از این خانه کاغذی  چیزی نمانده
از این خانه کاغذی  چیزی نمانده

  سام ستارزاده/ رسوایی مدیریتی- اقتصادی سه باشگاه ‌بنام لیگ یک هفته هم زمان نبرد؛ آن هم در شرایطی که هنوز عرق شرم ناشی از بی‌آبرویی اساسنامه جعلی هشت سال اخیر فدراسیون، از روی پیشانی این فوتبال خشک نشده ‌است. برانکو، شفر، استوکس، زلاتکو، جباروف، کنستانت، بودیمیر، منشا، ایسما و لی اروین که در روزهای […]

 

سام ستارزاده/

رسوایی مدیریتی- اقتصادی سه باشگاه ‌بنام لیگ یک هفته هم زمان نبرد؛ آن هم در شرایطی که هنوز عرق شرم ناشی از بی‌آبرویی اساسنامه جعلی هشت سال اخیر فدراسیون، از روی پیشانی این فوتبال خشک نشده ‌است. برانکو، شفر، استوکس، زلاتکو، جباروف، کنستانت، بودیمیر، منشا، ایسما و لی اروین که در روزهای تعطیلی و بی‌هیجانی فوتبال ایران جمعاً بیش از ۵/۲ میلیارد یورو بدهی روی دست استقلال، پرسپولیس و تراکتور گذاشته‌اند، نخستین شاکی‌های جنجالی دردسرآفرین برای باشگاه‌های کشور نبوده‌اند و بعید است آخرین نفرات هم باشند. از همین رو، اعتماد هوادار و دنبال‌کننده فوتبال به دفاعیات مسئولانی که مسبب این فجایا هستند کاملا فرو ریخته.

نه قوانین باشگاهداری مانند دهه قبل است و نه نگرش مردم مانند دهه هفتادی است که عشق قبل از پول حرف آخر را در دنیای ورزش می‌زد. از دو سال قبل، سختگیری فیفا در بدعهدی باشگاه‌ها به مستخدمانشان شدت بی‌سابقه‌ای یافته‌ است. قوانین جدید فدراسیون جهانی فوتبال اختیار مطلق را به بازیکنان و مربیان می‌دهد تا در صورت عدم دریافت مطالباتشان (به‌ ترتیب به ‌مدت ۲ و ۳ماه) قراردادشان با باشگاه را به‌طور یک‌طرفه فسخ‌ کنند و تا سنت آخر مبلغ پیش‌بینی‌شده در این قرارداد را نیز دریافت‌ کنند. کمتر از پنج ماه قبل بود که سرمربیان شناسی نظیر ویلموتس، استراماچونی و کالدرون از همین قانون استفاده‌ کردند تا فوتبال ایران را بدون هیچ لطمه‌ای ترک‌ کنند.
تهی‌شدن تیم‌ ملی و لیگ برتر از چنین مربیان بادانشی، با وجود تمام تلخ‌بودن و حسرتش، یک زنگ هشدار بود اما یوروهایی که حال باید در اسرع وقت، آن‌هم در شرایطی که نزدیکی به عید نوروز و شیوع کرونا از سرعت معمول فعالیت‌های اقتصادی می‌کاهد و بازار ملتهب ارز، از زیر سنگ و خاک استخراج‌ شوند، صدای ریختن آوار خانه‌ای است که مدت‌ها پیش از پای‌بست باید مرمت می‌شد. شاید چند صباحی بتوان بحث را به بود و نبود مربی و بازیکن خارجی کشاند و با شکاندن کاسه و کوزه‌ها بر سر غیرایرانی‌ها صورت مسأله را کمرنگ کرد. ولی احتمالا به‌زودی پرونده‌های جدیدی به نام سه مربی نام‌برده این مسأله، یعنی ناتوانی اقتصادی فوتبال ایران را یادآوری خواهند کرد.
وضعیت دیگر باشگاه‌های کشور چندان بهتر از سرخابی‌ها و پرشورها نیست. ماشین‌سازی سر مسأله مشابه با در بسته روبه‌رو شده ‌است. پارس جنوبی جم تا مرز ورشکستگی پیش رفت. بازیکنان دو نفت خوزستانی و نساجی هم ماه‌های بسیاری را بدون دریافت حقوق بازی‌ کردند. اینها چکیده فوتبالی هستند که با گنج قارون خالی اداره می‌شوند و کسی نمی‌تواند از آن، آورده مالی بسازد.
در دهه‌های اخیر، تعداد انگشت‌شماری نیروی مدیریتی جوان و کاربلد اضافه شده‌اند و اغلب مهره‌های قدیمی و تکراری در سمت‌های گوناگون جابه‌جا می‌شدند و هر جا قدم می‌نهادند، همان استراتژی‌های عشق‌محور و نتیجه‌گرای خود را به‌ جای سیستم‌های اقتصادمحور کنونی حاکم بر فضای ورزش جهان ارائه می‌دادند. غم‌انگیزتر اما این است که هیچ‌یک از این افراد بابت لکه‌های سیاه کارنامه‌شان بازخواست نمی‌شوند و حتی در مواقعی ترفیع هم می‌گیرند. آیا انتظار دارید قوه قضائیه به پرونده مدیرانی مانند فتحی، عرب و افتخاری که مسببین این بدهی‌های هنگفت هستند ورود کند؟
سردمداران فوتبال همین‌ها هستند و فوتبال هم همین فوتبالی که حقش داده نمی‌شود. حق پخش و بلیت‌فروشی از آن دریغ می‌شود؛ بخش توانمند خصوصی به آن راه داده نمی‌شود و همان درآمد تزریق‌شده اندک هم عمدتاً به جیب متولیانش می‌رود و یا با اهمال آنان صرف پرداخت خسارات بی‌دلیل و خودساخته می‌شود.
ما می‌توانیم همچنان به گول‌زدن خود، به انداختن تقصیر بر گردن این و آن ادامه ‌دهیم اما اگر کمی دوراندیش باشیم، روزی را می‌بینیم که ماه از پشت ابرها بیرون آمده و وعده نوروزی برانکو که خبر از آماتورشدن فوتبال در کشورمان داده، محقق شده‌ است.
بعید است کسی بخواهد خانه کاغذی فوتبال ایران لای کاغذهای پرونده‌ها غرق‌ شود؛ ولی به ‌ناچار انتخاب را می‌سپاریم به دستان آنهایی که سه باشگاه ریشه‌دار کشور را خواه ناخواه به چنین باتلاقی کشانده‌اند.