سعید سرفرازیان نیم فصل اول لیگ بیستم در حالی به پایان رسید که استقلال با وجود تعداد بالای هفتههای صدرنشینیاش نسبت به رقیب سنتی خود موفق نشد صدر جدول را حفظ کند و این سرخپوشان بودند که خود را به صدر جدول ردهبندی لیگ برتر رساندند. حالا همین موضوع باعث شده تا جنگ و […]
سعید سرفرازیان
نیم فصل اول لیگ بیستم در حالی به پایان رسید که استقلال با وجود تعداد بالای هفتههای صدرنشینیاش نسبت به رقیب سنتی خود موفق نشد صدر جدول را حفظ کند و این سرخپوشان بودند که خود را به صدر جدول ردهبندی لیگ برتر رساندند. حالا همین موضوع باعث شده تا جنگ و ستیز سهمگینی اردوگاه آبیها را تحت تاثیر قرار دهد.
همهی استقلالیها به دنبال مقصر اصلی این شرایط هستند و میخواهند بدانند چرا استقلال موفق نشد در هفتههای پایانی نیم فصل اول نتیجهی دلخواهش را کسب کند، هرچند در حال حاضر فکری مجرم اصلی است به همین دلیل تعداد زیادی از دوستداران استقلال خواهان برکناری سرمربی هستند، اما عدهای هم معتقدند که محمود فکری مقصر اصلی نیست آنها میگویند فکری بخش کوچکی از مشکلات استقلال است که اگر به خوبی مدیریت شود مطمئناً او هم میتواند از مشکلات استقلال گره گشایی نماید، این عده معتقدند که درد اصلی استقلال نبود یک اراده و خواست همگانی برای رسیدن به اهداف و برنامه های تیم است. یعنی در واقع استقلالیها هنوز هم با وجود اینکه در پنج سال اخیر بارها و بارها شکست خوردهاند اما از این همه ناکامی درس نگرفتهاند. عجول و شتابزده عمل می کنند در حالی که میتوانند با کمی دقت و توجه بیشتر به معضلات تیم محبوب خود را به ساحل آرامش هدایت کنند، بخش های مختلف استقلال از انسجام و هماهنگی کافی برخوردار نیست و در هدایت، کنترل و حمایت از استقلال ناموفق عمل میکنند.
مدیران باشگاه
مدیرانی که همدیگر را قبول ندارند و بدتر از آن هواداران که این مدیران را قبول ندارند، در واقع هرکدام از مدیران به جای اینکه به استقلال فکر کنند در فکر محکم کردن میخ قدرت و نفوذ خود در باشگاه و محبوبیت و مقبولیت بیشتری بین هواداران و دوستداران استقلال نسبت به سایر همتایانشان هستند. بیشتر مشکل این موضوع در آن جاست که مدیران میخواهند محبوبیت و مقبولیت را از راه ناصواب و با کارهای پوپولیستی و عوامفریبانه به دست آورند.
پیشکسوتان
بسیاری از پیشکسوتان استقلال باوجود اینکه به سن و سال بالایی رسیدهاند ولی هنوز به بلوغ و پختگی لازم که نشانهی آن ندیدن خود و پرداختن به استقلال باشد نرسیدهاند به همین جهت با اظهار نظر های زیادی که انجام میدهند در دامن زدن به حواشی نقش مهمی دارند. از ظرفیتهای بالایی که برخوردار هستند از راه غلطش بهره برداری میکنند به دست آوردن دل هواداران و کسب جایگاهی متفاوت خاص اما به قیمت نابودی استقلال و تخریب سرمربی مشغول به فعالیت در استقلال، این موضوع تنها مختص به دوره فکری نبوده بلکه سایر مربیان استقلال هم بارها طعم تلخ دخالت و نقش آفرینی مخرب همبازیان و دوستان سابق خود را چشیدهاند حتی مربیان خارجی تیم هم در امان نماندهاند. این افراد اعتقاد دارند که چیزی از فکری کم ندارند و حتی چه بسا از او بهتر هم هستند البته منکر این نیستم که ظرفیت برخی از پیشکسوتان استقلال برای هدایت آبیپوشان بالاست اما در واقع نقد به دخالتها و تخریب کادر فنی است که نباید انجام شود.
هواداران
صاحبان واقعی استقلال یا هواداران، که باوجود اینکه بیشترین حرص و جوش را در مورد استقلال نوش جان میکنند اما جو احساسی و چشم دوختن به دهان برخی از افراد که به دنبال حاشیه سازی و ایجاد جنجال و هیاهو از طریق فضای مجازی برای استقلال هستند باعث شده بارها آنها از هول حلیم موفقیت به دیگ پشیمانی و ندامت بیفتند و زمانی باخبر شدهاند که کار از کار گذشته است. موضوع دیگری که در مورد هواداران استقلال وجود دارد علاقهی زیاد به برخی از پیشکسوتان و حتی بازیکنان حال حاضر است به حدی که آنان را از استقلال و حمایت از آن باز میدارد. شخص پرستی واژهای است که در مورد این عده از هواداران به کار برده میشود این موضوع تا به آن جا پیش میرود که هوادار چشم دیدن هیچکس به جز فرد مورد علاقهی خود را در استقلال ندارد حتی راضی است که تیم نتیجه نگیرد تا خواستهی او که حضور شخص مورد علاقه اش در استقلال میباشد تحقق یابد.
بازیکنان
در مورد بازیکنان استقلال هم باید بگویم که متاسفانه آنها هم در جو عجیب و غریب حل میشوند و بیشتر اوقات به دنبال حواشی هستند بارها دیدهایم که با وجود اینکه میتوانند به برخی از امور بی تفاوت باشند اما دخالت میکنند و کار را خراب میشود، عکسالعمل های زیاد به مصاحبههای مدیران، بیان مشکلات مختلف در رسانههایی که با استقلال زاویه دارند و آمد و رفت با افراد مشکوک از دیگر مشکلاتی است که بازیکنان استقلال با آن درگیر هستند در حالی اگر تمام تمرکز و توجه خود را روی تمرینات و مسابقات بگذارند یک استقلال دیگر خواهیم دید.
کلام آخر
در این بلبشو بازار استقلال این روزها و حتی سالهای اخیر استقلالی که به سی میلیون هوادار تعلق دارد فراموش شده و هر گروهی میخواهد از استقلال یک استقلال باب میل خود بسازد ، اگر بخواهم بهتر بگویم استقلال بسان یک کشتی به ناخدای است که اسیر طوفان شده و سکان آن هر لحظه در دست گروهی قرار دارد که اغلب به فکر هدف و مقصد خویش هستند تا رساندن کشتی به ساحل امن و مطمئن،
روزی روزگاری استقلال جزیره آرامش بود شاید موفقیت های چشمگیری به دست نمیآمد اما آرامش داشت، ثبات داشت و کسی بود که همه را زیر پرچم آبی جمع کند تا نگذارد استقلال قربانی اختلافات، سهمخواهی ها و بد و بستانهای پشت پرده شود.
استقلال در حوزهی مدیریت، در حوزهی فنی، در تیم، حوزهی رسانهای و حتی هواداران فاقد یک لیدر کارکشته و مقتدر است این حوزهها به صورت جزیرهای هر کدام در فکر خود و علایق خود هستند به همین دلیل قوام لازم و کافی که برای موفقیت نیاز است به دست نمیآید. پس تا زمانی این موضوعات حل و فصل نشود استقلال با هر نسیمی به این سو و آن سو میرود.
دنبال مقصر اصلی گشتن و سلب مسئولیت از خود باعث شده که هدف اصلی گم شود، هدف اصلی که گم شد، مقصر اصلی اتفاقات تلخ استقلال راحتتر میتواند هر بار در نقشی ظاهر شود تا استقلال را ملتهب و حاشیه زده نماید. یکبار عدم شکیبایی هواداران، یکبار ندانم کاری مدیران باشگاه، یکبار موش دواندن برخی پیشکسوتان و یکبار هم عدم همراهی و همکاری بازیکنان با باشگاه و حتی نبود انسجام در بین رسانههای استقلالی به دلایل مختلف برای زمین زدن استقلال تبدیل میشود.