علی اصغر مهجوریان نماری شاعر ، ترانه سرا و پژوهش گر – متولد سوم آبان ماه ۱۳۲۶ – شهرستان آمل است. ایشان از نوجوانی شعر می سرود و درهمان زمان در روزنامه های محلی به چاپ می رساند. این هنرمند بومی سرا در طول پنج دهه فعالیت فرهنگی هنری خود بیش از هزار دوبیتی […]
علی اصغر مهجوریان نماری شاعر ، ترانه سرا و پژوهش گر – متولد سوم آبان ماه ۱۳۲۶ – شهرستان آمل است.
ایشان از نوجوانی شعر می سرود و درهمان زمان در روزنامه های محلی به چاپ می رساند. این هنرمند بومی سرا در طول پنج دهه فعالیت فرهنگی هنری خود بیش از هزار دوبیتی ( طبری ) ، صدها کل شعر ( شعر کوتاه ) و ترانه سروده است.
فعالیت های او در طی این سال ها، بسیار است، آن چنان که در زیر می آید:
– همکاری با گروه موسیقی شواش به سرپرستی زنده یاد استاد احمد محسن پور قادیکلایی از بدو تاسیس و با ارکستر بزرگ نواهای مازندران با همکاری موسیقی دانان برجسته ایران استاد محمدرضا درویشی و زنده یاد استاد احمد محسن پور قادیکلایی.
– همکاری با کارگروه زبانزدها و کنایه های مازندرانی ( انتشارات فرهنگخانه مازندران )، هم چنین همکاری با کارگروه پژوهش فرهنگخانه مازندران ( دانشنامه تبرستان و مازندران )، از طرفی با گروه موسیقی « نیما « به سرپرستی آقای فضل الله دهقان، « ترانه « به سرپرستی آقای جمشید نیکوزاد،» سیلم « به سرپرستی آقای سعدی صادقی و در عین حال « شوار « به سرپرستی آقای مهدی ولی زاده همکاری داشته است.
آثار چاپ شده از هنرمند به شرح زیر است؛
مجموعه اشعار مازندراانی « تی تی مون « ( دفتر شعر )، مجموعه اشعار مازندرانی « من و چراغ و آینه « ( با صدای شاعر ) و مجموعه اشعار کوتاه مازندرانی ( کل شعر ) « دریوک « ( با صدای شاعر ) و در آخر به آثار در دست چاپ ایشان می رسیم؛
– « یک دشت پر ز شیهه اسبان « مجموعه اشعار فارسی ( دفتر شعر ).
– « کران اسب بی سوار « منظومه حماسی عمو رشید ( با صدای شاعر ).
– « عاشقی حال « مجموعه دو بیتی های عاشقانه مازندرانی ( دفتر شعر ).
از علی اصغر مهجوریان نماری هنرمند پر آوازه مازندرانی درباره ترانه سرایی موسیقی و شعر طبری، پرسیدیم که می خوانید؛
ترانه سرا و موسیقی دان دو عاشق با یک زبان هستند. شهرستان کهن تاریخ آمل با وجود رودهای خروشان چون هراز و دماوند سرفراز، هوا و فضایی ترانه ساز دارد. گذشتگان ما در کوهستان و دشت در همه ابعاد از شادی و غم، دوری و عشق و وفاداری آثار دلچسبی را به یادگار گذاشته اند. ترانه سراهای نو اندیش نیز از این خزانه پر از گنج الهام می گیرند. باور من بر این است که در شعر ، موسیقی و در موسیقی ، شعر جاری است و موسیقی دان می بایست هوش شعری و شاعر نیز می بایست گوش موسیقیایی داشته باشد و این دو در زیبایی شناسی و همدلی آنگونه در هم بیامیزند که گویی یک جان در دو پیکر.
نمونه روشن و پویای این نو سرودها و ترانه ها را می توان در کارهای گروه شواش به سرپرستی زنده یاد استاد احمد محسن پور قادیکلایی به روشنی دید و شنید.
ته که دَنی ستاره سو نَکنّه
ته که دَنی دًتا چًش خو نَکنّه
ته که دَنی ویشه نَخونّه بًلبًل
بًهار ماه وَنوشه بو نَکنّه
تو که نیستی ، ستاره روشنایی ندارد
تو که نیستی ، چشم ها خواب ندارد
تو که نیستی ، بلبل در بیشه نمی خواند
در فصل بهار ، بنفشه بویی ندارد
ته اون ترنه تی تیِ کوه و دشتی
ته بًهاری سبزینه جا مَشتی
ته اًفتابی بًنه خواهونِ ته سو
صًوائی تَشْ نًماشون سرخه تشتی
تو آن شکوفه تازه کوه و دشت هستی
تو بهاری و پر از سرسبزی هستی
تو چون آفتابی زمین خواهان توست
صبحدم چون آتش ، شامگاه چون تشتی سرخ هستی
به باور من؛ طبری، هم شعر است هم موسیقی امیری؛ شعری است آوازی, که در آمل هم به طبری معروف است.این خوانش، قرنهاست که توسط خنیاگران بومی، لَلِ چی ها و شعر خوان ها اجرا میشود.
این خوانندگان ضمن خواندن اشعار گذشتگان، آن را صیقل می دادند و در قالب این شعر دوازده هجایی اشعار خود را نیز می سرودند.به گمان من این خنیاگران و شعر خوانان در حد توان و بضاعت خود شاعران طبری سرای ما بودند.
ساز للِ وا که مهم ترین مجری موسیقی مازندران است چنان با امیری در طول تاریخ عجین شده است که گویی شعر طبری، للِ وا می نوازد و یا للِ وا شعر طبری می خواند.بانوان نیز در این حوزه برجسته و یگانه بودند . آنها ضمن حفظ این اشعار در محافل زنانه طبری خوانی می کردند. با هجوم تازیان و مهاجمان به سرزمین ما و قلع و قمع مردان، این شیر زنان بودند که اشعار طبری را در حافظه ی خود بایگانی کردند. ناگفته نماند که در دوره های مختلف شاعران و عاشقان فراوانی میزیستند و اشعار ارزشمندی را به یادگار گذاشتند. جمع آوری، چاپ و نسبت دادن این اشعار به یک نفر خطایی تاریخی و ادرسی اشتباهی بود و هست تاریخ فقط گذشته نیست ،امروز و فردا نیزجز تاریخ است.
طبری خوانان و شعر گویان در محافل امیران به احترام از انها نام میبردند انها در هر دوره منظور و مقصدی را دنبال میکردند و گاهی مربوط به افسانه ی عاشقانه ی امیر و گوهر بود که با ذهن افسانه ساز پدران ما شکل گرفت. تنوع در اشعار طبری نشان دهنده ی شناخت و تسلط این پدید اورندگان بر زبان و طبیعت محیط متنوع زندگی آنهاست. به باور من که آیندگان نیزاین درخت تنومند را ابیاری کرده و سرسبز نگه خواهند داشت.
بًلبًل میچکا عمر هاکًنّه پنجاه ره
دوره هاکًنّه درسِ دومّا چومّا ره
باغ عاشقی گًل سًخَن بَچیمه
سرچشمهءِ دًل او دِمه دًل بخواه ره
ای بلبل ! عمر پنجاه ساله کرده ام
درس “میدانم” ها و “نمیدانم” ها را دوره کرده ام
از باغ عاشقی گل سخن چیده ام
از سرچشمه دل ، آب به دلدارم میدهم
بًلبًل میچکا سًرخ و کَئو و زردی
خونّی گًل به گًل بسوته دلِ دردی
خامه بَئوام تسه شه دلِ درد ره
اگه از این غم جان در بَورْدی ، مردی
(ای) بلبل ! به رنگ سرخ و کبود و زردی
گهگاه میخوانی ، درد دل سوختگان هستی
میخواهم برایت درد دلم را بگویم
اگر از این غم جان بدر بردی مردی