روز گذشته «بنیامین نتانیاهو» راستگراترین و افراطیترین دولت تاریخ اسراییل را به «کنیست» برد و موفق شد رأی نمایندگان را بگیرد و کار را در دولت کلید بزند، دولتی که هم درخصوص ادامه کارش در داخل مرزهای اشغالی، ابهام بسیاری طرح شد و هم درخصوص احتمال ارتباط وی با دولت دموکرات جو بایدن نگرانیهایی وجود […]
روز گذشته «بنیامین نتانیاهو» راستگراترین و افراطیترین دولت تاریخ اسراییل را به «کنیست» برد و موفق شد رأی نمایندگان را بگیرد و کار را در دولت کلید بزند، دولتی که هم درخصوص ادامه کارش در داخل مرزهای اشغالی، ابهام بسیاری طرح شد و هم درخصوص احتمال ارتباط وی با دولت دموکرات جو بایدن نگرانیهایی وجود دارد ضمن اینکه از دو طرف فلسطینی نیز نه دولت خودگردان مستقر در کرانه غربی و نه حماس و جهاد اسلامی مستقر در نوار غزه به این شروع به کار، روی
خوش نشان دادند.
برخی تحلیلگران از این دولت با عنوان افراطیترین دولت «تلآویو» یاد کردند که نمیتواند جز با ایجاد تنش جدید و البته شدید با جمهوری اسلامی ایران، به بقای خود ادامه دهد، مسیری که نخستوزیر اسراییل، از نخستین ساعات شروع به کار دولت خود، آن را باز کرد و تمرکز خود را بر افزایش آتش کینه و دشمنی با جمهوری اسلامی ایران گذاشت.
نتانیاهو همانگونه که در سخنان خود گفت قصد جدی دارد سطح روابط خود را کشورهای عرب منطقه را عمق بخشد و همان مسیری را برود که «پیمان صلح ابراهیم» ترسیم کرد اما همزمان، هیچ طرحی برای پذیرش راه حل«دو کشوری» که مورد تأکید دولت جو بایدن و همه دموکراتها است و از همه مهمتر مورد تأیید سازمان ملل متحد نیز بوده است، ندارد و دشواری و پیچیدگی کار نتانیاهو همین جا است.
وی برای رضایت گروههای تندروی صهیونیستی که برای تأیید دولت خود، آرای آنان را گرفت، نیاز دارد قیدِ هرگونه صلح با طرفهای فلسطینی حتی دولت خودگردان را بزند و با این کار هم موجب ناخرسندی جو بایدن و دموکراتها خواهد شد و هم خشم کشورهای عرب منطقه ازجمله امارات و عربستان را برخواهدانگیخت در شرایطی که دو موضوع روابط سازنده با واشنگتن و ادامه صلح با اعراب، دو موضوعی است که برگ برنده نتانیاهو برای مقابله با ایران است.
کار برای نتانیاهو در ماههای آینده آسان نیست و بسیار بعید است که وی بتواند بین این تعارض و دوگانگی، صلح برقرار و میانهای که وجود ندارد را انتخاب کند.
تنها گزینهای که به ذهن میرسد این است که دولتِ اصولگرای تهران، به کمک دولت راستگرای تلآویو برود و در مقابل اظهارات و احیاناً اقدامات اسراییل، دست به واکنشهای هیجانی بزند و ناخواسته در دام نتانیاهو درافتد، فردی که با شش دهه حضور در دولت در این کار استاد است و همه ما حضورش را در حالیکه بر تابلویی در دست در مجمع عمومی سازمان ملل، بمب اتمی را نقاشی و ادعا میکرد فاصله تهران با بمب اتم، چند میلیمتر است را به خاطر داریم.
تردیدی نداریم بنیامین نتانیاهو برای نجات دولت خود و برای پیشبرد اهداف یهودیان صهیونیست و افراطی، بیش از هر چیز بر روی «دشمنتراشی از ایران» و «گسترش ایرانهراسی» حساب کرده است اما تردید داریم در دولت اصولگرای تهران، افرادی به فراست برخی نیروهای سیاسی کارکشته باشند و دستِ نخست وزیر
اسراییل را بخوانند.
از هماکنون میتوان احتمال داد که دولت راستگرای اسراییل، چارهای جز دمیدن در آتش دشمنی بین جمهوری اسلامی ایران و کشورهای عربی، غرب و آمریکا ندارد تا بتواند موفق شود و به هدف خود برسد و آنان در مقابل اقدامات تمامتخواهانهاش کوتاه بیایند اما مشکل در دولت راستگرایان تهران این است که از صدر تا ذیل این دولت، از جوانان نواصولگرایی انباشته شده که خود را «دائرمدار عالم» میپندارند و با هر نوع عقلانیت و عقبنشینی تاکتیکی
هم بیگانه هستند.
شرایط بهگونهای است که با هرگونه اقدامات هوشمندانه جمهوری اسلامی ایران و دستگاه دیپلماسی دولت سیزدهم، بنیامین نتانیاهو، کاملاً خلع سلاح میشود و نمیتواند در اراضی اشغالی دست به اقداماتی بزند بیآنکه خشم دولتهای عرب مسلمان را برانگیزد و سیاستمداران واشنگتن را علیه خود بشوراند و در صورت راه آمدن با طرح دوکشوری نیز آرای احزاب تندرو و افراطی را از دست خواهد داد و دولتش سقوط خواهد کرد و خصومت و دشمنی وی با هر گونه برجام جدید یا عادی شدن روابط سیاسی ایران و اعراب نیز ریشه در همین نگرش دارد.
اگر دولت «نفتالی بنت» محترمانه سقوط کرد به این دلیل بود که نتوانست برابر خواست افراطیون عمل کند اما بنیامین نتانیاهو، برای حفظ کرسی خود، هرکاری خواهد کرد و قطعاً ایران، در صدر برنامههای وی قرار دارد.
مردان حوزه روابط بینالملل باید بدانند در صورت ادامه خواب دستگاه دیپلماسی در دولت سیزدهم و رها کردن امور به حال خود، در حقیقت بیشترین کمک را به نتانیاهو و راستگرایان میکنند و در حق آرمان بزرگ ملت فلسطین مرتکب کوتاهی میشوند. اگر امروز لازم است به «حسین امیرعبداللهیان» توصیهای کرد، جز این نیست که موضوع گفتوگو با عربستان و مصر باید در صدر برنامههای حوزه دیپلماسی باشد و همچنین مذاکرات هستهای به موازات آن، باید انجام شود و در حقیقت حضور وزیر امور خارجه پشت میز مذاکره، باطلالسحر همه طرحها و ترفندهای بنیامین نتانیاهو است و هر روز کوتاهی و بیعملی در این بخش و گوش دادن به تذکرات «پایداریچیها» معنایی جز کمک به اجرایی شدن طرح نخست وزیر رژیم صهیونیستی ندارد.