هومن حکیمی – دبیر گروه فرهنگی / البته واضح و مبرهن است که طنز نوشتن احتیاج چندانی به مقدمه و اشاره و غیره ندارد اما ما اینجا یک روالی داریم که از آن تخطی نمیکنیم؛ حتی اگر جانمان را از ما دریغ بفرمایند! حتی اگر وام یک میلیون تومانی، تمام مرزهای اقتصادی ما را […]
هومن حکیمی –
دبیر گروه فرهنگی /
۱ دقت کردید که این کرونا باعث شده که دیگر مشکلی به اسم فرار مغزها نداشته باشیم؟! حالا باز هی بگویید که کرونا بد است و بیتربیت است و فلان و اینها! اساسا شما مشکلتان این است که به مسایل از جوانب و زوایای مختلف نگاه نمیکنید و تکبعدی هستید! خب سعی کنید نباشید؛ آن هم در زمانهای که «سمند» و «پژو» و حتی «پراید» هم دوگانهسوز هستند، تکگانه و تکبعدی بودن، یک جور بیاحترامی به جمع است!
در همین لحظه به یاد برادرمان؛ جناب آقای «محمود خاوری»، افتادم که اگر الان اینجا بود، نمیتوانست به خارج از کشور، فرار مغزها بکند و به همین راحتی، میتوانستیم یک سرمایه و نخبه ملی را از دست ندهیم! حیف شد واقعا!
۲ دیشب خواب «کوکب خانم» را دیدم. از من پرسید؛ «هووی! فلانی، چه خبر از میزان فروش فیلم {خروج}؟»!، که خب من سعی کردم با مطرح کردن مسایل دیگری، قضیه را ماستمالی کنم اما کوکبخانم که خیلی زن مهربان و پاکیزهایست، گیر سه پیچ داد که جواب سوالش را بدهم! وقتی هم گفتم که به دلیل شیوع کرونا، اکران سینماها فعلا روی هواست و اکران اینترنتی هم خیلی جواب نمیدهد و کلا برنامههای فرهنگی هنری، خیلی منظم نیست…، گفت؛ «خب حالا! نه که قبل از کرونا، همه چی اینجا مرتب و منظم بود»، که انصافا متلک جادار و به جا و مناسبی بود!
جالب است که کوکب خانم ، حتی در خواب هم همچنان مهماننواز و البته که یک فعال اجتماعی میباشد! کلی جک و جانور اطرافش بودند که باعث میشد توی خوابم، در بخشهایی ارتباط تصویریام با او قطع بشود اما این مسأله، چیزی از ارزشهای خواب من کم نمیکند!
کوکب خانم در بخش دیگری از این خواب از من پرسید؛ «هی یارو! نظرت درباره این نمایندههایی که قراره برن مجلس چیه؟ اینا قراره چه گلی به سر مردم بزنن؟»… که طبعا به من حق میدهید که بگویم، در لحظه پرسش این سوال، ارتباط تصویری من با ایشان قطع شد و نتوانستم جوابش را به طور کارشناسانه و مفصل بدهم! البته توی دلم گفتم که آقای «آقاتهرانی» گفته که اغلب این نمایندههای جدید، چیزی از کمیسیون و لایحه و… نمیدانند و ما الان مدتیست که تقریبا هرشب داریم از طریق فضای مجازی به آنها، این چیزها را آموزش میدهیم! بعدش هم که زنگ ساعت بیدارباش تلفن همراهم به صدا درآمد و از خواب بیدار شدم و اینها!
۳ اصولا صبر آدم، صبر ایوب نیست؛ با اینکه «ایوب» قبل از اینکه پیامبر باشد، آدم بوده میباشد! بنابراین بنده بهعنوان یک آدمیزاد، اعلام میکنم که دیگر خسته شدیم از این همه صبر بابت تحمل شرایط و رفتن کرونا چون اینطور که از شواهد برمیآید این جناب کرونا، اینجا دارد خیلی بهش خوش میگذرد و توان دل کندن ندارد!
طبیعتا ما هم توان پذیرش این همه نعمت و سرویسدهی و عزت و احترام از طرف برخی مسوولان، مثل وام یک میلیون تومانی با بهره، برای تحمل و گذراندن مناسب شرایط دشوار را نداریم و اصلا هم راضی نیستیم که برخی مسوولان، برای رفاه حال ما، این همه به خودشان زحمت بدهند و اینها!
یعنی اینجانب که اصلا معتقدم، این برخی مسوولان نباید ما را در این همه سال، این قدر لوس و ننر بار میآوردند و باید با ایجاد شرایط دشوار اقتصادی، کاری میکردند که بر روی پا و دست و معده و مغز و اثنیعشر و لوزالمعده خودمان میایستادیم و برای چنین موقعیتهای خطیری، آمادگی لازم را کسب مینمودیم و اینگونه، ژاژ نمیخاییدیم و اینها!
لذا از جناب کرونا، عاجزانه درخواست میکنیم که؛ «یا منو ببر به خونهتون یا بیا به خونه ما»، که چون ایشان الان مدتیست در خانه ما به سر میبرد، نوبتی هم باشد نوبت این است که ما به خانه ایشان برویم!
۴ آقا، بالاخره اگر قصد ازدواج دارید، زودتر تکلیفتان را مشخص کنید! درست است که اینطوری جا افتاده که آقایان باید از نظر اقتصادی، اوضاع را «ساپورت» کنند (منظورم از ساپورت، اون ساپورت نبود؛ ذهنتان را «اُپن مایند» کنید!) اما امروز دیگر اینکه یک آقایی به دلیل شرایط خوب مالی دختر خانم مورد نظر یا پدر بزرگوارش، پا پیش بگذارد، نه تنها خیلی هم دور از ذهن نیست بلکه اصولا روالش این است!
بنابراین اینکه آقایی فکر کند که با شغل شریف کار در «اسنپ» میتواند از پس مخارج زندگی بربیاید و مهم تفاهم و عشق است و بالاخره یک لقمه نان و پنیر که میشود خورد و…، یک ادعا و حرف مزخرفی بیش نیست و شما خیلی بیجا میکنی وقتی شرایط مالیات اوکی نیست یا پدر بزرگوار همسر آیندهات، وضع مالیاش خوب نیست، قصد ازدواج مینمایی!
این هم که میگویند «فرشته مهربان» با «پینوکیو» ازدواج کرده، کلا شایعه است و بنده از اساس آن را تکذیب میکنم چون حالا تفاوت سنی این بانوی محترم با آقای پینوکیو به کنار، این بدبخت، گور نداشت با کفن معاوضه کند، چه برسد به اینکه بخواهد با این فرشته معصوم ازدواج کند! پس اگر اتومبیل شخصی دارید، طرف را زودتر ببرید به خانه (منظورم خانه بخت است!) یا اینکه اسنپی، دربستی، کوفتی بگیرید و عروسخانم آینده را به مکانی معلوم ببرید (منظور اماکن عمومیست!) و صادقانه بگویید که آهی در بساط ندارید و خلاص!
۵ در عجبم این «پطروس فداکار» چگونه توانست از پاسی از شب تا صبح، انگشتش را توی سوراخ سد فرو کند که آب، سرتابهپای شهر را فرانگیرد. طبیعتا یک انسان عادی در شرایط معمولی عمرا بتواند از این کارها بکند، پس ایشان یا مثل «ملوان زبل»، اسفناج میخورد یا خدای نکرده، زبانم لال و قاصر و الکن، اهل بخیه و دود و مواد مخدر صنعتی و سنتی بوده است!
البته ما برایمان این مسأله خیلی غیرعادی هم نیست چون مورد داشتهایم که طرف، یک دکل نفتی را با محتویاتش، سه سوته غیب نموده که حتما تصدیق میفرمایید که فلان و اینها!
حالا ما اینجا البته سالهاست که دکل نفتی غیب نمیکنیم و با «کانادا» خوشبختانه مراودات اقتصادی چند هزار میلیارد تومانی نداریم و درگیر سهام عدالتیم و یارانهمان سر وقت واریز میشود که با آن میتوانیم، ماهانه کلی سکه و دلار بخریم و حتی با پسانداز چند ماهش، کلیه جهیزیه دختر دمبختمان را خریداری کنیم و اینها!
این را نوشتم که مجددا تاکید کنم که مسوولان نباید ما را اینقدر لوس بار بیاورند و پیشنهاد میدهم از همین فردا، یارانه ما را قطع کنند و ماسک زدن و استفاده از دستکش را ممنوع اعلام کنند و اجازه بدهند که کلیه ادارات باز شوند بلکه پسندیده شوند تا رخ به رخ، صورت به صورت و مرد و مردانه با کرونا مواجه شویم و بزنیم پدرش را دربیاوریم! این قرنطینهبازی و فاصلهگذاری اجتماعی و غیره هم، ادامه همان سوسولبازیهاییست که برگرفته از فرهنگ پوچ و منحط غربی میباشد!