قریب به ۴ دهه است که ایالات متحده آمریکا در صدد سرنگونی جمهوری اسلامی ایران است. سران واشنگتن در این سال ها، برای تحقق این هدف، هر آنچه از دست شان آمده را انجام داده اند: از طراحی کودتا تا ناآرامی های داخلی و از جنگ تمام عیار ۸ ساله تا تحریم های همه جانبه. […]

قریب به ۴ دهه است که ایالات متحده آمریکا در صدد سرنگونی جمهوری اسلامی ایران است. سران واشنگتن در این سال ها، برای تحقق این هدف، هر آنچه از دست شان آمده را انجام داده اند: از طراحی کودتا تا ناآرامی های داخلی و از جنگ تمام عیار ۸ ساله تا تحریم های همه جانبه.

هم از این روست که آنچه مایک پمپئو، وزیر خارجه آمریکا، اخیراً درباره ایران گفت و خط و نشان هایی که کشید، برای ایرانی ها، چیزی جز شنیدن مکررات دهها سال اخیر نبود. گو این که پمپئو و رئیس اش ترامپ فراموش کرده اند که اگر با این حرف ها و حتی اجرای آنها می شد جمهوری اسلامی را سرنگون کرد، این نظام باید سال ها پیش به تاریخ سپرده می شد ولی تهدیدکنندگان قبلی رفتند و ایران و نظام جمهوری اسلامی همچنان پابرجاست.

بنابراین، عملی شدن تهدیدهای آمریکا، هر چند می تواند کار را بر ایران سخت کند اما هرگز تهدید کنندگان را به آرزویشان نخواهد رساند؛ این یک ادعا نیست، یک امر اثبات شده تاریخی است.

اگر تهدیدی علیه جمهوری اسلامی ایران وجود دارد، تهدید آمریکا، اسرائیل، عربستان و جریان های ضد انقلاب نیست که همگی مبتنی اند بر براندازی از طریق اقدامات سخت مانند حمله نظامی یا جنگ داخلی.

این که حکومت ها فکر می کنند تنها تهدیدشان، براندازی از طریق جنگ داخلی یا خارجی است ، ریشه در کتاب های تاریخ دارد که در آنها، سلسله های پادشاهی و امپراتوری ها، فقط به یکی از این دو روش، از بین رفته اند.

برخلاف این باور تاریخی، آنچه در حال حاضر جمهوری اسلامی را تهدید می کند، نابسامانی های درونی است و از این رو، امنیتی ترین و حیاتی ترین نیاز جمهوری اسلامی، توجه به تهدیدهای درونی است.

مردم و مسؤولان کشور باید بدانند که در عصر جدید، گسست و فروپاشی کشورها یا حکومت ها،نه صرفاً با حمله خارجی و کودتا و امثال اینها بلکه به دلایل دیگری هم این ممکن است ؛ از جمله:

– بحران بیکاری می تواند کمر یک ملت را بشکند و در نهایت به فروپاشی منجر شود.

– ممکن است ورشکستگی صندوق های بازنشستگی، از یک مسأله اقتصادی به یک بحران سیاسی تمام عیار تبدیل شود

– سوء مدیریت کم آبی و بی آبی، می تواند کشور را در سراشیبی قرار دهد.

– بروکراسی کشور به ویژه آنجا که دست کارآفرینان را می بندد و راه اندازی و اداره کسب و کار به هزار مصیبت دچار می کند، می تواند بسیار آرام و خزنده کشور و نظام را به سقوط بکشاند.

– گسترش شکاف طبقاتی، تضعیف قشر متوسط و شکل گیری تدریجی جامعه ای با دو قطب فقیر و غنی، می تواند عامل فروپاشی باشد.

– ضعف نظام آموزشی، از مدرسه تا دانشگاه، کشور را از انسان های توانمند خالی می کند و در نهایت به فروپاشی تمدنی می انجامد.

– به رسمیت نشناختن سلائق مختلف و سبک های زندگی گوناگون همه مردم، هم شکاف دولت-ملت را تشدید می کند و هم مردم را از یک “ملت واحد” به “میلیون ها فرد جدای از هم” که فقط در کنار هم زندگی می کنند، تبدیل می نماید. فقدان وحدت ملی مصیبتی جبران ناپذیر برای هر کشوری است.

– نادیده انگاشتن بخش خصوصی و واگذاشتن امور اصلی اقتصادی به نهادها و شرکت های دولتی و عمومی و خصولتی، جریان ثروت آفرینی، کارآفرینی و خلاقیت در عرصه اقتصاد را کُند و در نهایت متوقف می کند و صد البته جامعه بی ثروت،بی کار و بی خلاقیت، محکوم به زوال خواهد بود.

بنابراین، آنان که دغدغه حفظ کشور ایران یا نظام جمهوری اسلامی یا هر دو را دارند، باید در عین توجه به تهدیدهای خارجی، بخش عمده تر زمان و توان خود را معطوف به داخل و مشکلات داخلی کنند و البته نه با نوع نگاهی که به دشمن خارجی دارند.

غلبه بر مشکلات داخلی که تنها به چند مورد اشاره شد، میسر نخواهد شد مگر با چند پیش زمینه:

– اول از همه باید این واقعیت پذیرفته شود که خطر اصلی در درون کشور است و عمدتاً به تصمیمات و کارکردهای داخلی مربوط است

– باید عزمی جدی و نه شعاری برای حل واقعی این مشکلات وجود داشته باشد؛ “حرف درمانی” سال هاست که بن بست رسیده است.

– همه گروه های سیاسی و ارکان مختلف حکومت که نوعاً در حال اصطکاک با یکدیگر و انرژی زدایی هستند، توافق واقعی کنند که برای نجات کشور از خطر فروپاشی، اختلافات و غرورها را کنار بگذارند و تن به همکاری دهند.

– برای حل مشکلات، به اختراع مجدد چرخ فکر نشود و از تجربیات جهانی، استفاده شود.

– برخی تعصبات و شعارها که موانعی جدی برای حل مشکلات هستند باید با شجاعت کنار گذاشته شوند.

– ساز و کارهای جدیدی به قید فوریت برای عبور از موانع تمهید شود. هم اکنون اگر بخواهیم فقط یک قانون ساده را در مجلس تغییر دهیم، به سال ها وقت نیاز است. یا اجرای برخی اصلاحات همواره با مقاومت افراد و جریان هایی مواجه می شود که منافع خود را در خطر می بینند. بنابر این، باید اراده و ساز و کاری بُرش دار در میان باشد.

– در دنیای امروز، نمی توان بدون تعامل سازنده با جهان، توسعه یافت. تنش زدایی و اصلاح سیاست خارجی در راستای منافع ملی، یک الزام تاریخی است.

– جریان گفتمان سازی در کشور، ادبیات توسعه را جایگزین بحث های بیهوده کنونی کند. چهره های اثرگذار سیاسی،استادان دانشگاه ها،روحانیون، نویسندگان، صدا و سیما، سایت ها، خبرگزاری ها، روزنامه ها، مجله ها و… باید عمدتاً در این باره گفت و گو کنند که چگونه می توان کشور را توسعه داد؛ ما امروز دچار فقر شدید ادبیات توسعه هستیم و تا ادبیات و دغدغه توسعه فراگیر نشود به توسعه نخواهیم رسید.

تعارف نباید داشت و بیماری را نباید لاپوشانی کرد. تهدیدهای براندازانه را باید در نظام تصمیم سازی و عملکردهای داخل کشور یافت و علاج شان کرد. امروز خطر سیستم ناکارآمد اداری و اقتصادی که محصول خودمان است، از موشک های کروز آمریکایی، بسیار بیشتر است بدان حد که اولی می تواند حتی کشور را به فروپاشی بکشاند و دومی فقط قادر به تخریب چند بناست.

تا قبول نکنیم تهدید این درخت، نه تبرهای بیرونی که آفت های درونی است، راه به جایی نخواهیم برد و ممکن است روزی به خود آییم که خیلی دیر شده است و دیگر کاری از دست کسی بر نمی آید و چنین مباد!

بعد از تحریر:

یاد شعر زیبای ناصر خسرو افتادم که حکایت عقابی را روایت می کند؛ عقابی که حین پرواز تیر می خورد و متعجب می شود که چگونه تکه ای چوب و فلز توانسته به پرواز درآید و او را سرنگون کند ولی ” چون نیک نظر کرد پر خویش در آن دید / گفتا زچه نالیم که از ماست که بر ماست”.