هومن حکیمی- دبیر گروه فرهنگی / ۱ اسمش را بگذار هر چه دلت میخواهد؛ چه فرقی میکند که در تمام سالهای کودکیات، میخواندی و مینوشتی که یکیشان نان و آب داد و دیگری، نان و آب رساند به دیگران. ته ته این نوشتههای با خطهای سیاه بر کتابهای درسیمان، شدند اینی که ماییم […]
هومن حکیمی-
دبیر گروه فرهنگی /
۱ اسمش را بگذار هر چه دلت میخواهد؛ چه فرقی میکند که در تمام سالهای کودکیات، میخواندی و مینوشتی که یکیشان نان و آب داد و دیگری، نان و آب رساند به دیگران. ته ته این نوشتههای با خطهای سیاه بر کتابهای درسیمان، شدند اینی که ماییم و اینی که آنهایند…
۲ «مادر مرد؛ از بسکه جان ندارد»؛ این را اگر «علی حاتمی» امروز زنده بود، حتما به شکلی برای کارگر و معلم هم مینوشت و میساخت. مثلا میگفت؛ «کارگر عرقش خشک شد، از بسکه مزدش را به موقع ندادند»!
اینکه مزد کارگر را چه کسانی و به چه میزان تعیین میکنند، نکته مهمیست اما مهمتر از آن، نگاهیست که مسوول و جامعه به کارگر دارد…؛ او چقدر در اولویت است؟ در کجاها در اولویت است؟ چرا باید در اولویت باشد؟ و از این سوالهای بدون جواب!
۳ «علی حاتمی» میتواند یک معلم هم محسوب شود؟ جواب اگر مثبت است پس «مادر» ادای احترامی به همه معلمهای عالم هم هست؛ همانطور که ادای دین و احترامی به سبکی خاص به مادران جهان میتواند باشد. معلم، امروز، همچنان درگیر و دار آب و نان است. منتهی دیگر فقط آنها را به دانشآموزان، آموزش نمیدهد. اصلا معلم چرا باید دغدغه آب و نان داشته باشد؟ معلمی که در «اسنپ» هم مجبور باشد و قبلش در مدرسه مجبور باشد و قبلترش در خانه مجبور باشد و مهمتر از آنها، در ذهنش هم مجبور باشد، چطوری باید «آب داد» و «نان داد» را به بچهها یاد بدهد؟
۴ آوردن نام «تختی» ایرادی ندارد. آوردن نام «دهخدا» یا « پوریای ولی» یا حتی «پطروس فداکار» که بهترش را خودمان داریم («دهقان فداکار») و اخیرا حتی آوردن نام رییس دولت اصلاحات و… اما نمیدانم چرا وقتی به «اسماعیل بخشی» میرسیم، مکث میکنیم؛ منظورم آن بعد اجتماعی و انسانی اوست وگرنه ما که قاضی نیستیم. اینکه کارگری، معلمی، اینقدر ناراحت بشود و زجر بکشد که با لحنی بههمریخته و دلزده و عصبی، بگوید که «لعنت به این زندگی…»، یعنی یک جای کار همه ما ایراد دارد. منی که نویسندهام، منی که مسوولم، منی که پزشکم یا ورزشکار یا بقال یا…، مقصریم. اجازه دادهایم که بیتفاوتیمان مسری بشود و به ادامه پیدا کردن رنج، کمک کند.
۵ همچنان به خودم یادآوری میکنم که «صائب تبریزی» به زیبایی فرموده است؛ «روزن ز دود، بیشتر آزار میکشد…».
۶ حقوق مادی و معنوی کارگر و معلم، زیبنده آنها نیست. حرف زدن خشک و خالی درباره آنها، زیبندهشان نیست. بیتفاوتی ما نسبت به آنها، زیبندهشان نیست. و همه اینهایی که نوشتم، زیبنده ما هم نیست.