زندگی بدون پیشوا
زندگی بدون پیشوا

      در مه ۱۹۶۰، سرویس‌ مخفی اسرائیل آدولف آیشمن، از عاملین اصلی هولوکاست را که در آرژانتین فراری بود ربود و به اسرائیل انتقال داد. قرار بود دادگاهی تشکیل شود و به جنایات او «برعلیه یهودیان» رسیدگی کند. هانا آرنت از ویلیام شاون سردبیر مجله نیویوکر خواست تا به عنوان خبرنگار این مجله […]

 

 

 

در مه ۱۹۶۰، سرویس‌ مخفی اسرائیل آدولف آیشمن، از عاملین اصلی هولوکاست را که در آرژانتین فراری بود ربود و به اسرائیل انتقال داد. قرار بود دادگاهی تشکیل شود و به جنایات او «برعلیه یهودیان» رسیدگی کند. هانا آرنت از ویلیام شاون سردبیر مجله نیویوکر خواست تا به عنوان خبرنگار این مجله در دادگاه آیشمن حاضر شود. سه سال بعد آرنت کتاب «آیشمن در اورشلیم» را با عنوان فرعی گزارشی در باب ابتذال شر منتشر کرد.
سیلا بن حبیب معتقد است که در میان آثار آرنت، «آیشمن در اورشلیم» مجادله‌برانگیزترین بود. انتشار این اثر جامعه یهودیان را برآشفت. گرشوم شولم در نامه‌ای به آرنت نوشت که «هانای عزیز من، در تو نیز مانند بسیاری از روشنفکران چپ آلمانی، هیچ نشانی از عشق به مردم یهودی وجود ندارد».
آرنت در این کتاب ایده‌های مختلفی را مطرح می‌کند. ابتدا درباره خودِ دادگاه و صلاحیت آن صحبت می‌کند و اینکه او نیز همچون یاسپرس معتقد است که جرم آیشمن نه علیه ملت یهود، بلکه جرمی است علیه بشریت؛ و اساساً مورد جدید و خاصی است که نباید در چارچوب قوانینِ ملی تحلیلش کرد.
مورد آیشمن برای آرنت فرصتی بود برای تامل درباره وضعیت یا جرمی که به گمان او استثنایی و بی‌سابقه بود. از نظر او جنایاتی که نازی‌ها مرتکب شدند بنیان‌های عدالت در جهان غربی را ویران کرده است و از این رو نیازمند بازاندیشی در این بنیان‌ها و حتی یک رهیافت قضایی و حقوقی جدید هستیم. در اینجاست که آرنت دوباره به توتالیتاریسم اشاره می‌کند و اینکه توتالیرتایسم با نابودی آزادی و طبیعی‌بودن شخصیت آدمی، در واقع امکان قضاوت اخلاقی و قانونی را آنچنان که قرن‌ها در اروپا و تا پیش از حاکمیت توتالیستاریسم وجود داشت، از بین برده است. از نظر آرنت در رژیم نازی جای خیر و شر تاحدی عوض شده بود؛ اگر در موقعیت معمول شر همراه است با وسوسه، در آلمان زمان هیتلر وسوسه شر از بین رفته بود و خیر بود که وسوسه داشت. شما باید وسوسه می‌شدید که همسایه یهودی‌تان را لو ندهید.
آرنت در این کتاب از ابتذال یا پیش‌پاافتادگیِ شر صحبت می‌کند. ایده‌ای که به سوبرداشت‌های بسیاری دامن زده است. آرنت معتقد بود که اشتباه است اگر فکر کنیم که این تبهکاران بزرگ هستند که شرور بزرگ را مرتکب می‌شوند، در واقع آیشمن برای آرنت به پارادایم والگویی بدل شد برای تحلیل اینکه چگونه آدم‌هایی نه خیلی شرور و نه خیلی باهوش، می‌توانند در خدمت ماشین شر باشند.
نکته دیگر در ابتذال شر «شیوه عمل» است. آرنت به تفاوت میان کنش و عمل اشاره می کند. کنش توام است با تامل و فکرکردن، اما عمل صرفاً ایفای نقش است، بدون تامل و بازنگری، با روالی که از پیش مشخص شده است. در این شیوه عمل ،جرم برای مجرمان پذیرفته‌شده، عادی‌شده و بدون هیچ مقاومت و تاملی انجام می‌شود. در نتیجه جرم اصلی آیشمن و عاملین نازی از نظر آرنت نیندیشیدن یا «بی‌فکری» بود. اینجاست که او به تامل درباره دلالت‌های و پیامدهای این بی‌فکری می‌پردازد.
برداشت آرنت از شر متمایز از آن سنت «فلسفه شر» بود که در تفکر غرب سابقه‌ای دیرین داشت. در این سنت ،شر حدنهایت تباهی، فساد و گناهکاری بود. مهم‌ترین خصیصه آیشمن از نظر آرنت اما نه حماقت، شرارت یا تباهی بلکه آن چیزی بود که خود «بی‌فکری» می‌خواند. در نتیجه وقتی در مه ۱۹۴۵ دیگر هیچ دستوری به آیشمن ندادند، ناگهان این احساس بر او چیره شد که جهان دارد به پایان می ‌رسد، زندگی بدون پیشوا.
«آیشمن در اورشلیم: گزارشی در باب ابتذال شر» نوشته هانا آرنت توسط زهرا شمس ترجمه شده است.
هانا آرنت، فیلسوف و تاریخ‌نگار آلمانی – آمریکایی از مهم‌ترین اندیشمندانی بود که آرا و افکارش تأثیری ژرف در سده بیستم میلادی بر جای گذاشت.
او سال‌ها در دانشگاه‌های ایالات متحده در رشته تئوری سیاسی تدریس کرد و از چندین کشور، ده‌ها دکترای افتخاری گرفت، و نیز برنده جایزه آلمانی‌زبان لِسینگ و فروید شد. او از یهودیانی بود که از هولوکاست جان سالم به در برد و به ایالات متحده مهاجرت کرد. زمینه فلسفه و آثار او، موضوعاتی هم‌چون دموکراسی مستقیم یا اقتدارگرایی و تمامیت‌خواهی حکومت‌های استبدادی است.
هانا آرنت نخستین نظریه‌پردازی است که توتالیتاریسم را به عنوان سنخ تازه‌ای از حکومت مطرح می‌سازد. او همچنین از پژوهشگران پیگیر مفهوم «امپریالیسم» است. آثار آرنت در دفاع از خرد و منزلت آدمی نوشته شده است. او همچنین به عنوان الگویی موفق از سوی جنبش زنان مورد ستایش قرار گرفته است. آرنت با یکسری از نامدارترین متفکران و روشنفکران هم‌عصر خود در ارتباط و تبادل فکری بود.
هانا آرنت، زندگی انسان را تحت تأثير رويدادهای سياسی می‌دانست که در کانون همه‌ی آن‌ها قدرت سياسی قرار دارد. از اين رو، بررسی قدرت سياسی، موضوع کانونی پژوهش او را تشکیل می‌دهد. او اندیشمندی مستقل و آزاداندیش و انسانگرایی پیگیر بود. مناسبات میان انسان‌ها، دل‌نگرانی همیشگی او بود.