همه چیز آماده است برای یک صعود، برای به انجام رساندن یک ماموریت دشوار ملی؛ سیمای بازیکنان تیم ملی که این را میگوید. عکسهایی که از اردوی تیم ملی مخابره میشود امیدوارکننده است. چهرههای خندان و با نشاطی که خود را مهیای یک اتفاق خجسته در فوتبال ایران کردهاند. بازیکنانی که پیشرو تر از […]
همه چیز آماده است برای یک صعود، برای به انجام رساندن یک ماموریت دشوار ملی؛ سیمای بازیکنان تیم ملی که این را میگوید.
عکسهایی که از اردوی تیم ملی مخابره میشود امیدوارکننده است. چهرههای خندان و با نشاطی که خود را مهیای یک اتفاق خجسته در فوتبال ایران کردهاند. بازیکنانی که پیشرو تر از همه ارکان فوتبال و حتی مردم، به صعود فکر میکنند.
خوب میدانیم که اوضاع نابسامان فدراسیون فوتبال در یک سال اخیر، امکان فراهم کردن یک تدارکات مناسب را از تیم ملی گرفت؛ تدارکاتی متناسب با اهمیت بازیهای پیش روی تیم ملی. اما مگر نه اینکه به جز معدودی موارد، همواره تدارکات برای تیم ملی درخور و مناسب ماموریت محول شده به آن نبوده؟ مگر نه اینکه اغلب با بازی تدارکاتی کم پا به مسابقات رسمی گذاشتهایم؟ درست مثل الان که اولین بازی ما مقابل هنگکنگ حکم بازی تدارکاتی را برای تیم ملیمان خواهد داشت. اما آنچه امیدوارمان میکند که به صعودی شیرین امیدوار باشیم بازیکنانی هستند که بیش از همه خود را برای یک صعود آماده کردهاند. فضای فوتبال ما بالاخره از قیل و قال دعواهای فوتبال باشگاهی تا حدودی خالی شده و در اردوی تیم ملی هیچ خبری از آن همه دعوا نیست. در اردو آبی و قرمز و زرد و لژیونر همه دغدغههای باشگاهی خود را پشت در اردوی تیم ملی گذاشتهاند و آمدهاند تا یکدل و همراه، انتقام دو باخت مقابل بحرین و عراق را بگیرند. انگار که به غرورشان برخورده و میخواهند کاری کنند که سال بعد در قطر همدیگر را ملاقات کنند.
برای مایی که اردوهای بینظم و سرشار از دودستگی در تاریخ بازیهای تیم ملیمان کم ندیدهایم، جو اردوی این روزهای تیم ملی امیدوار کننده است. زمانی میشد از روی صفحه تلویزیون و از نحوه پاس دادنهای بازیکنان به هم پی به دودستگی و چند دستگی در تیم ملی برد. میشد از کنار هم ایستادن بازیکنان در تمرینات تیم ملی فهمید که این تیم یکدل نیست. ما زمانی را به یاد داریم که تیم ملی پر از ستاره چنان غرق در دعواها و باندبازیهای خود شده بود که به راحتی جام ملتها را از دست دادند. زمانهایی بود که بازیکن لژیونر تیم ملی بیشتر مراقب ساق پایش بود تا فکر کردن به موفقیت تیم ملی. ما آن زمانها را دیدهایم. دیدهایم که گاهی چنان فضای اردوهای تیم ملی بیقید و بند اداره میشد که بازیکن به راحتی برای خوشگذرانی اردو را ترک میکرد و برمیگشت بیآنکه توبیخ شود. و دیده بودیم زمانهایی را هم که فضای اردوها چنان پادگانی اداره میشد که کوچکترین انرژی مثبتی از آن اردوها به جامعه تزریق نمیشد.
اما حالا با نسلی از بازیکنان در تیم ملی روبروییم که به جرات میتوان گفت از نظر فکری، بالاترین شخصیت حرفهای را در بین بازیکنان ادوار تیم ملی دارند. وقتی در خدمت تیم ملی هستند فقط به تیم ملی فکر میکنند و آن قدر بالغ شدهاند که بدانند موفقیت بیشتر آنها در گروی موفقیت تیم ملی است. زمانی مگر میشد این همه لژیونر از اروپا را به اردوی تیم ملی آورد و مسئلهای بینشان بوجود نیاید. زمانهایی که بازیکنانی خود را بالاتر و رئیس تیم ملی میدیدند اما حالا تیم ملی در بین بازیکنانش رئیس خودمختار ندارد. دسته و باند ندارد. میتوان بدون اغراق همدلی و رفاقت را در بین آنها دید بیآنکه ناظمی سختگیر آنها را مجاب به رعایت نظم کرده باشد. با نسلی مواجهیم که خود بهتر از هر کسی میداند رفتار حرفهای چه المانهایی دارد و چگونه باید از خود و حرفهاش و شخصیت حرفهایش مراقبت کند. باور کنید برای کسانی که شکست تیمهای پرستاره ما را به خاطر بینظمیها و چند دستگیهای درون اردویی دیده اند، تماشای سیمای بازیکنانی که بدون حسادت، بدون زیرآبزنی و بدون دسته و باند تشکیل دادن، خندان و مصمم کنار هم تمرین میکنند یک مایه ی دلخوشی و مهمترین دلیل برای خوشبین بودن به موفقیت است.
روزی روزگاری یکی از بازیکنان بزرگ تیم ملی در دهه هفتاد گفته بود اگر بهترین مربی را هم بالای سر تیمی بگذاری تا وقتی بازیکنان نخواهند هیچ موفقیتی حاصل نمیشود. حرفی که او در سال ۷۹ زد و چند ماه بعدش حذف تیم ملی پرستاره در جام ملتهای ۲۰۰۰، سندی بر اثبات حرفش شد. حالا خوب میدانیم که بازیکنان تیم ملی میخواهند. میخواهند که با چهار برد رویای حضور خود در جام جهانی را زنده نگه دارند. دیگر کسی نمیگوید که من ستاره فلان تیم هستم و فلان تیم مرا میخواهد پس در همه چیز من باید اول باشم. کسی نمیگوید برای فیکس بازی کردن همبازیم در فلان باشگاه به مربی فشار بیاورم. همه یاد گرفتهاند که برای تیم ملی بجنگند. بازیکنانی که امیدوارتر از همه هستند حتی از هواداران تیم ملی که همیشه دل در گرو موفقیت آن داشتهاند.
خیلی حرف است که کسانی که بیش از همه این روزها به اهمیت بازیهای پیش روی تیم ملی واقفاند، بازیکنان هستند. حتی بیشتر از مدیران و حتی فراتر از مردم. مردمی که این بار به اندازه سالهای قبل انرژی مثبت خود را حواله تیم ملی و بازیکنانش نکردهاند. اما خیالمان راحت است که با همه کمبودها و بیبرنامگیهایی که در سر راه تقویت تیم ملی و آماده کردن آن وجود داشته، بازیکنانی داریم که هم آن قدر میدان دیده و باتجربه شدهاند که از جدال با عراق و بحرین هراسی به خود راه ندهند و هم آنقدر حرفهای و مصمم هستند که همه انرژی خود را برای موفقیت تیم ملی ایران بگذارند. ما دلمان به این بازیکنان، به این چهرههای مصمم و خندان و به همدلی و اتحاد آنها خوش است که خوب میدانیم بازیکن ایرانی اگر با همه دلش و توانش بجنگد و اگر متحد با تیمش باشد، اگر اهمیت بردن و موفقیت تیم ملی را با همه وجودش درک کند، نتیجه گرفتن در مقابل تیمهایی چون بحرین و عراق برایش آسان است.