فرهاد چرا برگشت؟ پاسخ ساده است
فرهاد چرا برگشت؟ پاسخ ساده است

    فرشاد کاس‌نژاد / هنوز نمی‌توان فرهاد مجیدی را در مربیگری صاحب روش دانست یا تیم او را از دور شناخت. هنوز فوتبال او قابل تمیز دادن از مربیان دیگر نیست، چون در فرصتی طولانی مربیگری نکرده است که نشانه‌های فکری‌اش در کار تیم پیدا باشد. اما در همان تنها فرصت واقعی و کوتاه […]

 

 

فرشاد کاس‌نژاد /

هنوز نمی‌توان فرهاد مجیدی را در مربیگری صاحب روش دانست یا تیم او را از دور شناخت. هنوز فوتبال او قابل تمیز دادن از مربیان دیگر نیست، چون در فرصتی طولانی مربیگری نکرده است که نشانه‌های فکری‌اش در کار تیم پیدا باشد. اما در همان تنها فرصت واقعی و کوتاه – نیم‌فصل دوم لیگ گذشته – مجیدی را بدون تخریب اندوخته فنی از دوره آندره‌آ استراماچونی دیدیم و البته او نشان داد که در حال کوشش برای ساختن تیم خودش است. محمود فکری فرصت حضور در استقلال را اینجا به فرهاد مجبدی باخت که هیچ نشانی از محافظت از سرمایه فنی تیم در کارش نبود و هیچ میلی به تغییر در مسیر خود نداشت و باور نمی‌کرد که خودش و همکارانش حتی در سطح توقع فنی موجود از یک مربی ایرانی بازی را باخته‌اند.
استقلال حالا قراردادی ۵ /۲ ساله را با فرهاد مجیدی امضا کرده، لابد منظور از این قرارداد طی کردن مسیری طولانی با فرهاد است. درباره فرهاد مجیدی یک پرسش این‌ روزها مطرح است که او چرا به استقلال برگشت؟ یا می‌پرسند او چه تغییری در مدیریت استقلال دید که حاضر به بازگشت شد؟ پاسخ احتمالاً روشن و ساده است. مربیگری یک شغل است. او برای تجربه‌های بیشتر و بزرگتر در شغلش برگشت و حق انتخاب دارد که به پیشنهادش پاسخ مثبت یا منفی بدهد. مگر فرهاد مجیدی تا پیش از بازی آخر احمد سعادتمند با نام استراماچونی، سرمربی استقلال نبود؟ امروز نیز با کیفیت مطلوبی از مدیریت مواجه نیست، مثل هر مربی ایرانی دیگری که احتمالاً در شعبه بارسلونا و رئال مادرید تهران یا تبریز کار نمی‌کند.
مرور دوره پیشین حضور فرهاد برای استقلال لازم به نظر می‌رسد. در استقلال میزانی از آسیب‌های مدیریت زیاد بود که برای مجیدی کار در آرامش فراهم نشد. او همواره در موقعیت سوءتفاهم با مدیران باشگاه قرار داشت و این مخدوش بودن روابط در روند کار مربی اختلال ایجاد می‌کرد. نمونه آخر و معروفش را در آستانه فینال جام حذفی در فصل گذشته دیدیم که مجیدی چاره‌ای جز استعفا نداشت. مدیر وقت باشگاه استقلال احتمالاً با هدف راندن فرهاد مجیدی، دغل‌کارانه موضوع کذب توافق دوباره با استراماچونی را فاش کرد و مجیدی آنچنان تحت فشار بود که انگار مانع بازگشت استراماچونی است. استعفای او برای حفظ شأن حرفه‌ای بر خلاف تحلیل رایج، منطقی بود.
فراموش نکنیم که کانال‌های میلیونی هواداری چه جوی در این مواقع می‌سازند و چقدر تحلیل‌های غلط و پرتکرار از شرایط در شبکه‌های اجتماعی می‌چرخد و چه فضای مسمومی ساخته می‌شود. فرهاد مجیدی هنگام آمدن به استقلال به عنوان جانشین استراماچونی و هنگام جدایی از استقلال با اعلام حضور استراماچونی از سوی باشگاه، این جو مسموم را تجربه کرد.
او البته باید در تصمیم‌گیری‌ها آموخته‌تر شود اما همین تجربه‌ها است که مربی را شاید در آینده محکم‌تر و سختگیرتر کند و البته این محکم و سختگیر شدن به معنای نادیده‌ گرفتن آسیب‌ها برای شأن حرفه‌ای نیست و کاش او همواره به چنین لاابالی‌گری‌هایی در مدیریت باشگاه حساس باشد.
فرهاد مجیدی این‌بار در روزهایی به استقلال آمده که توقع قهرمانی از او مطرح می‌شود، در حالی‌که فاصله امتیاز با صدرنشین قابل اعتناست و مهم‌تر اینکه حجم تخریب فنی تیم آنچنان زیاد است که برای بازسازی آن کاری سخت پیش روی مربیان استقلال خواهد بود.
انتخاب‌های فرهاد مجیدی برای کادر فنی استقلال نشان می‌دهد که او می‌خواهد کار فنی تازه‌ای را شروع کند. خبر حضور فراز کمالوند و پیروز قربانی برای تشکیل یک کادر فنی می‌تواند برای استقلالی‌هایی که کیفیت تیم خود در ماه‌های اخیر را دیده‌اند، نویدبخش باشد.
فرهاد مجیدی اگر از همین فصل جاری نشان دهد که برای یک پروژه بلندمدت در استقلال آمادگی فنی و حرفه‌ای دارد، آنگاه قرارداد ۵/ ۲ ساله او با استقلال معنایی بیشتر از یک امضا پیدا می‌کند.