علی رضایی / عکسهای آن جام لعنتی بوی ماندگی میدهد. بوی رطوبت خاطرههایی زشت. خاطرههایی که قرار بود یادآوریشان قند در دلمان آب کند اما بیشتر هاج و واج ماندهایم و حیرت زده. آرزوهای لگد زده چند ملت. اصلا همان ۱۱۷ دقیقه «درد» باعث شد تا رنج را فریاد بزنیم و باشگاه هواداری […]
علی رضایی /
عکسهای آن جام لعنتی بوی ماندگی میدهد. بوی رطوبت خاطرههایی زشت. خاطرههایی که قرار بود یادآوریشان قند در دلمان آب کند اما بیشتر هاج و واج ماندهایم و حیرت زده. آرزوهای لگد زده چند ملت. اصلا همان ۱۱۷ دقیقه «درد» باعث شد تا رنج را فریاد بزنیم و باشگاه هواداری نفرت از یک تیم را تاسیس کنیم.
در مردهشور خانه کرهجنوبی، لاشخور عظیم جولان میداد. پیش همه. به پشتوانه پاسبانهایی مزدور. میخواهید ما را نژاد پرست بدانید یا خیر اما این جماعت چندشآور، نکبت زدند به خاطرات چند ملت. از همان ابتدا که به خاطر میزبانی در جام قرار گرفتند اشتباهی بودند تا همان روز اخر که با هر گلی که میخوردند انگار هر کسی که پایش را در آن مردهشورخانه نگذاشته از ته قلب فریاد شادی سر دهد.
کرکسها البته نه تراژدی رقم زدند و نه درام. همهاش حرص بود و حرص. خودشان میخندیدند و میبردند اما حسرتش میماند برای پرتغال و ایتالیا و اسپانیا. دیگر ملتها «پیه» تقابل با کرکسها را به تنشان نمالیدند وگرنه در هر واژهنامهای در سر تا سر دنیا باید جلوی لغت نفرت مینوشتند: کره جنوبی!
لاشخور توانایی مقابله با شیر را ندارد. حتی توانایی ایستادن جلوی موش را هم ندارد. روی جسدها قدم میزند و پادشاهی میکند. مثل کرهای که به اندازه انگشتان دست و پا در زمین مسابقه گل میخورد و ککش نمیگزید. بزنید. آنقدر بزنید تا جانتان درآید. خبری از اعلام گل نیست! و این گونه بود که نیمی از تیمهایی که مقابل کرکسها بازی میکردند به هر دری میزدند نمیشد که نمیشد که نمیشد. میخواستید تراپاتونی باشید با مشتی ستاره جذاب که دست و پایش را قطع کردند تا لاشخورها صعود کنند یا میخواهید کاماچو و اسپانیا باشید که شاگردانش از صحیح اعلام شدن گلشان قطع امید کردند و اگر ممکن بود، داور در ضربات پنالتی هم گلهایشان را مردود میکرد. این کاسه کثافت البته سرانجام، جایی سر ریز شد. دیگر وقاحتشان نمیکشید که تا سوت فینال پیش بروند. شاید اسمش را بگذارید خجالت از این همه وقاحت اما مگر لاشخور پر شرارت شرم هم بلد است؟
عاقبتشان؟ مترسکی به نام هیدینگ پس از جام کذایی هم شهروند افتخاری سئول شد هم برای همیشه در چاه نفرت قلبهای ما قرار گرفت تا سالها بعد جرات نکند درباره داوری چلسی – بارسلونای معروف زبان دراز کند. آن یونگ هوان که تیر خلاص بر پیکر شرحه شرحه شده توسط مزدورشان را به شلیک کرد از ایتالیا اخراج شد اما حقش شنیعتر از این حرفها بود. جرمی هم نداشت اما عضوی از کرکسها بود. کرکسهایی که شعار ملیشان به طرز تناقض برانگیزی «به همه انسانها خوبی برسانید» است که ای کاش یک نفر به آنها میفهماند رذالتی که در یک میدان ورزشی راه انداختید نامش «خوبی» نیست.
کره هیچ نبود. هیچ هم نشد. تاریخ پر است از ماهیهای کوچکی که در گلوی نهنگها گیر میکنند و یک شبه هم به سراشیبی سقوط میافتند اما کره نه سقوط کرد و نه صعود. در همان چاه نفرت ماند. برای ابد و یک روز.
پ.ن: امروز سالروز شکست ایتالیا در جام جهانی ۲۰۰۲ مقابل کرهجنوبی است.