها درحقیقت حاصل جمع بسیاری از سوءمدیریتها، بیتدبیریها، نادیدهگرفتن مطالبات مردمی و حذف مخالفان سیاسی و فعالان حزبی داخل کشور که نه برانداز که از اقبال عمومی برخوردار بودند با مشکلات اقتصادی و معیشتی است که جریان سیاسی اصولگرا ازجمله دو دولت منتسب به این جریان یعنی دولت «محمود احمدینژاد» و «ابراهیم رییسی» […]
اعتراضات این روزها درحقیقت حاصل جمع بسیاری از سوءمدیریتها، بیتدبیریها، نادیدهگرفتن مطالبات مردمی و حذف مخالفان سیاسی و فعالان حزبی داخل کشور که نه برانداز که از اقبال عمومی برخوردار بودند با مشکلات اقتصادی و معیشتی است که جریان سیاسی اصولگرا ازجمله دو دولت منتسب به این جریان یعنی دولت «محمود احمدینژاد» و «ابراهیم رییسی» در آن بیشترین سهم را داشتند، است و اصولگرایان برای مواجهه با ریشه این اعتراضات، لازم است تمرکزِ تحلیل خود را از خارج کشور و دشمن، بر داخل کشور، شیوه حکمرانی خود و نقد درونگفتمانی تنظیم کنند.
اعتراضات در خیابانها از ۷۰ روز عبور کرد، اعتراضاتی که همانگونه که مورد انتظار بود، مورد سوءاستفاده دشمنان و بدخواهان نیز واقع شد اما به بسیاری از حوزهها در داخل کشور ازجمله ورزش نیز کشیده شد و گویا میل به توقف ندارد اما خبری از گفتوگو به معنای واقعی نیست و اصولگرایان همانگونه که خود نیز میدانند گفتوگو با معترضان را به شرطی برمیتابند که نتیجه آن، چیزی باشد که آنان اراده کردهاند یعنی بازگشت همه امور به یک روز پیش از «مرگ مهسا امینی» و این رویکرد را در دیدار و نتیجه گفتوگو با «مولوی عبدالحمید اسماعیلزهی» و واکنش برخی رسانههای اصولگرا به آن دیدیم.
حرف ما این است که اعتراضات این روزها درحقیقت حاصل جمع بسیاری از سوءمدیریتها، بیتدبیریها، نادیدهگرفتن مطالبات مردمی و حذف مخالفان سیاسی و فعالان حزبی داخل کشور که نه برانداز که از اقبال عمومی برخوردار بودند با مشکلات اقتصادی و معیشتی است که جریان سیاسی اصولگرا ازجمله دو دولت منتسب به این جریان یعنی دولت «محمود احمدینژاد» و «ابراهیم رییسی» در آن بیشترین سهم را داشتند، است و اصولگرایان برای مواجهه با ریشه این اعتراضات، لازم است تمرکزِ تحلیل خود را از خارج کشور و دشمن، بر داخل کشور، شیوه حکمرانی خود و نقد درونگفتمانی تنظیم کنند هرچند چنین اقدامی از این جریان سیاسی که «نگاه عاقل اندر سفیه» به دیگر جریانات سیاسی و گفتمانهای رقیب داشته و خود را نزدیکتر از همه به «خدا» میداند، بسیار بعید است و برای اثبات این مدعا، کافی است به سطور «روزنامه کیهان» پس از چند نکته اخیری که «رییس دولت اصلاحات» درخصوص اعتراضات گفته، نگاهی بیندازیم تا متوجه شویم که اعضای اصلی اتاق فکر این جریان سیاسی و بزرگان رسانهای آن، چه درکی از دنیای پیرامون خود دارند.
درخصوص نشست اخیر برخی از اصلاحطلبان با رییس قوه قضاییه و دبیر شورای عالی امنیت ملی، باید گفت ریشه آن به اوج گرفتن اعتراضات و استمرار آن برمیگردد که موجب شد -احتمالاً در پی تصمیمی بزرگتر در ساختار جریان سیاسی اصولگرا که امروز هر سه قوه را در اختیار دارد- «غلامحسین محسنی اژهای» در تاریخ ۱۹ مهرماه از ضرورت گفتوگو بین طیفهای موثر سیاسی سخن بگوید و بدیهی است هرگاه از این ضرورت سخن گفته شود، یک پای جبهه اصلاحات در میان است چون حدود دو دهه قبل، دو قوه از سه قوه کشور را در دست داشتند و همواره در کارهای رسانهای و هدایت افکار عمومی، چندین گام از اصولگرایان پیشتر بودند.
پس از آن بود که این نشست تقریباً بدون حضور رسانهها و در سکوت خبری برگزار شد و اخباری که از این نشست بیرون آمد نیز با تأخیر بسیار بود و آنچه که مستند است سخنان «شکوری راد» است که همین دو روز گذشته، در برخی خبرگزاریها گفته شد که برابر آن نشست هیات رئیسه جبهه اصلاحات ایران از جمله بهزاد نبوی، مرعشی، شکوری راد، راکعی، باقری و محمود صادقی با رئیس قوه قضائیه و علی شمخانی منتشر شد.
برابر همین اخبار میتوان اینگونه تحلیل کرد که ناآرامیهای اخیر در کشور و ناتوانی جناح غالب از کنترل و مهار آن، اصولگرایان را به این جمعبندی رساند که با سران اصلاحطلب بنشینند و پیشنهادهای آنان را درباره تدبیر اوضاع بخواهند.
اگر بخواهیم شفاف بگوییم شناختی که ما از سلوک سیاسی اصولگرایان داریم به ما میگوید این جریان سیاسی اصولگرا تنها در شرایط خاص و در برخی محذورات سیاسی و گیرافتادن در بنبستها، از نگاه سختگیرانه به مدیریت و «خودی و غیرخودی کردن ساحت سیاست» دست بر میدارد و اگر امروز با برخی اصلاحطلبان نشسته است، نه از سرِ اختیار که از سر اجبار است و تردیدی نداریم که هدف اصلی آنان، خروج از این بنبست است و پس از رد شدن از این گردنه خطرناک، به بیان طنزنویسان، به تنظیمات کارخانه بازخواهند گشت و همان شیوه بسته مدیریت و حکمرانی را در پیش خواهند گرفت.
نکته بعدی این است که اصولگرایان در مذاکرات سیاسی خود با احزاب سیاسی داخلی، اصلاحطلبان و کشورهای توسعهیافته، به هیچ عنوان اهل امتیاز دادن نیستند و از گفتوگو بهعنوان یک تاکتیک بهره میبرند تا به خیال خود از وضعیت موجود به وضعیت مطلوب تغییر مکان بدهند و نه بیشتر و این موضوع را ما در گفتوگوهای برجامی بهکرّات دیدیم در حالیکه مذاکره و گفتوگو یک شرط مهم دارد و آن پذیرفتن طرف مقابل و اعتبار و شأن قائل شدن برای مطالبات و نظراتش است و در فرایند گفتوگو، به موازات اینکه حرف و مطالبات خود را طرح میکنید لازم است مطالبات طرف مقابل را گوش کنید و در نهایت بخشی از آن مطالبات را بپذیرید و اصطلاحاً چیزهایی بدهید
و چیزهایی هم بگیرید.
تجربه برجام و بسیاری از مسائل سیاسی داخل کشور طی دو دهه اخیر، به ما نشان داد اصولگرایان به این شرط گفتوگو و مذاکره میکنند که نشان دهند که اهل تعامل و تفاهم هستند و افکار عمومی را آرام کنند اما هرگز درخصوص کوتاهآمدن از مطالبات خود یا پذیرش نگاه مخالف و تحقق مطالبات مخالفان خود، نمیتوان امیدی به آنان داشت.
نکته بعدی این است که اصولگرایان در شرایطی به سمت گفتوگو با اصلاحطلبان رفتهاند که هم بسیاری از رجال نامدار این جبهه سیاسی را در بازداشت دارند و هم به برخورد تند با معترضانی که اغتشاشگر نیستند اعم از هنرپیشه و فوتبالیست و خبرنگار اصرار دارند و این با سنت گفتوگو
هماهنگی ندارد.
نکته آخر اینکه در شرایط فعلی جریان اصلاحات نیز نمیتواند ادعا کند نماینده معترضانِ کف خیابان است و اساساً این جریان سیاسی ارتباط خود را با بخش اعظمی از بدنه خود بریده است و جوانان و نوجوانان و نسل جدید، شناختی از رجال نامدار این جریان سیاسی ندارند و خود اصلاحطلبان نیز چنین ادعایی ندارند و اصولگرایان نیز باید بدانند مشکلات اقتصادی و معیشتی مردم، نقش محوری در کنترل اعتراضات دارد و اگر برای این بخش برنامه نداشته باشند -که به نظر میرسد ندارند-، نمیتوانند شرایط را به قبل از آغاز اعتراضات بازگردانند.