به گزارش خبرنگار جمله، امروز، سیزدهمین روز فروردین، همراه با مردمی که دل به طبیعت زدهاند، راهی سبزهزارها و پارکهای سرسبز شدم تا از نزدیک حالوهوای سیزدهبدر را تجربه کنم. آسمان آبی، خورشید دلانگیز و هوای لطیف بهاری، نوید یک روز خاطرهانگیز را میداد. فضای پارکها و جنگلها مملو از زندگی و هر گوشهای از آن پر از لحظاتی ناب و جالب برای ثبت بود.
سکوت طبیعت، صدای شادی انسانها
در گوشهای از پارک، خانوادههایی را دیدم که بساط پیکنیک پهن کرده بودند؛ بوی کباب در هوا پیچیده بود و صدای خندههای کودکان، موسیقی دلنوازی برای این جشن طبیعت شده بود. گروهی مشغول والیبال بودند، عدهای طناب میزدند و برخی دیگر در حال آمادهکردن سبزههایی بودند که میخواستند به آب بسپارند. شور و هیجان در فضا موج میزد و انسانها، بیخیال از روزمرگیها، در دل طبیعت آرامش میجستند.
لحظاتی از گذشته تا امروز؛ سیزدهبدر در نگاه نسلها
در میان جمعیت، با افراد مختلفی گفتوگو کردم. مادری که کنار سفرهی هفتسین کوچکی نشسته بود، با لبخند گفت: هر سال این روز را کنار خانوادهام در طبیعت میگذرانم، این یک سنت زیبای ایرانی است. پیرمردی که با عصایش روی نیمکتی نشسته بود، از خاطرات سیزدهبدرهای قدیمی برایم گفت: آن زمانها خبری از این همه ماشین و شلوغی نبود، اما شور و حال مردم همیشه همین بود. این کلامها نشان از حفظ سنتها در دل تغییرات و پیشرفتهای اجتماعی داشت.
در آسمان و زمین؛ رقص بادبادکها و امیدهای نو
به سراغ گروهی از نوجوانان رفتم که بادبادکهای رنگارنگی را در آسمان به پرواز درآورده بودند. یکی از آنها گفت: ما هر سال سیزدهبدر را کنار دوستانمان جشن میگیریم. بازی میکنیم، میخندیم و لذت میبریم. در همان حوالی، زوج جوانی را دیدم که روی سبزهها نشسته بودند. آنها برای اولین بار سیزدهبدر را با هم میگذراندند و میگفتند که این روز برایشان معنای خاصی دارد. این نشان میدهد که سیزدهبدر، فارغ از سن و سال، برای هر فرد و هر خانوادهای معنا و ارزش خاص خود را دارد.
گفتوگو با خاطرات؛ لحظاتی از گذشته در آغوش بهار
گروهی از سالمندان نیز با آرامش روی زیراندازهای خود نشسته بودند، چای مینوشیدند و از گذشتهها صحبت میکردند. یکی از آنها گفت: سیزدهبدر بهانهای است تا دوباره دور هم جمع شویم، از خاطراتمان بگوییم و از هوای بهاری لذت ببریم. این لحظات یادآور پیوندهای عمیق خانوادگی و اجتماعی در روزهای قدیم بود که امروز هم با عشق و احترام به طبیعت ادامه دارد.
فرصتها در سایه جشن؛ کسبوکار و شادی در کنار هم
در میان مردم، فروشندگانی را دیدم که از این فرصت برای عرضهی محصولاتشان استفاده کرده بودند. برخی بساط خوراکیهایی مانند بلال، باقالی پهن کرده بودند و بوی خوش آنها فضای پارک را پر کرده بود. در کنار آنها، دستفروشانی را دیدم که بادکنکهای رنگارنگ، اسباببازیهای کوچک و حتی صنایعدستی محلی میفروختند. یکی از فروشندگان گفت: این روز برای ما هم یک فرصت خوب است. مردم خوشحالاند و ما هم از کنار شادی آنها، کسب و کاری داریم. این لحظهها نشان از تعاملات اجتماعی و اقتصادی در دل جشنهای عمومی داشت که به شکلی ساده و بیدغدغه جریان داشت.
طبیعت، سکوی پرتاب به آرامش و انرژی
در گوشهای دیگر از پارک، گروهی از ورزشکاران را دیدم که از سیزدهبدر برای تمرینات خود استفاده کرده بودند. دوچرخهسوارانی که در مسیرهای مشخص رکاب میزدند، کوهنوردانی که آمادهی صعود به تپههای اطراف بودند و حتی یوگیهایی که با آرامش روی چمنها نشسته و حرکات مدیتیشن انجام میدادند. یکی از آنها گفت: طبیعت همیشه برای ما یک منبع انرژی و آرامش است، اما امروز فرصت خوبی است که این ارتباط را عمیقتر کنیم.
ترانههای دلنشین در هوای بهاری
کمی آنطرفتر، گروهی از جوانان ساز و آواز راه انداخته بودند و ترانههای محلی را با شور و هیجان اجرا میکردند. مردم دورشان حلقه زده بودند، دست میزدند و با لبخندهایی که از دل برمیآمد، این لحظات را ثبت میکردند.
پایانی سبز برای جشنی رنگارنگ
اما در کنار این همه شادی، نکتهای که توجه مرا جلب کرد، تلاش گروهی از مردم برای جمعآوری زبالهها بود. چند جوان داوطلبانه پلاستیکهای رهاشده را جمع میکردند و از دیگران هم میخواستند که طبیعت را تمیز نگه دارند. یکی از آنها گفت: سیزدهبدر یعنی تجدید دوستی با طبیعت، نه آزار آن.
به گزارش جمله، با غروب آفتاب، کمکم بساطها جمع شد و خانوادهها با کولهباری از خاطرات خوش، به خانه بازگشتند. من هم که این روز را در میان مردم، میان خندهها، آرزوها و مهربانیها گذرانده بودم، احساس کردم که چقدر این جشن، پیوند ما را با طبیعت و با یکدیگر محکمتر میکند.
- نویسنده : فرزانه حسنی