هر سال داستانی کابوسوار برای تیمهای ایران به خصوص دو تیم استقلال و پرسپولیس تکرار میشود و این داستان خطر حذف از رقابتهای آسیایی است و انگار راهی برای عبور از این کابوس نیست. استقلال در خطر حذف از آسیا، احتمال عدم صدور مجوز حرفهای برای پرسپولیس، احتمال عدم تکمیل مدارک باشگاههای ایرانی و … […]
هر سال داستانی کابوسوار برای تیمهای ایران به خصوص دو تیم استقلال و پرسپولیس تکرار میشود و این داستان خطر حذف از رقابتهای آسیایی است و انگار راهی برای عبور از این کابوس نیست.
استقلال در خطر حذف از آسیا، احتمال عدم صدور مجوز حرفهای برای پرسپولیس، احتمال عدم تکمیل مدارک باشگاههای ایرانی و … . اینگونه خبرها و تیترهای تکراری را معمولاً در فاصله ماههای مرداد تا اواسط مهر، هر ساله در رسانههای ورزشی کشور میبینیم و تقریباً به شنیدن و تکرار آن عادت کردهایم.
امسال قرعه به نام باشگاه استقلال و البته هوادارانش افتاده که ثانیه به ثانیه در انتظار شنیدن خبری شوکآور پیرامون احتمال حذف از رقابتهای آسیایی باشند، اما آن کسانی که باید تحتتأثیر اینگونه اخبار قرار بگیرند، مانند سنوات گذشته دلخوش به لابیهای احتمالی و امکان برقراری ارتباطات و اعمال نفوذ در تصمیمات کنفدراسیون فوتبال آسیا خواهند بود.
نکته جالب توجه تکرار این اتفاق برای دو باشگاه وابسته به وزارت ورزش و جوانان است که همواره در خطر حذف از رقابتهای آسیایی به دلیل بدهیهای انباشته قرار دارند، اما هیچگاه کسی به ریشهیابی موضوع و حل این مشکل نمیاندیشد. با توجه به اینکه انتخاب مدیران دو باشگاه پرسپولیس و استقلال توسط وزارت ورزش و جوانان صورت میگیرد، همچنین سیاستگذاریهای این دو باشگاه نیز بر مبنای سیاستهای ابلاغی وزارت ورزش شکل گرفته است، اما کسی در قبال مشکلات مستمر و همیشگی این دو باشگاه پاسخگو نیست.
سؤال اینجاست که اگر هزینههای نامتعارف و خارج از توان این دو باشگاه با تأیید وزارت ورزش صورت گرفته، چرا مسئولان این وزارتخانه در مقام پاسخگویی همچنین رفع این مشکل بر نمیآیند و در قبال تصمیمات و اقدامات منصوبان خود پاسخگو نیستند؟
اگر هم عبور از سقف توان مالی و بودجه مصوب که منجر به انباشته شدن این بدهیها شده بر خلاف خواسته و دستور مسئولان وزارت ورزش بوده، چرا با مدیران منصوب خود و متخلفان ماجرا برخورد صورت نگرفته است؟
در هر دو صورت قربانی اصلی دو باشگاه، هواداران آنها و همچنین اعتبار و آبروی فوتبال ایران هستند که به سادگی در چنین موقعیتی قرار میگیرند.بدهی انباشته دو باشگاه حاصل مدیریت مدیرانی است که برای حفظ کرسی خود مجبور به پذیرفتن تعهدات نامعقول بودند و حالا توان جبران چنین خساراتی، ظاهراً نه برای وزارت ورزش و جوانان و نه برای دو باشگاه وجود ندارد، همانطور که ظاهراً قرار نیست چنین روندی در موقعیت فعلی و یا حتی آینده نیز متوقف شود.
تعهدات به جا مانده از قراردادهای برانکو ایوانکوویچ، کالدرون، استراماچونی و یا بازیکنان بیکیفیت خارجی دو باشگاه نیز در سالهای آتی مشکلات مشابهی برای دو باشگاه ایجاد خواهد کرد، زمانی که احتمالاً مطابق سنت سنوات گذشته خبری از مدیران فعلی نیست، اما متولی و مالک اصلی همان وزارت ورزش است با همان سیاستهایی که تاکنون برای حل مشکلات مالی باشگاهها، خصوصاً این دو باشگاه راهگشا نبوده است.
وقت آن نرسیده تدبیری اندیشیده شود که به جای خواهش و تمنا از مسئولان AFC یا درخواست لابی از مسئولان فدراسیون فوتبال، ساختار مدیریتی حرفهای در باشگاهها ایجاد شود و بودجه هر باشگاه متناسب با درآمد تنظیم شود، به گونهای که در پایان چند فصل مدیریت غیرحرفهای کوهی از بدهیهای رنگارنگ داخلی و خارجی برای دو باشگاه باقی نماند؟
و سؤال پایانی اینکه عصر کابوسهای تکراری برای دو باشگاه سرخابی وابسته به وزارت ورزش و جوانان چه زمانی به پایان میرسد؟