ماجرایی که در یکی از نواحی آموزش و پرورش شهر ری رخ داد، کمسابقه و حتی بیسابقه بود که در این نوشتار به جزییات آن اشاره نمیرود چون در خبرها آمد و مدیران مربوطه عزل شدند و دستگاه قضا نیز پرونده پیگیری تشکیل داد.
اینکه معلمی با کودکان چنین برخوردی داشته باشد، آن هم با کودکانی که از نظر روانی شکنندهتر هستند و رفتارهایی که خاطر جامعه را مکدر ساخت اما بهراستی ریشه چنین اتفاقی دقیقاً کجاست ؟
نویسنده این سطور که دانشآموخته دانشگاه تربیت معلم بود و سه دهه در مدارس دو استان تدریس کرد و بازنشسته شد، چنین برخوردی را از معلم نسبت به نسل آیندهساز به خاطر ندارد هرچند حدود سه دهه قبل و مشخصاً در دهه شصت و پیش از آن، تنبیه بدنی امری عادی و متعارَف بود.
بهعنوان فردی که دقیقاً سه دهه سابقه تدریس در مدارس دو مقطع متوسطه اول «راهنمایی» و متوسطه دوم «دبیرستان» را دارم همواره درخصوص نحوه پذیرش آموزگار و دبیر در سالهای اخیر که با عنوان آزمون ماده ۲۸ انجام میشود، منتقد بودم و شاید برای خوانند جالب باشد که اولین انتقاد من زمانی ایجاد شد که برگزیدگان این آزمون را در مدرسه و کلاس دیدم، افرادی که بیست و پنج تا چهل سال سن دارند و نتوانستند برای خود کسب و کاری مهیا کنند و به تعبیر حافط «از بدِ حادثه اینجا به پناه آمدهاند» و در آزمون ماده ۲۸ شرکت کردند و دو ماه بعد هم ابلاغ گرفتند و راهی کلاس شدند، بدون هیچ تجربهای در تدریس و بدون هیچ مهارتی در مواجهه و برخورد با کودکان و نوجوانان، اما ماده ۲۸ دقیقاً چیست؟
برابر ماده۲۸ اساسنامه دانشگاه فرهنگیان – مصوب جلسه ۷۰۴ مورخ ۶/۱۰/۱۳۹۰ شورای عالی انقلاب فرهنگی)- تأمین بخشی از نیازهای خاص آموزش و پرورش در رشتههایی که امکان توسعه آن از طریق «دانشگاه» وجود ندارد، مطابق ضوابط و مقررات وزارت آموزش و پرورش از میان دانشآموختگان سایر دانشگاهها و مؤسسات آموزش عالی و پژوهشی کشور و حوزههای علمیه، مشروط به گذراندن دوره یکساله مهارتآموزی در «دانشگاه» بلامانع میباشد.
مشکل کمبود معلم که در میانهی دهه ۹۰ جدی شد و ادارات آموزش و پرورش برای کلاسهای خود معلم کافی در اختیار نداشت متوسل به این قانون شد تا کسری معلم خود را جبران و مشکل را حل کند اما همین ماده قانونی را هم نادرست اجرا میکند.
برابر آییننامه اجرایی این آزمون که با هدف تأمین نیاز کلاسهای درس در سراسر کشور و تقریباً از همه رشتهها آموزگار و دبیر گزینش میکند حداکثر سن ۴۰ تعیین شده و در مرحله نخست که آزمون علمی است و توسط سازمان سنجش آموزش کشور برگزار میشود چند برابر ظرفیت معرفی میشوند و مرحله بعدی که مصاحبه و مراحل گزینش است توسط آموزش و پرورش مراکز استانها انجام میشود، بسیار سریع برگزار میشود. زمان آن نیز تا میانههای مرداد به طول میانجامد و برابر آنچه که میبینم این نیروها بدون اینکه یکسال آموزشی در دانشگاه فرهنگیان مهارتهای لازم را ببینند، اول مهر ابلاغ آموزشی میگیرند و راهی کلاس میشوند.
بسیاری از این نیروها نه توان مدیریت کلاس را دارند، نه دانش لازم برای آموزش بچهها را و نه حتی حال و حوصله برای انجام مسئولیتی مهم که بنیان آن بر عشق است.
معلمی که عشق به شغل خود نداشته باشد، رنج ناشی از مشکلات معیشتی که دارد را بر سر کودکان معصوم میریزد اما معلمی که سرشار از عشق است حتی با دل خونین، لبِ خندان میآورد و دانشآموزان را عزیزتر از فرزندانش میدارد و این عشق را در دانشگاههای تربیت معلم پیشین و تا حدودی دانشگاههای فرهنگیان فعلی به معلم میآموزند اما فرایند جذب معلم در آزمون ماده ۲۸ فاقد این آموزشها است.
اگر وزارت آموزش و پرورش مطالعه میدانی درخصوص نیروهای پذیرفته شده از مجاری ماده ۲۸ انجام دهد متوجه خواهد شد بخش قابل توجهی از این نیروها که برای رفع نیاز آموزشی دستگاه تعلیم و تربیت جذب شدند، با استفاده از واسطههایی که داشتند با ابلاغ آموزشی صوری به دوایر اداری آمدند و مانند کارکنان ستاد مشغول خدمت هستند مشخصاً به این دلیل که اداره کردن کلاس درس و راهبری کردن نسل آیندهساز به مهارتهایی نیاز دارد که آنان فاقد آن مهارتها هستند.
شاید این استدلال استقرایی مورد قبول مدیران ارشد دستگاه تعلیم و تربیت قرار نگیرد اما معلمی که رسوایی اخیر را خلق کرد نیز فردی است که در سال ۱۳۹۹ و از طریق ماده ۲۸ جذب آموزش و پرورش شد و اولیای دانشآموزان ادعا کردهاند سال گذشته هم چنین اقداماتی را مرتکب شده اما اولیای مدرسه، کسی را مطلع نکردند.
نکته پایانی اینکه نسل جدید که وارد مدارس ابتدایی و راهنمایی شده است، نسلی ویژه است که هیچ شباهتی با دانشآموزان دهه ۶۰ و ۷۰ ندارد، بسیار باهوش است و کنجکاو و پرسشگر و بهموازات آن بسیار حساس و شکننده و معلمان باید در تربیت این نسل، از معلمان دو دهه قبل، صبورتر، مهربانتر و باسوادتر باشند درغیراینصورت مشکلات نسلی که قرار است سکان فردای جامعه را در دست بگیرد، پیچیدهتر خواهد شد.