طرفداری- رابطه عاشقانه پپ گواردیولا با بارسلونا نه خیلی پر سر و صدا، بلکه با یک نجوا به پایان رسید. ۲۴ ژوئن ۲۰۰۱، زمانی که داور سوت پایان بازی را به صدا در آورد، به معنی آن بود که بلوگرانا در طی دو بازی رفت و برگشت مقابل سلتاویگو در نیمه نهایی کوپا […]
طرفداری- رابطه عاشقانه پپ گواردیولا با بارسلونا نه خیلی پر سر و صدا، بلکه با یک نجوا به پایان رسید. ۲۴ ژوئن ۲۰۰۱، زمانی که داور سوت پایان بازی را به صدا در آورد، به معنی آن بود که بلوگرانا در طی دو بازی رفت و برگشت مقابل سلتاویگو در نیمه نهایی کوپا دلری در مجموع با نتیجه ۴-۱ شکست خورده و حذف شده است. بدین ترتیب، آنها طی دو فصل هیچ جامی نبرده بودند و مشخص بود که دوران پپ در بارسلونا به پایان رسیده است.
بارسلونا برای جدایی گواردیولا زمان برای آمادگی داشت. در واقع پپ در تاریخ ۱۱ آوریل (حدود یک ماه و نیم قبل از شکست مقابل سلتا) رسانه ها را فراخواند و تنها مقابل آنها ظاهر شد و اعلام کرد که این آخرین فصل حضورش در بارسلونا خواهد بود. برخاسته از لاماسیا، او ۱۶ جام با بارسلونا کسب کرده بود و هنوز یک چالش جدید در آغاز ۳۰ سالگی پیش روی او بود.
گواردیولا مظهر بارسلونا بود. اصولا سبک بازی او نمایانگر فرهنگی بود که یوهان کرایوف طی دوران مربیگری اش می خواست. او باهوش بود و جایگیری عالی در زمین داشت و همچنین استاد فضاشناسی در زمین بود. او این مهارت های خود را در آکادمی و سپس تیم بزرگسالان بارسلونا به نمایش گذاشت. در واقع گواردیولا نمونه اولیه هافبک های پرورش یافته در لاماسیا بود.
با این حال، نیوکمپ دوران سختی را سپری می کرد. در فصل ۱۹۹۹، آنها فصلی کاملا ناکام داشتند و نتوانستند در لیگ قهرمانان، لالیگا و کوپا دل ری قهرمان شوند. فصل بعد هم همچنان بد دنبال شد. بارسلونا در مرحله گروهی لیگ قهرمانان حذف شد و در جام یوفا نیز ناکام بود. آنها در لالیگا به رتبه چهارم رسیدند و در کوپا دل ری هم در نیمه نهایی حذف شدند.
فصلی کابوس وار تمام شد و گواردیولا هم می خواست آن را فراموش کند. مصدومیت باعث شد او تمام ۶ بازی مرحله گروهی لیگ قهرمانان را از دست بدهد. او در آن فصل نتوانست نمایش های عالی خود در سال های قبل را تکرار کند و با توجه به آنکه قراردادش به سرعت رو به انقضا بود، تصمیم گرفت پا روی اعتقاداتش بگذارد و خانه امن خود را ترک کند. پپ خودش هم نمی دانست فوتبال او را به کدام سمت خواهد برد. با توجه به آنکه بازیکن آزاد به حساب می آمد، پیشنهادات در سطح اروپا برای او کم نبود زیرا خیلی از تیم ها می خواستند از تجربه او استفاده کنند. بنابراین صبورانه به فکر پرش به سوی یک محیط کاملا جدید بود.
پس از انجام آخرین بازی اش برای بارسلونا در ماه ژوئن، گواردیولا تا سپتامبر (حدود دو ماه و نیم) صبر کرد تا تیم جدیدش را انتخاب کند. پپ نمی خواست در سطحی پایین فوتبالش را دنبال کند زیرا جام جهانی ۲۰۰۲ در پیش بود و احتمالا آن آخرین تورنمنت مهم ملی او به حساب می آمد. بازی کردن به طور مرتب برای او مهم بود و برای آنکه مطمئن شود در سطح خوبی به تیم جدیدش می رود، یک مربی شخصی استخدام کرد تا طی آن دو-سه ماه فرم خوب خود را حفظ کند. خیلی ها انتظار داشتند گواردیولا به یک تیم پرآوازه در خارج از اسپانیا برود زیرا بعید بود در اسپانیا برای تیمی به جز بارسلونا بازی کند. با این حال، گواردیولا هیچوقت متعارف نبود و در حرکتی غافلگیرکننده، به تیم میانه جدولی برشا در سری آ ایتالیا پیوست.
بازیکنانی اسطوره ای مانند روبرتو باجو و گئورگی هاجی باعث شده بودند برشا در سراسر جهان شناخته شده باشد اما در ایتالیایی که در آن زمان پر از تیم های قدرتمند و مطرح بود، برشا تیم درجه یکی به حساب نمی آمد. برشا با جذب گواردیولا در کنار باجو و هاجی، به شهرت خود افزود. گواردیولا در این مورد گفت: «برشا مدت ها برای جذب من تلاش کرد. آنها طی هفته های گذشته بیشتر از هر باشگاه دیگری مرا می خواستند.»
گواردیولا از اصرار مدیران برشا تحت تاثیر قرار گرفت و همچنین زندگی در لومباردی ایتالیا او را وسوسه می کرد زیرا تمام دوران زندگی اش را در کاتالونیایی سپری کرده بود که از نظر فرهنگ و محیط خیلی شبیه به شمال ایتالیا بود. او قبلا به دوستانش گفته بود تیم بعدی اش نه تنها در زمینه فوتبالی، باید از نظر محیط زندگی هم او را جذب کند. برشا تمام گزینه های پپ را دارا بود.
جینو کوریونی، رئیس وقت برشا وسواس عجیبی به نام های بزرگ داشت. او در سال ۲۰۰۰ روبرتو باجوی افسانه ای را از اینتر جذب کرد و با آمدن پپ گواردیولا، واقعا خوشحال بود. هنوز هم کسی نمی داند واقعا جذابیت برشا برای پپ چه بود. گفته می شد رم پس از فتح اسکودتو در فصل ۲۰۰۰ به شدت خواهان جذب گواردیولا است اما پپ فکر می کرد اگر به رم برود، ممکن است زمان زیادی برای بازی پیدا نکند. مشخص بود که پپ می خواهد هر طور شده با لاروخا به جام جهانی ۲۰۰۲ در کره و ژاپن برود.
گواردیولا به هر روی برای برشا وارد زمین شد و خیلی زود در ترکیب اصلی قرار گرفت. کارلو ماتزونه دوست داشتنی، مربی برشا به سرعت تحت تاثیر دقت پپ به جزئیات تاکتیکی شد و او تمام بازی ها را آنالیز می کرد. پپ اغلب بعد از بازی ها وارد بحث طولانی با کادر فنی می شد و با آنها در آنالیز بازی ها شرکت می کرد. در حالی که بیشتر بازیکنان برشا در حال جشن برای پیروزی یا ناراحتی از شکست بودند، گواردیولا به طوری وسواسی ۹۰ دقیقه بازی را بررسی می کرد و به دنبال مشکلات تیم می گشت و همیشه روز بعد با راه حل به سراغ ماتزونه می رفت.
همانطور که خیلی ها از انتقال پپ به برشا غافلگیر شده بودند، ماتزونه هم کنجکاو بود بداند او چرا برشا را انتخاب کرده است. در حقیقت، با وجود آنکه پپ می خواست در فرهنگی شبیه به کاتالونیا زندگی کند، بازی کردن در کنار یک بازیکن، پپ را بسیار وسوسه کرده بود. به نظر می رسید این کلید انتقال پپ به لومباردی بود: روبرتو باجو. گواردیولا رو به ماتزونه گفت: «استاد، من می خواستم با روبرتو باجو بازی کنم. من با افسانه باجو بزرگ شدم. برشا فرصت بازی در کنار افسانه باجو را به من داد و حتی یک ثانیه برای دادن پاسخ مثبت فکر نکردم.» این را بعدها ماتزونه در مصاحبه اش گفته بود. پپ و باجو یک زوج فوق العاده در برشا ترتیب داده بودند و هواداران در استادیو ماریو ریگامونتی هر دوی آنها می پرستیدند. هواداران برشا بازیکنانی اسطوره ای داشتند و از این بابت به خود می بالیدند.
گواردیولا احترام عجیبی برای باجو قائل بود و بالاخره توانسته بود او را هم تیمی صدا کند و در ۲۱ آوریل ۲۰۰۲، محبت و علاقه خود به باجو را در پیروزی ۳-۰ مقابل فیورنتینا نشان داد. در آن بازی، ماتزونه، باجو را از روی نیمکت به زمین فرستاد و نیمه دوم برای برشا بسیار خوب تمام شد. در پایان نیمه اول آنها با تک گل لوکا تونی ۱-۰ جلو افتادند. برشا به پیروزی نیاز داشت تا سقوط به سری بی آنها را تهدید نکند و باجو به زمین رفت تا آن پیروزی مهم تضمین شود.
باجو که به دلیل عدم آمادگی بدنی پس از ماه ها پا به میدان می گذاشت، هنگام ورود به زمین، به طور ایستاده توسط هواداران برشا تشویق شد. گواردیولا پا را فراتر گذاشت؛ به سمت باجو دوید و بازوبند را به زور به بازوی او بست. باجو که بازوبند را نمی پذیرفت، چند بار خواست پپ را متقاعد کند تا خودش بازوبند را ببندد. سرانجام ماتزونه عصبانی شد و به آنها گفت به داستان عاشقانه خود پایان بدهند! باجو دو گل به ثمر رساند و آنها ۳-۰ پیروز از میدان بیرون آمدند. شاید ماتزونه وسط چنین دیدار حساسی از آن حرکات رومانتیک به ستوه آمده بود اما پس از بازی در رختکن به گواردیولا گفت: «پپه، امروز به طور خاص به خاطر حرکت فروتنانه تو پیروز شدیم. تو بهترین مربی دنیا خواهی شد.»
اولین فصل پپ در ایتالیا لحظاتی مثبت داشت و او به تیم جدیدش کمک کرد تا فصل را در رده سیزدهم به پایان برساند. پست گواردیولا در برشا مقابل مدافعان بود و دو هافبک دونده و تهاجمی را کنار خود می دید. او به طور مستمر کاملا به عقب برمی گشت و توپگیری می کرد. سپس با پاس های کوتاه و ساده، حمله تیم را طراحی می کرد. گواردیولا در آخرین فصل حضورش در بارسلونا به دلیل مصدومیت نتوانست آنچنان که باید، کار کند اما در برشا، دلایل دیگری وجود داشت. او در اکتبر ۲۰۰۱ پس از پیروزی خارج از خانه مقابل پیاچنزا، در تست دوپینگ معمولی آن زمان رد شد و آزمایش ناندرولون او مثبت در آمد. پس از ۲ هفته، در شکست ۵-۰ برشا مقابل لاتزیو نیز آزمایش دوپینگ پپ مثبت در آمد.
او به همین دلیل ۴ ماه از حضور در میادین محروم شد و بدین ترتیب ۱۶ بازی را برای برشا از دست داد. گواردیولا اصرار داشت و جواب آزمایش دوپینگش اشتباه بوده و بارها درخواست تجدید نظر داد. حتی پس از گذشت سالها، گواردیولا می خواست این لکه ننگ را از دوران حرفه ای خود پاک کند. در سال ۲۰۰۵ درخواست تجدید نظر او با مخالفت روبرو شد و از سوی دادگاه شهر برشا به ۷ ماه زندان محکوم شد. با این حال او طبق قانون مجبور نبود واقعا به زندان برود زیرا اولین جرم او به حساب می آمد و طبق قانون فقط دو سال پس از آن اتفاق، زندانی شدن مجاز بود.
در سال ۲۰۰۷، پپ باز هم با کمک دوست نزدیکش، مانوئل استیارته، درخواست تجدید نظر داد و باز هم مقابل دادگاه شهر برشا ایستاد و این بار از تمام جرایم تبرئه شد. کمیته المپیک ایتالیا در سال ۲۰۰۹ این پرونده را دوباره باز کرد اما در نهایت درخواست تجدید نظر گواردیولا با موافقت مواجه شد و با وجود آنکه باید خیلی برای این حکم صبر می کرد، او از هر گونه رفتار غیرورزشی تبرئه شد. در آن زمان پپ سرمربی بارسلونا بود.
آوازه او لکه دار شده بود و در سال ۲۰۰۱ تنها ۱۲ بازی برای برشا انجام داد. با توجه به انجام ۴۱ بازی برای بارسلونا در فصل ۱۹۹۸ و ۳۷ بازی در آخرین فصل حضورش در نیوکمپ، این تعداد بازی در برشا عجیب به نظر می رسید. ماتزونه و تیمش بدون پپ مشکلات زیادی را تجربه کردند و در طول آن چهار ماه محرومیت، در سری آ تنها دو بار پیروز شدند اما با بازگشت او، در اولین بازی پروجا را ۳-۰ شکست دادند.
به خاطر این مشکلات، جایگاه او در تیم ملی اسپانیا هم متزلزل شد. در دو بازی آخر مرحله مقدماتی جام جهانی ۲۰۰۲، پپ از ترکیب لاروخا دور ماند و در نهایت کاماچو ترجیح داد نام او را در بین فهرست نفرات تیم برای سفر به کره جنوبی و ژاپن قرار ندهد و ژاویِ ۲۲ ساله را به او ترجیح داد.
دوری از تیم ملی اسپانیا، باعث نا امیدی پپ شد اما خیلی زود ترجیح داد با تغییر محیط بازی اش، وضعیت را بهتر کند. در تابستان ۲۰۰۲، رم با گواردیولا تماس گرفت و او خیلی زود حضور در پایتخت را قبول کرد زیرا دوباره می توانست در لیگ قهرمانان بازی کند و همچنین با دقت، سبک مربیگری فابیو کاپلو، مربی افسانه ای ایتالیایی را ببیند. رم به تازگی با تنها یک امتیاز اختلاف، اسکودتو را به یوونتوس باخته بود و دنبال تقویت تیمش برای فصل آینده بود. فرانکو سنسی، مالک آن زمان جالوروسی به شدت پپ را تحسین می کرد و از سال ۱۹۹۸ به دنبال خرید او بود. در سوی مقابل، کاپلو از خرید گواردیولا چندان راضی نبود و بیشتر به دنبال یک هافبک فیزیکی و قدرتمند می گشت. کاپلو دنبال جذب ادگار داویدز از یوونتوس بود اما سنسی در این جنگ برنده شد. پس از پیشنهاد رم، کارلو ماتزونه در آن تابستان به گواردیولا گفت: «پپه، یک لطف در حق من بکن. اگر واقعا نمی خواهی در برشا بمانی، به رم برو زیرا رم برای تو ساخته شده است.»
ماتزونه متولد شهر رم و از هواداران سرسخت این تیم بود و بین سال های ۱۹۹۳ تا ۱۹۹۶ نیز هدایت جالوروسی را به عهده داشت. او به خوبی می دانست پپ به چه باشگاه خاصی می رود. با این حال، از نقطه نظر فوتبالی، این انتقال عاقلانه نبود. کاپلو از گواردیولا در ترکیب اصلی تیمش استفاده نمی کرد و در ۱۸۹ روز در پایتخت ایتالیا، پپ تنها ۶ بار به میدان رفت که فقط ۲ بار از آنها از ابتدا بود و یکی از آنها در شکست ۳-۰ مقابل رئال مادرید در لیگ قهرمانان بود. بدین ترتیب تصمیم گرفت در پنجره ژانویه از رم جدا شود.
انتقال به گونه ای بود که سنسی فقط به خاطر نام گواردیولا می خواست او را در رم ببیند اما سبک او با فلسفه رم و کاپلو سازگار نبود. پپ هافبک قدرتمندی نبود، سریع هم نبود و به خاطر بازیخوانی استثنایی اش شناخته می شد. در خیلی اوقات، هوش زیاد او باعث می شد نقاط ضعفش به چشم نیاید. متاسفانه، سیستم فابیو کاپلو نیازمند به بازیکنان قدرتی در خط هافبک بود و بدین ترتیب جایی برای پپ وجود نداشت. با این حال، کاپلو و گواردیولا همیشه احترامی متقابل نسبت به هم داشتند و پپ علاقه زیادی به بررسی سبک مربیگری او داشت. اینکه چطور کاپلو با تیمش رفتار می کرد، جنبه های تاکتیکی او، سخنرانی های او برای پپ جذاب بود و سعی می کرد یاد بگیرد. کاپلو در آن زمان در مورد پپ گفت: «پپ یکی از معدود روشنفکران تیم من است. او در مورد خیلی از مسائل فکر می کند. خیلی به فوتبال فکر می کند. حتی به سخنرانی ها و مسائل فرهنگی هم توجهی دقیق دارد. بازیکنان زیادی هستند که خیلی حرف می زنند اما در واقع هیچ چیز نمی گویند. پپ حرف های خوبی برای گفتن دارد.»
مارکو دل وکیو، مهاجم سابق رم در مورد پپ گفت: «او همان موقع آماده مربیگری یک تیم بود. وقتی روی نیمکت پشت سر او بودم و به حرف هایش گوش می دادم، وقتی شرایط برای تیم سخت می شد، همیشه راهی داشت.» اکثر روزهای پپ در رم روی نیمکت گذشت. وقتی سال ۲۰۰۹ به عنوان سرمربی بارسلونا به استادیو المپیکو برگشت تا تیمش در فینال لیگ قهرمانان مقابل بارسلونا قرار بگیرد، به شوخی گفت: «من بهتر از هر کسی می دانم که نیمکت های المپیکو از زمینش بهتر هستند!»
برخلاف نظر فرانکو بالدینی، دستیار رم، کاپلو فکر می کرد به صلاح پپ است که در ژانویه جدا شود. عملکرد پپ ضعیف نبود اما به طور ساده، با تفکرات مربی سازگار نبود. دنیله ده روسیِ جوان در میانه میان المپیکو قدرت نمایی می کرد و آماده بود با جدایی گواردیولا جایگاه خود را برای سال ها در این تیم محکم کند. البته ده روسی علاقه زیادی به هم تیمی باتجربه اش داشت. وی در مورد پپ گفت: «پپ در رم در دنیای خودش نبود. با وجود تمام این ها، تلاش می کرد در تمرینات به جوانانی مانند من و آلبرتو آکوئیلانی ایده های فوتبالی اش را منتقل کند و بعدها همان ایده ها را در بارسلونا به دنیا نشان داد.»
ژانویه از راه رسید و پپ از زمان حضورش در ایتالیا فقط ۱۸ بازی در برشا و رم انجام داده بود اما جالب این بود که نا امید نشد و می خواست همچنان به ماجراجویی اش در سرزمین چکمه ادامه دهد. رم مشکلی با جدایی پپ نداشت و بنابراین برشا خیلی زود برای بازگرداندن او دست به کار شد. بازگشت او به برشا در میانه فصل، باعث تقویت آنها شد و در نهایت آن فصل را در رده نهم به پایان رساندند. برشا در جدول تنها ۷ امتیاز کمتر از رمی داشت که فصلی بسیار بد را گذراند و هشتم شد. فصل ۲۰۰۲، آخرین فصل حضور پپ در بالاترین سطح فوتبال اروپا بود و پس از آن تصمیم گرفت بی سر و صدا به الاهلی قطر برود. در آخرین فصل فوتبالش، پپ به مکزیک رفت و ۱۰ بازی برای دورادوس ده سینالوا انجام داد. آنجا گواردیولا با خوانما لیو کار می کرد و در سال ۲۰۰۶ کفش هایش را آویخت.
دوران کار با لیو، بیشتر از اینکه برای بازی کردن فوتبال باشد، برای گواردیولا دورانی بود که باید ایده هایش را جمع بندی می کرد و نکات ریز تازه ای از لیو می آموخت. رابطه پپ با لیو فوق العاده خوب بود. چندین سال بعد، در سال ۲۰۱۱، پپ به برشا بازگشت. او همیشه از علاقه اش به برشا گفته بود و رابطه بسیار خوبی با کوریونی و خانواده او داشت. کوریونی پپ را دعوت کرد تا تمرینات تیم را ببیند و بعد با هم شام خوردند. در آن زمان، پپ با درو کردن افتخارات در بارسلونا، جذاب ترین مربی جهان بود. پس از شام، پپ رو به رئیس برشا به شوخی گفت: «رئیس، اگر برای کار کردن به ایتالیا بگردم، فقط مربی برشا می شوم و این کار را مجانی انجام می دهم.»
پپ در چند برهه از برشا و هوادارانش به خاطر محبت زیادشان تشکر کرده است. باید دید گواردیولا که در سه لیگ معتبر اروپا قهرمانی لیگ را به دست آورده، روزی به ایتالیا می رود؟ به هر حال، دو سال پر فراز و نشیب حضور پپ در ایتالیا شاید همیشه زیبا و خوشایند نبود اما بدون شک ذهن باهوش او را صیقل داد تا یکی از بهترین مربیان تاریخ فوتبال شود. شاید بهترین عملکرد پپ در سری آ ایتالیا هنوز از راه نرسیده باشد!