نیلوفر منصوری دبیر گروه اجتماعی یک برگ از تقویم کشورمان، مزین به «روز تهران» است؛ چهاردهم مهر ماه روزی است که به همت شورای شهر تهران به مناسبت دویست و سی و امین سالگرد پایتختی در سال ۹۵ به نام روز تهران انتخاب شد. بیش از ۱۱۰ سال پیش، تقریبا یکسال و سه ماه پس […]
نیلوفر منصوری
دبیر گروه اجتماعی
یک برگ از تقویم کشورمان، مزین به «روز تهران» است؛ چهاردهم مهر ماه روزی است که به همت شورای شهر تهران به مناسبت دویست و سی و امین سالگرد پایتختی در سال ۹۵ به نام روز تهران انتخاب شد. بیش از ۱۱۰ سال پیش، تقریبا یکسال و سه ماه پس از امضای فرمان مشروطیت ایران توسط مظفرالدین شاه قاجار، متمم قانون اساسی مشروطه در ۱۴ مهرماه ۱۲۸۶ شمسی به امضای محمدعلی شاه قاجار رسید. طبق اصل چهارم این متمم پایتخت ایران طهران است. قدیمی ترین سند فارسی موجود درباره نام تهران نشان می دهد که تهران قبل از سده سوم هجری قمری وجود داشته است، زیرا نویسندهای بنام ابوسعد سمعانی در کتاب خود از شخصی بنام ابوعبدلله محمد ابن حامد تهرانی رازی نام میبرد که اهل تهران بوده و در سال ۲۶۱ هجری قمری برابر ۸۷۴ میلادی در گذشته است.
حدود اواخر سده دوم پیش از میلاد بود که نامش در کتاب ها ذکر شد و کم کم در زمان پادشاهان صفوی مشهور و در دوره سلطنت شاه طهماسب اول به رونق و آبادی رسید. سال به سال و دوره به دوره طی شد و هر پادشاهی در دوره خود به این شهر هویت و اصالت می بخشید تا اینکه با روی کار آمدن آغا محمدخان قاجار، در سال ۱۲۰۰ هجری قمری، نام پایتخت برای تهران انتخاب شد.
تهران، شهری پاک و زیبا بود که هر بیننده و مسافری را مجذوب خود می کرد تا اولین کارش در تهران، گرفتن عکس یادگاری با برج آزادی باشد. کاری به یک مد تبدیل شده بود تا جایی را روی طاقچه خانه ها به خود اختصاص دهد. اما حالا دیگر از آنهمه شور و اشتیاق کاسته شده است و کسی عکس یادگاری با میدان آزادی نمی گیرد.
امروزه، تهران تبدیل به ابرشهری شده که آدمها نقش رباط را بازی می کنند و به شدت در تکاپو و رفت و آمد هستند و توجهی به نمای شهر نمی کنند. صبح ها با شتاب از خوابگاه خود خارج می شوند و به سرکار می روند و اگر اندک مایه ای هم داشته باشند می خواهند که در آخر هفته به خارج از شهر بروند تا از این همه آلودگی هوا و صوتی به دور باشند.
چه برسر تهران آمد که دیگر با آزادی هم عکس یادگاری نمی گیرند. چرا غبار خاکستری بر کوچه و خیابان هایش سایه افکند و زندگی تهرانیان را یکنواخت و کسل کننده کرد. چرا مشتی آهن و سیمان بر روی این شهر تلنبار شد تا قله دماوند که سهل است قله توچال را هم ندید؟ غم انگیز است که برای این پایتخت کهن فرهنگی و مظلومیتش آه کشید.
هویت گرفته شده
اکنون تهران روز به روز بزرگتر و به ابرشهری بی در و پیکر تبدیل شده است. شهری که در ابتدا با دروازه هایی محصور گشته بود و بلندترین ساختمانش بنای شمس العماره بود، حالا شهر برج ها، شهر رویاها، شهر خاکستری، شهر فرنگ، شهر پرهیاهو، شهر ماشین و بتن و آهن، پایتخت قجرها، پایتخت پهلوی ها، پایتخت ایران اسلامی است.
یک کارشناس ارشد علوم سیاسی معتقد است: تهران شهری که با برنامه ریزی سیاسی غربی ها که پان ایرانیسم را القا می کردند به ناسیونالیسم گروید و رضا شاه که به آلمان ها نزدیک شده بود شهر را به بناهایی با معماری هخامنشی و دوران قبل از اسلام توسط ژرمن ها مزین کرد. به گفته محمدحسین زینت ساز، شهری که عجولانه همگام با نظرات محمدرضا خواست به دروازه های تمدن بزرگ برسد و گذر از سنت به مدرنیته را ناهمگون و سریع طی نمود و تهرانی که نمادش به برج آزادی تبدیل شد.
وی ادامه می دهد: در تحولات اوایل انقلاب تا ثبات نظام اسلامی، تهران رها گشت ولی بزرگ و بزرگ تر شد. جنگ تحمیلی توانی برای اجرای طرح های پایتخت نگذاشت. پس از جنگ دوران بازسازی آغاز شد. حال تهرانی داشتیم بی سروسامان، بی دروپیکر و شهرداری تهران از هر وسیله ای برای رسیدن به هدف تا به امروز استفاده کرده، فروش تراکم، مجوز بدون مطالعه املاک تجاری و اداری، اجازه انبوه سازی در کوچه های تنگ، تخریب باغ های تهران و … . حال که به دهه چهارم انقلاب نزدیک می شویم تعجب آور است که چرا شهرداری به فکر هویت بخشی با فرهنگ غنی ایرانی و اسلامی در شهر نیست.
وی ادامه می دهد: هویت بخشی را می توان به دو طریق اعمال کرد. یکی در بناها، میادین، مجسمه ها و زیباسازی شهر و دیگری در لوازم و وسایل و ابزار شهری. در ابرشهر تهران هر روزه شاهد ساخت ساختمان های بزرگ و کوچک، خصوصی و دولتی هستیم که غیر از اندکی از این بناها هیچکدام هویت خاصی ندارند. مثلا فرودگاه امام خمینی(ره) ساخته شد و در بنای آن هیچگونه نشانی از معماری اسلامی یا ایرانی مشاهده نمی شود و یا ساختمان های وزارتخانه ها و سازمان های دولتی. برای مثال فرودگاه بزرگ دبی که چند سالی است افتتاح شده با آن عظمتش کاملا معماری اسلامی دارد و همینطور در شهرهای دیگر.
تهران در گذشته روح داشت
در تهران مجتمع های تجاری بسیاری وجود دارد و ساخته می شود که جز معدودی از آن ها، اکثرا یا معماری به شدت غربی دارند و یا عاری از هر هویتی هستند. این بی هویتی را می توان در طراحی خیابان ها، پل ها و نظایر آن نیز مشاهده کرد. تهران اکنون به شهری تبدیل شده که هویتش گرفته شده اما با این حال بزرگان اهل ادب و شعر و حتی سیاستمداران به آن بدهکار هستند.
یک تهران شناس نیز معتقد است که اگر در گذشته تهران روحی داشت اما حالا تهران به یک شهر بی هویت تبدیل شده است و نامگذاری یک روز به نام تهران دلیلی ندارد.
به گفته نصرالله حدادی؛ برج باغ های وحشتناک و ساختمان ها سبب شده تا آسمان تهران دیده نشود و هر چه که هست، فقط دیوار است. اگر هر کدام از این برج ها دچار حادثه شود به طور قطع فاجعه رخ می دهد. شهر باید هویت داشته باشد اما کدام اثر تاریخی در تهران است که در معرض تخریب و انهدام قرار نگرفته باشد. همه آثار تاریخی شهر در معرض آسیب هستند.
او با بیان اینکه هیچ نشانه ای از مولفه های معماری تهران در این ساختمان ها دیده نمی شود، گفت: هویت محله و معماری تهران از بین رفته است و از مکتب معماری تهران هم هیچ چیز باقی نمانده است. زمانی بازار و محله های قدیمی با کوچه ها تو در تو شناخته میشد اما حالا برای جای پارک خودرو خراب شده و از بین رفته است.
حدادی تهران را دارای یک روح و یک جسم میداند که روحش از بین رفته اما به گفته او، جسمش جسمش به ساختمان و شهر خودرو محور تبدیل شده است. زندگی فعلی مردم ایران هیچ شباهتی به زندگی ایرانی ندارد، زندگی اروپایی هم نیست بلکه شبیه زندگی شلخته امریکایی ها است.
او با طرح این سوال که برای چه چیز تهران باید دل سوزاند و یک روز به نامش نامگذاری کرد، افزود: شهرداری هیچ چیز از تهران باقی نگذاشته است. در صورتی که فرهنگ اصیل این شهر نشان میدهد که همه از بزرگان و شاعران و اهل ادب تا سیاستمداران به تهران بدهکار هستند.
روزگاری خیابان های شهر تهران، یک دست از خانه های یک یا دوطبقه حیاط دار و درختان زیبای چنار بود. همه چیز هویت داشت از شکل و شمایل خانه ها گرفته تا کوچه و خیابان ها و پارک ها وفضاهای سبز. اما اکنون نه از درختان چنارش خبری است نه از آن معاماری که نماد شهر تهران بود و خانه های حیاط داری که صفا و صمیمیت با همسایه و دوست و فامیل در آن موج می زد جایش را به بر ج ها و ساختمان های بی روح و بی هویت در هوای خاکستری داده است.