رسول بهروش / منصور پورحیدری یکی از محبوبترین شخصیتهای من است؛ پاکبازی اصیل و بیادعا که آدم باید عاشقی کردن را از او یاد بگیرد. کسی که خانه و زندگیاش را فروخت و خرج استقلال کرد. در عین حال اما ردای مظلومیت چنان برتن منصورخان نشسته که حتی مدعیترین خودیها هم یادشان میرود […]
رسول بهروش /
منصور پورحیدری یکی از محبوبترین شخصیتهای من است؛ پاکبازی اصیل و بیادعا که آدم باید عاشقی کردن را از او یاد بگیرد. کسی که خانه و زندگیاش را فروخت و خرج استقلال کرد. در عین حال اما ردای مظلومیت چنان برتن منصورخان نشسته که حتی مدعیترین خودیها هم یادشان میرود او برای استقلال چهها کرده است. محض نمونه دو خط از مصاحبه امروز امیر قلعهنویی را بخوانید: «من به خاطر سپاهان قید تیم ملی را زدم و فکر میکنم این کار در دنیا سابقه نداشته است.»
البته که امیر طبق معمول برای خودش نوشابه اضافی باز میکند. او قانونا تحت قرارداد سپاهان بود و هرگز نگفت پیشنهاد فدراسیون را نمیپذیرد. این ماجرا آنقدر ادامه پیدا کرد که دقیقا روز دوازدهم بهمن مسعود تابش در رسانهها خطاب به امیر گفت: «آقای قلعهنویی یک نه بگو و همه را خلاص کن» اما او باز هم نه نگفت تا نهایتا هیاتمدیره سپاهان راسا با صدور بیانیهای اعلام کند اجازه جدایی قلعهنویی را نمیدهد. امیرخان؛ شما که اتفاقات همین چند ماه پیش را اینطور تحریف میکنی، به چه اعتباری راوی تاریخ بیست سال پیش میشوی؟
حتی اگر فرض کنیم قلعهنویی به خاطر باشگاهش از پپیشنهاد تیم ملی گذشته، این کار نه تنها به زعم او در «دنیا» بیسابقه نیست، بلکه در همین استقلال یک مصداق عارفانه دارد؛ آنجا که منصور پورحیدری سال هفتادوهشت یک تیم ملی سرپنجه و پرستاره را که خوب هم نتیجه گرفته بود، رها کرد و به استقلال برگشت: «تیمم به من نیاز دارد، نمیتوانم تنهایش بگذارم.» درست برعکس شما که سال هشتادوپنج استقلال را ول کردی و رفتی تیم ملی؛ تازه چون دلت نیامد کاملا ول کنی، همزمان رییس سازمان فوتبال باشگاه شدی، لیست تیم را برای لیگ قهرمانان نفرستادی و استقلال مفتضحانه از آسیا اوت شد!
البته که یکی مثل قلعهنویی موقع مدیحهسرایی برای خودش نباید فداکاری امثال پورحیدری را به یاد بیاورد. منصورخان خاموش و بیمنت، یک کرور افتخار داخلی و خارجی برای تیم آورد، شما اما اگر یک بار منت بازی کردن در دسته سه را روی سر هواداران نگذاری، صبحت شب نمیشود. پورحیدری زندگیاش را برای استقلال فروخت و هنوز زن و بچهاش از باشگاه طلبکارند، شما اما مهرماه پارسال موقع دریافت آخرین بخش طلبت از استقلال، باز غر زدی که: «ارزش طلبم پانصدهزاردلار بود، اما با توجه به نوسان ارزی حالا که پولم را دادهاند فقط هفتاد هزار دلار میارزد.» هیهات از جامعهای که پورحیدری را داشته باشد، اما ژنرالش قلعهنویی باشد…