دکتر جلال ستاری، اسطورهپژوه (استوره) وتاریخشناس دراینباره میگوید: “در اسطورههای ایرانی طبیعت و عناصر طبیعی نقش اساسی دارند. در هیچ اسطورهای نیست که باد و آب و خاک و آتش بیتاثیر باشد. در کنار اسطورههای ما، در ادبیات ما هم نقش دارد. بیت معروف ابر و باد و مه و خورشید و […]
دکتر جلال ستاری، اسطورهپژوه (استوره) وتاریخشناس دراینباره میگوید: “در اسطورههای ایرانی طبیعت و عناصر طبیعی نقش اساسی دارند. در هیچ اسطورهای نیست که باد و آب و خاک و آتش بیتاثیر باشد. در کنار اسطورههای ما، در ادبیات ما هم نقش دارد. بیت معروف ابر و باد و مه و خورشید و فلک در کارند تا تو نانی به کف آری و به غفلت نخوری، فقط معنای معیشت ندارد. حتما یک امری مافوق آن عناصر است. این یک جنبه اسطورهای به آنها میدهد.”
هرودت نیز مینویسد: “مردم ایران در رودها، آب دهان نینداخته، دست نمیشویند و پیشاب «ادرار» نمیکنند.” استرابون بر این باور است که: “ایرانیان برای شستشوی بدن در چارچوبی به نام آبزن قرار گرفته تن خود را میشویند تا آب بیهوده از دست نرود”. آبزن چیزی مانند وان امروزی بوده است. تیرداد اشکانی هم برای نیالودن آب به جای راه آبی راه سخت زمینی را برای جنگ با روم برمیگزیند.
به گفتهی گزنفون “ایرانیان باستان با گلابپاشی، هوا را خوشبو کرده، با سوزندان عود، کندر و روشن نگهداشتن آتش هوا را پاکیزه میکردند”. زیرادر اندیشه ایرانی آتش گوهر زندگی و نشانه پاکی، خجستگی و تندرستی بوده، که هرجا و هرگاه افروخته شود بیماری، بدی و زشتی ناپدید میشود. بدینگونه در هر شهر، هر کوی و کاشانه در اجاقی آتش را همواره روشن نگاه میداشتند. چنانکه اکنون دود دادن اسپند و چرخاندن آن در خانه ریشه در باور گذشته دارد. ایرانیان باستان، آتش را از یک سو به نشانه فروغ ایزدی و از سوی دیگر برای نقش به سزایی که در زندگی انسانی داشت ارج گزارده، پرستاری میکردند.
در نگرش ایرانی، زمین نیز نماد زایش و باروری بوده که بامهربانی و فروتنی داشتههای خود را به دیگران میدهد. از ارزش زمین همین بس که داریوش بزرگ هخامنشی در سنگنبشتهی تخت جمشید از اهورامزدا میخواهد کشورش را از گزند دشمن، دروغ و خشکسالی در پناه خود داشته باشد. از این رو ایرانیان باستان برای بزرگداشت آن، جشنهای «سپندارمز»، «پیتهشهیمگاه» و روز« زامیاد» را برگزار نموده، برای ماندگاری وشادابی زمین همواره گل و گیاه کاشته، به گسترش جنگلها، باغها و کشاورزی میپرداختند.
چنان که واژه «پردیس» نمایشگر باور مردم ایران به درختان و گیاهان است زیرا باغهای آنان که پردیس خوانده میشد بسیار زیبا و دلانگیز بوده که در نگاه بیگانگان همچون بهشت دیده شده است. به همین شوند (دلیل) اعراب و یونانیان واژههای فردوس و پارادایز را از ریشه پارسی پردیس گرفتهاند.
همچنین در فرهنگ این مردم، درخت سرو نماد راستقامتی، استواری و آزادگی بوده و گل نیلوفر نیز نشانهی زندگی به شمار میآید. به گونهای که ریخت و چهره اینها را به همراه درخت بلوط، انگور، انار و گل زنبق در مهرازی ( معماری) تخت جمشید، تاق بستان، تیسفون و… به زیبایی میتوان دید.
از سوی دیگر نیاکان ما با برگزاری بیش از ۲۱ جشن در سال، که همگی دارای بنمایههای زیستمحیطی بودند، جایگاه آفریدههای خداوندی را در زندگی انسان به فرزندان خویش گوشزد میکردند. که در این زمینه میتوان افزون بر جشنهای پیشگفته از «اردیبهشتگان»، «شهریورگان»، «آذرگان »و «سده» در پاسداری از آتش، «جشن مهرگان »و «شب چله »درباره نقش خورشید، جشن« بهمنگان» و «میدیاریمگاه» به فرخندگی آفرینش جانوران یاد کرد.
ایرانیان آنچنان به جنبههای روانی و زیباشناختی طبیعت آگاهی داشتند که برای هریک از روزهای ماه و ماههای سال نام گلی را برگزیدند. چنانکه نماد نخستین روز ماه گل «مورد» و واپسین آن، گل «بومادران» نامگذاری شده بود، ماه فروردین را نیز با «بستانافروز» و اسفند را با گل « بیدمشک » میشناختند. از اینرو ایرانیان باستان را باید محیطبانان کهن و راستین تاریخ و پدیدآورندگان نخستین فرهنگنامهی زیست محیطی جهان نام نهاد.
در گاهشماری باستانی، خرداد شمشین روز هر ماه و سومین ماه هر سال بود. این واژه که در اوستا به گونهی هئوروتات به چم( معنی) کمال و رسایی آمده در جهان مینوی نماد امشاسپندان وهفت ویژگی خداوندی است و در جهان خاکی پاسداری از آبهای روان و پالایش آن از پلیدیها را به دوش دارد.
ایرانیان برپایهی گاهشماری خویش و در پی برابری نام روز و نام ماه ششم خرداد را با رفتن به کنار چشمهها، رودخانهها و دریاها خداوند را نیایش نموده، نقش آب را پاس میداشتند. چرا که آنان به درستی میدانستند هرجا آب نباشد بیابان «بیآبان» گردیده، زندگی تیره و تار میشود. ازاینرو «خردادگان» در کنار جشنهای« تیرگان»،« آبانگان» و «میدیوشهمگاه» در ارجگذاری آب برپا میشد.
بیگمان خرداد هر سال را باید محیطیزیستترین ماه جهان به شمار آورد، زیرا مناسبتهای فراوان از روزجهانی محیط زیست گرفته تا روز جهانی اقیانوسها و از روز ملی گل و گیاه تا روز جهانی بیابانزدایی در آن نامگذاری شده و هفتهی محیط زیست نیز از ۱۷ تا ۲۳ در همین ماه جای گرفته است، که در این میان «آب» پیوند دهندهی همهی این آیینها است.
اکنون باید پرسید چرا در سیاهه بالا از جشن دیرینه سال خردادگان نامی برده نشده است؟ آیا ایرانیانی که کارنامهی درخشانی در نکوداشت محیطزیست داشتهاند نباید نشانی از آنها در یادمانهای جهانی دیده شود؟
در حالی ۲۵ تیر روز ملی گل و گیاه نامگذاری شده، که پیش از اسلام در این سرزمین هفتم امرداد در ارجگذاری جنگلها، درختان و گیاهان جشن «امردادگان» برپا میشد.
به راستی این کوتاهی را باید چه نامید؟ ناآگاهی، سادهانگاری یا دهنکجی به تاریخ و فرهنگی نیاکانی؟ چهل سال است که از تهاجم فرهنگی و بومیسازی سخن گفتهایم، اما چهدستاوردی داشتهایم؟ فرزندانمان هر روز با تاریخ ایران بیگانهتر و دلبستهی «ینگه دنیا» شدهاند. آیا روزهای زیست محیطی به دل وجان مردم ایران راه یافتهاند؟ آیا برگزاری نشستها و همایشهای سالانه پیرامون زیستبوم ایران سودی داشته است؟
برپایه آنچه آمارها و کارشناسان میگویند، هازمان (جامعه) ایرانی خشمگین، نگران و افسرده است. ناامیدی فزاینده، گسستها و شکافهای خانوادگی و مرزهای اخلاقی شکسته شده، همچنین نابههنجاریها نیز رو به افزایش است.
ازسویی زیست بوم کشورمان نیز در همهی بخشها روبه ویرانی و نابودی است مردم هم شوربختانه بدان نامهربان هستند، این در حالی است که بنمایهی جشنهای ایرانی شادیکردن، باهم بودن،سپاسمندی از خداوند، ارجگذاری جهان آفرینش و سفارش به پاسداری از زیست بوم ایران بوده و از آنجا که هر ۱۷ روز یک جشن برگزار میشد به سادگی این آموزهها در روان مردم نهادینه میشود.
امروز نیز میتوان با ثبت ملی و فراگیر کردن این جشنها و پیشکش کردن شادمانی به مردم، آموزش و پرورش را همزمان انجام داده کاستیها و گرفتارهای کنونی را سامان بخشید.
فراموش نکنیم سرشت آیینهای ایرانی، خداگرایی است که با اسلام سازگاری دارد. برای نمونه نقش آب در سورههای بقره، نحل، روم، فرقان، نقش آتش در سورههای رعد، یس، واقعه و طه در سورههای شمس، انبیا، زمر و لقمان سودمندیهای خورشید و در سورهای رحمان، انعام، واقعه، ابراهیم و… نقش درختان و گیاهان ستوده شدهاست.
از دیرباز گفتهاند، گذشته چراغ راه آینده است. بنابراین از دانش گذشتگان و جشنهای ایرانی برای ساخت یک فرهنگ زیست محیطی و کاهش بخشی از گرفتاریها در این زمینه بهره ببریم.
اگر جشنهای ایرانی را بشناسیم آموزههای اخلاقی و انسانی آنها بر ما آشکار گردیده راز ماندگاری و پایداری ایران را در می یابیم زیرا باورها وآیین های ایرانی همواره کانون همبستگی ویکپارچگی ملی بوده اند. جشنهای ایرانی را زنده کنیم تا ایرانمان بماند و بپاید.»
منابع مورد استفاده برای این یادداشت «جشنهای ایران باستان – هاشم رضی-»، «اساطیر وفرهنگ ایران -رحیم عفیفی -»، «آیینها و جشنهای کهن در ایران امروز – حمود روح الامینی – »، «آناهیتاپنجاه گفتار – ابراهیم پور داوود»، «جشنهای ایران – عسگر بهرام-»، «اندیشههای فلسفی ایرانی – ابوالقاسم پرتو -» و «آیین زیست در ایران باستان – رضا رضایی-»