دلهره گم کردن رویا
دلهره گم کردن رویا

    پرویز دوایی از نیمه های دهه چهل‌ خورشیدی با نوشته های سینمایی نام و نشانی به دست آورد و خیلی زود به عنوان یک صاحب نظر آگاه در زمینه سینما شناخته شد. پرویز دوایی جدا از نقد فیلم، در ترجمه آثار سینمایی نیز کارنامه موفقی دارد که از جمله می توان ‌به سینما […]

 

 

پرویز دوایی از نیمه های دهه چهل‌ خورشیدی با نوشته های سینمایی نام و نشانی به دست آورد و خیلی زود به عنوان یک صاحب نظر آگاه در زمینه سینما شناخته شد. پرویز دوایی جدا از نقد فیلم، در ترجمه آثار سینمایی نیز کارنامه موفقی دارد که از جمله می توان ‌به سینما به کتاب هایی چون، «سینما به روایت هیچکاک» و«۲۰۰۱ ادیسه فضایی» اشاره کرد.

پرویز دوایی در داستان نویسی هم آثاربسیار خواندنی و ماندگاری دارد که سهم‌ زیادی از مشخصه به روانی و دل انگیزی قلم او بر می گردد. از جمله کتاب های او می توان به «بازگشت یکه سوار»،«امشب در سینما ‌مهتاب» یا «ایستگاه آبشار» اشاره کرد.
«ملکه‌ آلبا» آخرین کتاب اوست که در سری نامه‌هایی از پراگ توسط انتشارات جهان کتاب در ۱۱۲ صفحه و با قیمت ۴۵ هزار تومان منتشر شده‌است.
پیش از این و در همین سری و توسط همین ناشر، کتاب های دیگری از پرویز دوایی با عناوین، «درخت ارغوان»، «به خاطر باران»، «خیابان شکر چیان»، «روزی تو‌خواهی آمد» منتشر شده است.
در برشی از کتاب می‌خوانیم: «… بر کنار برکه‌ای در باغ می‌خرامید، سر را بالا گرفته، و همه‌چیز پشت پرده مِه نازکی پوشیده بود و دورتادور همه‌جا دار و درخت، و او داشت بر این زمینه مِه‌آلوده می‌خرامید و اندام باریک و کشیده‌اش، پوشیده در جامه‌های بلند به رنگ‌های ارغوانی و آبیِ تیره، کمی محو می‌نمود، مثل شبحی و سر را راست گرفته به چپ و راست نگاه نمی‌کرد و زیبا بود آن‌چنان‌که در نظاره اول نفس آدم می‌گرفت و هر نوع باوری را از شناخت زیبایی انسانی در سابقه آدم پس می‌زد، ساقه‌ای از مهتاب بود، پریِ برخاسته از قلب جنگلی سِحرشده و ملکه «آلبا» بود…»
در نوشته پشت جلد کتاب هم آمده است: ملکه «آلبا» انگار که عاقبت می‌خواهد از پشت پرده مه صبحگاهی، از درون خواب‌های بنده به عالم واقع و (متأسفانه) توضیح دربیاید. آدم از اینش، از این گم کردن رؤیا همیشه ترس و اکراه داشته، رؤیایی که مایه قوت، مایه دلخوشی و رنگین کردن احوال و فکرهای آدم بوده است. یک بار در کنار دریاچه‌ای فیروزه‌ای در قلب یکی از آلپ‌های سرزمینی، پروانه‌ای – که نمی‌دانم چرا – مدتی در اطراف این بنده می‌چرخید عاقبت بر یکی از انگشت‌های ما نشست. معجزه‌ای بود که فقط یک بار در عمر بنده رخ داد و دیگر تکرار نشد و به همین خاطر یادش در ذهن ما ماند، یاد برکت بخشیدن این پرنده نازک به انگشت ما که اصلا تمامی بازو و قواره وجودم را – تا آخر عمر – شامل شد.
غربت، هنر، فرهنگ و تاریخ ایران و اروپا، نوستالژی‌های شهر تهران، ادبیات، هنر به ویژه فیلم و سینما، طبیعت، معجزه فصل‌ها و رنگ‌ها، تهران دهه‌های ۲۰، ۳۰ و ۴۰، خیابان‌ها، گردشگاه‌ها و پاتوق‌های فرهنگی، یادهای کودکی و دبستان، معلم‌ها و همکلاسی‌ها، سرگرمی‌های کودکانه، دلبستگی‌ها و شادی‌های جوانی و … از جمله موضوعاتی هستند که دوائی در کتاب‌های مجموعه «نامه‌هایی از پراگ» به آن‌ها پرداخته است.
٭ ٭ ٭
پرویز دوائی متولد سال ۱۳۱۴ در تهران است. او فارغ‌التحصیل دانشکده ادبیات دانشگاه تهران در رشته زبان انگلیسی است و همین تسلط به زبان باعث شد که مترجم مقالات مختلف سینمایی و متن گفت‌وگو برای دوبله فیلم‌ها باشد. با مجلات سینمایی مختلفی همکاری و به عنوان منتقد فیلم شهرت پیدا کرد. از مجلاتی که دوائی با آن‌ها همکاری کرده می‌توان به «سپید و سیاه»، «فردوسی»، «رودکی»، «روشنفکر و سینما» و «نگین» اشاره کرد. آخرین مقاله‌اش در دوران زندگی در ایران را در سال ۱۳۵۳ در مجله «سپید و سیاه» با عنوان «خداحافظ رفقا» نوشت و برای یک دوره آموزشی به چکسلواکی رفت و ساکن پراگ شد. او مدتی هم دبیر جشنواره فیلم کودکان و نوجوانان در سال‌های ۵۰ و ۵۲ بود.
او همچنین ترجمه کتاب‌های «تنهایی پرهیاهو» و «نی سحرآمیز و چند داستان دیگر» نوشته بهومیل هرابال، «سینما به روایت هیچکاک» از فرانسوا تروفو، «بچه هالیوود» زندگی‌نامه رابرت پریش، «سرگیجه» فیلمنامه ساموئل ای تیلور، «استلا» اثر جان دوهاتوگ، «۲۰۰۱: ادیسه فضایی» اثر آرتور سی. کلارک، «ذن در هنر نویسندگی» نوشته ری برادبری و «فن سناریونویسی» نوشته یوجین ویل را در کارنامه خود دارد.
ایرج پارسی‌نژاد در توصیف مجموعه «نامه‌های پراگ» دوائی نوشته است: «این‌نوشته‌ها یک «نوع» (نمی‌گویم ژانر) تازه‌ای است در ادبیات معاصر ما. برداشت‌های حسی از خاطره‌هایی با خیال آمیخته که خاص شخص نویسنده‌اش است. یعنی اصالت دارد. سرشار است از شور و شیدایی و ظرافت و زیبایی. و سخت خیال‌انگیزتر و دلنشین‌تر از آن‌چه در این سال‌ها به صورت «شعر منثور» از مدعیان شاعری می‌خوانیم. تعبیراتش جاندار و غریزی و گرم و پُر از حس و حیات است. نه مثل این ناله‌های سرد و تلخ و تاریک و سرشار از شِکوه و شکایت از تنهایی و جدایی و جفای روزگار که نمی‌توانند هیچ‌حسی را القا کنند.»
در ابتدای کتاب «ملکه آلبا» یادداشتی از مجید رهبانی مدیر انتشارات جهان کتاب با عنوان «برای خالی‌نبودن عریضه» به عنوان مقدمه کتاب آمده است. در این کتاب نامه‌هایی با عناوین «باغ آلبالو»،‌ «عصر بی‌گناهی»، «ملکه آلبا»، «سلام، یاسمین»، «کوی بنفشه»، «دلارا»، «دنیای پر امید»، «ماریا»، «سفر سیزده» و «من، احمد» منتشر شده‌ است.