سفری به درون مشکلات نژادی و اجتماعی
سفری به درون مشکلات نژادی و اجتماعی

ویلیام فاکنر به دوره طلایی ادبیات آمریکا در نیمه نخست قرن بیستم تعلق دارد و در زمره و هم دوره بزرگانی‌ چون همینگوی و اشتاین بک، محسوب می شود. بسیاری از آثار فاکنر، از جمله «خشم و هیاهو»، «یک گل سرخ برای امیلی»، «نخل های وحشی» و «روشنایی در اوت» یا «روشنایی در ماه اوت» […]

ویلیام فاکنر به دوره طلایی ادبیات آمریکا در نیمه نخست قرن بیستم تعلق دارد و در زمره و هم دوره بزرگانی‌ چون همینگوی و اشتاین بک، محسوب می شود. بسیاری از آثار فاکنر، از جمله «خشم و هیاهو»، «یک گل سرخ برای امیلی»، «نخل های وحشی» و «روشنایی در اوت» یا «روشنایی در ماه اوت» که با دو مترجم و ناشر متفاوت، چشمه و به تازگی، نیلوفر منتشر شده است.
رمان «روشنائی ماه اوت»، تراژدی ای تمام عیار در برابر مقاومتی امیدوارانه در مواجهه با مرگ را به تصویر می کشد و برخی از به یاد ماندنی ترین شخصیت های ویلیام فاکنر را به مخاطبین معرفی می کند: دختری روراست و نترس به نام لنا گرو که به دنبال پدر بچه ی به دنیا نیامده اش می گردد؛ کشیشی به نام گیل هایتاور که تنها و منزوی شده و رویای پیروزی در منازعه را در سر می پروراند و در نهایت، خانه به دوشی مستأصل و اسرارآمیز به نام جو کریسمس. روشنائی ماه اوت با به تصویر کشیدن میراث دو رویداد تاریخی مهم در آمریکا، مانند سفری مسحورکننده به دل کابوسی از مشکلات نژادی، دینی و اجتماعی است و مخاطب را در داستان کم نظیر خود، غرق می کند.

مروری بر کتاب
«در پشت حقایق قتل جوانا بردن چهل ویک ساله به دست جو کریسمس سیاه پوست و پس از آن دستگیری، فرار و مرگ وحشیانه اش به دست پرسی گریم افسر اداره پلیس ایالتی، داستانی تیره و غم آلود از زندگی تراژیک او قرار گرفته است.
داستان با لینا گرو دختر یتیمی که حامله است و از آلاباما آمده تا معشوقش لوکاس برچ را پیدا کند، آغاز می شود. او را اشتباهاً به یک کارخانه چوب بری در شهر جفرسن و نزد بایرون بنچ می فرستند. بایرن عاشق لینا می شود، برچ، که حالا نامش را عوض کرده و به جو براون مشهور است، در همان کارخانه مشغول کار می باشند. او با جو کریسمس در یک کلبه کوچک زندگی می کند و می داند که «جو» هر شب با دوشیزه بردن که دختر ترشیده و سپید مویی است، ملاقات می کند.
داستان کتاب روشنایی ماه اوت روایتی از زندگی و مرگ جو کریسمس یک دورگه آمریکایی است. شهر جفرسن یکی از شهرهای کوچک واقع شده در منطقه یوناپاتاوفا، محل رخ دادن داستان است. یوناپاتاوفا یک منطقه جغرافیایی داستانی ساخته ذهن فاکنر می‌باشد و داستان اکثر کتاب‌های فاکنر از جمله آبشالوم آبشالوم، گور به گور در این محل رخ می‌دهد.
جو کریسمس در داستان روشنایی ماه اوت به عنوان یک شخصیتی معرفی می‌شود که به دنبال پی بردن به حقیقت وجودی خود می‌باشد. همانند تمامی انسان‌های دیگر، کریسمس به دنبال کسب دانش خودشناسی بود و مانند گمشده‌ای ارزشمند آن را جستجو می‌کرد و فاکنر این سفر برای یافتن خویش را به خوبی به تصویر کشیده است.
این کتاب روش‌های مناسب و نامناسب جستجوی خویشتن را ارائه نموده، در بخشی از آن کریسمس از مشکلات خود فرار می‌کند و به دلیل کمبودهایش با دیگران خشونت می‌کند و در قسمت‌های دیگر داستان شخصیت‌هایی مانند لین و بیرون کمبودهای خود را تحمل می‌کنند و از بار مسئولیتی که زندگی به آنها تحمیل می‌کند شانه خالی نمی‌کنند. همچنین هایتاور می‌آموزد که دستیابی به خودشناسی به هیچ وجه با فرار کردن از مشکلات به دست نمی‌آید و فرد باید برای کسب دانش در رابطه با خودش با مسائل و مشکلات روبرو شود.»

بیوگرافی
ویلیام کاتبرت فاکنر رمان نویس آمریکایی و برنده جایزه نوبل ادبیات بود. فاکنر در سبک‌های گوناگون شامل رمان، داستان کوتاه، نمایشنامه، شعر و مقاله صاحب اثر است. شهرت او عمدتاً به خاطر رمان‌ها و داستان‌های کوتاهش است که بسیاری از آن‌ها در شهر خیالی یوکناپاتافا اتفاق می‌افتد که فاکنر آن را بر اساس ناحیه لافایت که بیشتر زندگی خود را در آنجا سپری کرده بود، و ناحیه هالی اسپرینگز/مارشال آفریده‌است.
فاکنر یکی از مهم‌ترین نویسندگان ادبیات آمریکا و مشخصاً ادبیات جنوب آمریکاست. با اینکه اولین آثار فاکنر از سال ۱۹۱۹، و بیشترشان در دهه‌های ۱۹۲۰ و ۱۹۳۰ منتشر شده بود، وی تا هنگام دریافت جایزه نوبل در سال ۱۹۴۹ نسبتاً ناشناخته مانده بود. حکایت و رمان آخر او چپاولگران برنده جایزه پولیتزر داستان شدند. در سال ۱۹۹۸، مؤسسه کتابخانه نوین رمان خشم و هیاهوی او را ششمین کتاب در فهرست صد رمان برتر انگلیسی قرن بیستم قرار داد، رمان گوربه‌گور و روشنایی در ماه اوت هم در این فهرست قرار دارند. رمان آبشالوم، آبشالوم! او هم اغلب در فهرست‌های مشابه گنجانده می‌شود. بیشتر کتاب‌های او توسط مترجمانی مانند صالح حسینی و نجف دریابندری به فارسی برگردانده شده‌اند. او بزرگ‌ترین رمان‌نویس آمریکایی بین دو جنگ جهانی شناخته می‌شود.
فاکنر در سال ۱۸۹۷ میلادی در نیو آلبانی، میسیسیپی به دنیا آمد. در ۱۹۰۲ خانواده‌اش به آکسفورد، مرکز دانشگاهی می‌سی‌سی‌پی، نقل مکان کرد. به دلیل وزن کم و قد کوتاه در ارتش ایالات متحده پذیرفته نشد اما به عنوان دانشجوی دانشگاه افسری در یگان پرواز سلطنتی در تورنتوی کانادا نام‌نویسی کرد و در ۲ دسامبر ۱۹۱۸ به عنوان افتخاری ستوان دومی نایل شد.
فاکنر وارد دانشگاه می‌سی‌سی‌پی شد و در سال ۱۹۲۴ از دانشگاه انصراف داد و در ۱۹۲۵ همراه با دوستش با یک کشتی باربری به ایتالیا رفت و از آنجا پای پیاده رهسپار آلمان و فرانسه شد. در ژوئن ۱۹۲۹ با استل اولدم ازدواج کرد. سفرهایی به هالیوود و نیویورک داشت و درین فاصله چندین فیلمنامه و نمایشنامه نوشت.
مطالعات در مورد فاکنر در ۱۹۴۶ به صورت جدی توسط ملکم کاوی آغاز شد. در ۱۹۴۹ جایزه نوبل ادبیات به او داده شد و خطابه مشهور خود را در آنجا خواند. بعداً نیز جایزه پولیتزر را برای کتاب شهر در سال ۱۹۵۷ دریافت نمود. او در ۶ ژوئیه ۱۹۶۲، سه هفته بعد از آنکه از اسب افتاد، بر اثر سکته قلبی در بیهالیا، میسیسیپی در گذشت.

سبک نوشتن
فاکنر از اوایل دهه بیست میلادی تا شروع جنگ جهانی دوم، که به کالیفرنیا نقل مکان کرد، ۱۳ رمان و تعداد زیادی داستان کوتاه منتشر کرد. مجموعه این آثار پایه شهرت او شد و در نهایت منجر به دریافت جایزه نوبل در سن ۵۲ سالگی شد. این مجموعه مفصل، که محرک اصلی‌اش نیاز یک نویسنده ناشناخته به پول بود، مشهورترین آثار او را دربردارد: خشم و هیاهو (۱۹۲۹)، گوربه‌گور (۱۹۳۰)، روشنایی در ماه اوت (۱۹۳۲) و آبشالوم، آبشالوم! (۱۹۳۶). فاکنر در این دوره تعداد زیادی داستان کوتاه هم نوشت.
نخستین مجموعه داستان کوتاه او این ۱۳ تا شامل بسیاری از داستان‌های تحسین‌شده‌اش مانند یک گل سرخ برای امیلی، سرخ‌پوست می‌رود، خورشید آن عصر، و سپتامبر بی‌باران بود. بسیاری از رمان‌ها و داستان‌های کوتاه فاکنر در یوکناپاتافا روی می‌دهند که از نظر جغرافیایی تقریباً برابر بخش لافایت است که آکسفورد می‌سی‌سی‌پی، شهر محل تولد او، مرکز آن است. فاکنر یوکناپاتافا را همچون تمبر پستی مخصوص خود می‌دانست و بسیاری از منتقدان مجموعه آثاری که آن را به نمایش می‌گذارد عظیم‌ترین آفرینش خیالی در ادبیات می‌دانند. سه رمان، هملت، شهر، و عمارت که با هم به عنوان سه‌گانه اسنوپس خوانده می‌شوند جزئیات شهر جفرسن و محیط آن را شرح می‌دهند که خانواده‌ای به سرپرستی فلم اسنوپس خود را در زندگی و روح و روان مردم محل وارد می‌کنند.
شهرت فاکنر به سبک تجربی او و توجه دقیقش به شیوه بیان و آهنگ نوشتار است. فاکنر برخلاف شیوه مینیمالیستی ارنست همینگوی، نویسنده معاصرش، در نوشته‌هایش مکرراً از جریان سیال ذهن بهره می‌گیرد و غالباً داستان‌هایی عمیقاً عاطفی، ظریف، پیچیده، و گاه گوتیک با شخصیت‌های گوناگون شامل برده‌های آزادشده، یا اعقاب برده‌ها، سفیدپوستان تهیدست، جنوبی‌های طبقه کارگر یا اعیان می‌نوشت.