ایده آخرالزمان؛ پایان نزدیک است؟
ایده آخرالزمان؛ پایان نزدیک است؟

    پاتریشیا کرون در کتاب «تاریخ اندیشه سیاسی در اسلام» از غلبه عنصر آخرالزمانی در صدر اسلام می‌گوید. باور غالب این بود که ما در دوره آخرالزمان به سر می‌بریم. آیات قرآن، گفتار پیامبر و قرائن همگی خبر از نزدیک‌بودن «ساعت» می‌دادند. باوری هم شکل گرفته بود که گویا سال صدِ هجرت، جهان پایان […]

 

 

پاتریشیا کرون در کتاب «تاریخ اندیشه سیاسی در اسلام» از غلبه عنصر آخرالزمانی در صدر اسلام می‌گوید. باور غالب این بود که ما در دوره آخرالزمان به سر می‌بریم. آیات قرآن، گفتار پیامبر و قرائن همگی خبر از نزدیک‌بودن «ساعت» می‌دادند. باوری هم شکل گرفته بود که گویا سال صدِ هجرت، جهان پایان می‌یابد؛ باوری آنچنان نیرومند که برخی مسلمانان در آن سال‌های پایانیِ قرن اول، کار و زندگی‌شان را رها کرده، و در گوشه‌ای گرم عبادت شدند.
تصور فوق خاص اسلام نیست. در دیگر ادیان هم همواره تصوری از نزدیک‌بودن پایان وجود داشت. مسیحیت هم چند موج این چنین را پشت سر گذاشته، می‌گفتند در هزاره میلاد، مسیح بازخواهد گشت، اتفاقاً برخی بحران الهیاتی در مسیحت قرون وسطایی را تا حدی به محقق‌نشدن این وعده نسبت می‌دهند. تصور کنید که این مسئله برای آن فرد مسیحی چه ترومایی ایجاد کرده، کسی که نظم جهان و نظم زندگی خویشتن را بر مبنای اعتقاد به پایانی نزدیک سامان داده است، ترومایی آنقدر سنگین که گاه به نوعی تشکیک اساسی در بنیان‌های دین منجر می‌شد. در نتیجه به تدریج تصور نزدیکی ساعت کنار رفت، یا معنای دوره آخرالزمان آنقدر طولانی تصور شد که هزارسال دیگر را دربر می‌گرفت. مسئله مهم در ایده آخرالزمان، دیگر نزدیکی‌اش نبود، که گریزناپذیری‌اش بود، که بالاخره فرا می‌رسد.
اما ایده آخرالزمان در عصر مدرن و در صورِ سکولار هم، با تغییراتی، نمود یافت. هرچه جلوتر می‌آییم این ایده سویه‌های منجیانه و رهایی‌بخشش را از دست می‌دهد و به نوعی دهشت ناب بدل می‌شود. در نسخه‌های جدید، آخرالزمان انگار که به معنای نابودشدن وحشتناک جهان، و در عدم فرورفتن است. شاید در نتیجه انفجارهای هسته‌ای، یا اصابت شهاب‌سنگ‌های بزرگ، یا حتی مواردی مثل گرم‌شدن بیش از حد زمین و انفجار آن. و اتفاقاً تصور بلاهایی که بشر دارد بر سر کره زمین می‌آورد، یا بزرگ‌نماییِ این بلاها، باعث شده که آخرالزمان در این معنای متاخر، به چیزی قریب‌الوقوع بدل شود. که بشر و ولع سیری‌ناپذیرش، جهان را به نابودی کشانده، تا جایی که این طرح سئوال جدی و جدی تر می شود؛ پایان نزدیک است؟
این کتاب روایتی است تحلیلی از سیر تحول اندیشه سیاسی در تمدن اسلامی. مولف، با اشراف به منابع اصلی تاریخ سیاسی اسلام و منابع دست دوم، اثری دانشگاهی و روشمند پدید آورده که در جای جای آن با تحلیل های تازه و نگاه فردی نویسنده و نتیجه گیری های بدیع او رو به رو می شویم. مهم ترین ویژگی کتاب این است که مفاهیم و عقاید انتزاعی و ذهنی را در بافت و موقعیت تاریخی شان قرار داده و حتی الامکان به آنها کیفیتی انضمامی و عینی بخشیده است؛ به گونه ای که به هنگام مطالعه کتاب نه با مجموعه ای از عقاید و ادعاهای پراکنده، بلکه با زنجیره ای مداوم از واقعیت های تاریخی سر و کار داریم که ما را در فهم دقیق آن مفاهیم انتزاعی یاری می دهند. مولف پژوهشگری دانشگاهی است که از بیرون به تحولات سیاسی تاریخ تمدن اسلامی می نگرد و طبعا به جز کنجکاوی های علمی و دلبستگی به رشته دانشگاهی اش،همدلی اعتقادی خاص با موضوع تحقیق خود ندارند. این نکته از جهتی می تواند برای ما به عنوان صاحبان این تاریخ که با آن همدلی یا ناهمدلی عاطفی داریم، آموزنده باشد و به ما امکان دهد تا از نگاه یک مورخ دانشگاهی امروزین که در رشته تخصصی خود صاحب نام و اعتبار است به بخشی از تاریخ مان بنگریم.
کتاب «تاریخ اندیشه سیاسی در اسلام» نوشته پاتریشیا کرون توسط مسعود جعفری در انتشارات سخن در سال ۸۴ به چاپ رسیده است.
پاتریشیا کرون، پژوهشگر، نویسنده و شرق‌شناس، در ۱۹۴۵ در دانمارک متولد شد. کرون در سال ۱۹۷۷ به‌عنوان مدرس تاریخ اسلام به دانشگاه آکسفورد رفت. همچنین در سال ۱۹۹۰، به‌عنوان دستیار مطالعات اسلامی، به کالج گانویل و کیز در دانشگاه کیمبریج رفت. او در کیمبریج از سال ۱۹۹۲ تا ۱۹۹۴ در رشته مطالعات اسلامی تدریس کرد و از ۱۹۹۴ تا ۱۹۹۷ نیز به تدریس تاریخ اسلام مشغول بود.
او سپس به مؤسسه مطالعات پیشرفته در دانشگاه پرینستون رفت و در سال ۲۰۰۲ هم به عضویت هیأت تحریریه مجله تکامل اجتماعی و تاریخ درآمد. کتاب‌های جامعه‌های ماقبل صنعتی، تاریخ اندیشه سیاسی در اسلام و مقنع و سپیدجامگان از جمله آثار اوست که هر سه به قلم مسعود جعفری جزی به فارسی ترجمه شده‌اند.
پاتریشیا کرون حدود ۱۰ کتاب به رشته تحریر درآورده است. البته بنابر سنت دانشگاهی که کرون درون آن کار کرده است، داشتن مقاله درست و اصیل دارای اهمیت بیشتری است. نخستین کتاب که در سال ۱۹۷۷ چاپ شده است را می‌توان «هاجرگرایی» ترجمه کرد که به عربی هم ترجمه شده و به نام «الهاجریه» انتشار یافته است. این کتاب تالیف مشترک پاتریشیا کرون با مایکل کوک، استاد اسلام‌شناسی پرینستون است و یکی از کتبی است که از درون رساله دکترای کرون خارج شده است. این کتاب، سوءتفاهم برانگیزترین و جنجالی‌ترین اثر کرون است. تز اصلی این کتاب آن است که اگر ما منابع اسلامی و عربی را درنظر نگیریم و فقط براساس منابع سریانی، رومی و یونانی گزارش اسلام را دنبال کنیم و ببینیم که مورخان کهن اولیه در سریانی، یونانی و رومی چه تصویری از اسلام داشتند، به چه تصویر و تصوری از اسلام خواهیم رسید؟ در حقیقت کرون و کوک این تصویر مورخان کهن اولیه را در این کتاب بازسازی کرده‌اند.
کتاب دیگری که بخشی از رساله دکترای کرون بوده، «غلامان اسب‌سوار» است که نشان می‌دهد تشکل نظامی در تمدن اسلامی در قرن اول چگونه شکل گرفته است. سومین کتاب او «خلیفه خدا» است که با مارتین هینز نوشته و درباره مفهوم خلیفه و کلمه خلیفه‌الله در عصر خلفای راشدین، عصر اموی و اوایل عهد عباسی است و معانی این کلمه را در دوره‌های مختلف تاریخی و تحول این مفهوم را در طول زمان مورد ارزیابی قرار داده است. کتاب بعدی او «حقوق رومی، محلی و اسلامی» است که این کتاب نیز بخشی از رساله دکترای او است و در جست‌وجوی ریشه‌های حقوقی مربوط به موالی به این امر پرداخته که برخی از این حقوق به ریشه‌های رومی بازمی‌گردد، برخی مربوط به بخش‌های مختلف خاورمیانه است و برخی دیگر هم ریشه‌های اسلامی دارد.
عنوان کتاب بعدی کرون «تجارت مکه و ظهور اسلام» است که نقش کاروان‌های تجاری و اقتصاد و جایگاه مکه را در تجارت آن دوران نشان داده است. این کتاب نیز به زبان عربی ترجمه شده است. کتاب دیگری که به فارسی هم ترجمه شده است «جامعه‌های ماقبل صنعتی» است که ربطی به ایران و اسلام به‌طور مستقیم ندارد و اینجا باید اشاره کرد که کرون برخلاف برخی از استادان، محققان و شرق‌شناسان که بر موضوعات ریز تمرکز می‌کنند، علاوه بر اینکه این‌کار را در رابطه با صدراسلام و اسلام‌شناسی کرده است، مطالعات بسیار گسترده‌ای در حوزه‌های مختلف داشته و بنابراین اگرچه متخصص اسلام است اما اگر بخواهیم دقیق‌تر و با واژگان متداول در دانشگاه‌های غرب سخن بگوییم، کرون متخصص اواخر عصر باستان است که چند قرن پیش از ظهور اسلام تا دو قرن پس از ظهور اسلام را شامل می‌شود. او در این حوزه مطالعات گسترده‌ای داشته است. یعنی بر این دوره در حوزه‌های یونانی، رومی، شمال آفریقا تا ایران،‌ هند و چین به خوبی اشراف داشته است. تز کتاب این است که پیش از انقلاب صنعتی در قرن ۱۸ تمام جوامع بشری تقریبا مجموعه‌ای از ویژگی‌های مشترک با تفاوت‌های مختصری دارند و آنچه تاریخ را تغییر داده و شکل جوامع را عوض کرده در این دویست سال گذشته با قبل متفاوت است. این کتاب بیشتر بر نهادها نظیر نهاد خانواده، آموزش، کار، کارگر و… تاکید دارد و بینش مناسبی را درباره جوامع قبل صنعتی به دست می‌دهد.