در جریان انتخابات ریاستجمهوری ۱۳۸۸ در برخی ستادهای انتخاباتی «میرحسین موسوی» عکسهایی از علامت راهنمایی و رانندگی «ورود ممنوع» پخش میشد که زیر آن با خط قرمز نوشته شده بود «دروغ ممنوع»، موضوعی که موسوی در مناظرات هم در پیوند با برخی اظهارات رییسجمهور وقت، خطاب به مردم گفته بود که « ما با پدیدهای […]
در جریان انتخابات ریاستجمهوری ۱۳۸۸ در برخی ستادهای انتخاباتی «میرحسین موسوی» عکسهایی از علامت راهنمایی و رانندگی «ورود ممنوع» پخش میشد که زیر آن با خط قرمز نوشته شده بود «دروغ ممنوع»، موضوعی که موسوی در مناظرات هم در پیوند با برخی اظهارات رییسجمهور وقت، خطاب به مردم گفته بود که « ما با پدیدهای روبهرو هستیم که در دوربین زُل میزند و به مردم دروغ میگوید» و بعدها بسیاری از اصولگراها و متحدان احمدینژاد آن را در شمار گناهان غیرقابل گذشتِ نخست وزیر دهه شصت منظور کردند، هرچند دو سال زمان برد تا خودشان هم متوجه شدند حق با میرحسین بود، اما به روی مبارک
خود نیاوردند.
طی دو روز اخیر عکسی از یک خودروی سفیدرنگ در پارکینگی در زیر گرد و غبار رسانهای شد که برخی منابع چون «عصر ایران» در خبری مربوط به آن نوشتند:
خودروی شخصی رئیسجمهور اسبق ایران در پارکینگ سازمان بهزیستی است. این پژو ۵۰۴ سفید که متعلق به محمود احمدینژاد است، در زمان ریاستجمهوری وی برای ساخت مسکن برای معلولان به مزایده گذاشته شد که حاشیههای زیادی به همراه داشت.
حالا مسئولان بهزیستی میگویند این خودرو بدون اینکه آوردهای برای معلولان داشته باشد، گوشه پارکینگ بهزیستی خاک میخورد.
اگر به اخبار سال ۸۸ رجوعی داشته باشیم بهتر به خاطر میآوریم که محمود احمدینژاد و تیم رسانهای همراه وی که رکورددار «هاله نور» بودند، اعلام کردند که برنامه دارند تا خودروی رییسجمهورِ وقت را در یک مزایده به فروش برسانند تا رقم آن در طرح ساخت مسکن برای معلولان، هزینه شود.
در مراسمی ویژه و با تبلیغات خاص این طرح اجرایی و عملیاتی شد و در نهایت گفتند یک فرد خیّر این خودرو را که ارزش ریالی چندانی در آن روز نداشت، به دو میلیارد و پانصد میلیون تومان خریداری کرده است و برابر برنامه همه این مبلغ نیز در احداث مسکن برای معلولان هزینه میشود و تا مدتها با این خبر، تلاش کردند برای مردی که تنها خود را از جنس مردم میدانست، وجهه و آبرو
بخرند ولو با دروغ. البته در آبان ۸۸ که زمان برگزاری این مزایده به نام معلولان بود، نام خریدار فاش نشد و سوئیچ پژوی ۳۴ ساله دکتر احمدینژاد به شخصی به نام ایثاری که اعلام شد وکیل خریدار خودرو است، تحویل شد اما در همان زمان، اما و اگرهایی نسبت به این ماجرا اینجا و آنجا طرح میشد اما دوره طلایی دولت راستگرایان بود و کسی از رسانههای مستقل و اصلاحطلب جرأت نداشت متن خبر و بطن این نمایشِ
مضحک را بشکافد.
یکی دو سال زمان برد تا «محمود احمدینژاد» از ریلِ مورد نظر اصولگرایان که خارج شد، برخی حامیان و یاران سابق بر وی تاختند و در سال ۹۰ «حميد رسایی» نماینده حامی دولت در مجلس شورای اسلامی در رسانه خود اینگونه از ثروت افسانهای این خریدار خودروی قدیمی خبر داد: شنیده شده است فردی که خودروی احمدینژاد را خریداری کرده است در سالهای گذشته تنها دارائیش یک سوله بوده که بهعنوان انبار و کارهای کوچک صنعتی استفاده میکرده است. بهتدریج نامبرده از طریق ارتباطات مختلف دولتی به ثروت کلانی دست پیدا میکند. وی در حال حاضر ۳۰درصد سهام بانک گردشگری و ۳۴درصد بانک سامان و بخشی از سهام ایران خودروی تبریز و شرکت هواپیمایی آتا را دارد.
ضمن اینکه در همان ایام گفته میشد که این مزایده، صوری و نمایشی بود، همچنین گفته شده بود خریدار مورد نظر قریب به هزار و دویست میلیارد به شبکههای بانکی کشور بدهکار است.
امروز و با گذشت بیش از ۱۳ سال از آن مزایده مضحک، مجموعههای دروغ از صورت حقیقت کنار زده شد و هم حقیقت ماجرا روشن شد و هم از خودروی محمود احمدینژاد که طرفدارانش افتخار میکردند که در زمان شهرداری، از خودروی لوکس شهرداری تهران استفاده نمیکرد و با همین ترفند، موفق شده بود آرایی بخشی از شهروندانِ صادق را شکار کند، پردهبرداری و رسماً اعلام شد این خودرو هیچ آوردهای برای مسکن معلولان نداشت و احتمالاً کلیت مزایده، یک دروغ بزرگ و مهندسیشده بود و هیچ پولی برای این کار پرداخت نشد.
امروز این خودرو، از زیر خروارها دروغ بیرون زد تا به سیاسیون و صاحبان کرسیهای دولتی، زشتی برخی کارها را که مانند یک ننگ ابدی است، برجسته کند و این حقیقت را به ثبوت برساند که حقیقت، هرگز همواره در پشت ابرها مخفی نمیماند.
کاش محمود احمدینژاد آن اندازه جرأت و فتوّت داشته باشد و شخصاً درخصوص جزییات این مزایده مهندسیشده توضیح بدهد یا دستی بجنباند و این پژوی در خاک خفته را از پارکینگِ بهزیستی به نارمک ببرد، هرچند همه میدانیم هشت سال عمر دولت مهرورز، مشحون بود از این دست اقدامات نمایشی و دروغآلوده.
نکته پایانی این نوشتار خطاب به مردان دولت احمدینژاد است که امروز در دولت سید ابراهیم رییسی حضور دارند و خوب است آنان به این سوال پاسخ دهند که آیا از این فریب بزرگ آگاهی داشتند و اگر داشتند، چرا تذکر ندادند یا چرا صادقانه به افکار عمومی نگفتند ؟