«حذف اصلاح­ طلبان احتمالِ محال است و در همین راستا، به اصولگرایان توصیه می­کنم به جای تلاش برای حاشیه­نشین کردن رقیب، معایب و مشکلات خود را برطرف کنند.» محمد صادق کوشکی استاد دانشگاه و تحلیلگر مسایل سیاسی با طرح اظهارات بالا و همچنین تاکید بر اینکه اصلاح­طبان به بلوغ سیاسی رسیده­اند، در گفت­وگویی کوتاه به […]

«حذف اصلاح­ طلبان احتمالِ محال است و در همین راستا، به اصولگرایان توصیه می­کنم به جای تلاش برای حاشیه­نشین کردن رقیب، معایب و مشکلات خود را برطرف کنند.»

محمد صادق کوشکی استاد دانشگاه و تحلیلگر مسایل سیاسی با طرح اظهارات بالا و همچنین تاکید بر اینکه اصلاح­طبان به بلوغ سیاسی رسیده­اند، در گفت­وگویی کوتاه به پرسش ها پاسخ داده است که در زیر می­آید:

*اصلاح­طلبان در سال ۸۸ درگیر حاشیه­های انتخاباتی شدند و حتی فضایی امنیتی را بر بالای سر خود احساس کردند. می­توان بازگشت سریع آنها به عرصه سیاست و البته قدرت را اتفاقی نه چندان معمول تلقی کرد؟

ببینید! جرین اصلاحات به طور پر ­رنگی مورد توجه بخش عظیمی از مردم است و به همین دلیل حتی سرسخت­ ترین مخالفان این طیف هم حتما می­دانند که اصلاح­ طلبان قابل حذف نیستند. قبل از پرداختن به این مساله، باید این نکته را در نظر داشته باشیم که اصلاحات یک جریان نیست، بلکه در قالب یک جبهه حیات دارد و سلیقه ­های متنوعی را شامل می­شود که هر کدام از آنها سهمی از بافت بدنه اجتماعی دارند. به عنوان مثال کارگزاران در بخشی از بدنه اجتماعی پایگاه دارند که نماینده بخشی از تفکراتی هستند که در جامعه ایران وجود دارند، ولو اینکه حامیانشان فقط ۵ درصد از هواخواهان تفکر اصلاح­ طلبی باشند. مشارکت و طیف­ های دیگر هم همچنین. در واقع طیف­ های اصلی جبهه اصلاحات به قدری پایگاه اجتماعی دارند که احتمال حذفشان تقریبا بعید است. مگر اینکه این تفکر بسته به شرایطی مشتریانش را از دست بدهد و به همین دلیل هیچ کس یا گروهی هم حذف آنها را در برنامه ­هایشان نگنجانده­اند.

*البته چهره­ های شاخص اصلاحات انواع تحدیدها را تجربه می­ کنند.

اینکه آقای خاتمی یا چهره­ های دیگری از جبهه اصلاحات محکوم به تحمل محدودیت­ هایی هستند، اصلا و ابدا به معنی حذف اصلاحات نیست. چرا که اصولا نمی­توانیم موجودیت یک جریان سیاسی را مساویِ چند چهره، ولو تاثیرگذار بدانیم. در واقع اگر اصلاح­طلبان ادامه حیات­ شان را منوط به رهبری و همراهی چند چهره سیاسی بدانند، پس نباید این ادعا را داشته باشند که یک جریان سیاسی ­ای هستند که هدفش اصلاح عمومی است. وقتی گروهی را یک جریان یا جبهه می­ نامیم که مطمئن باشیم در درون جامعه پایگاه سیاسی داشته باشند که همه می­دانند بخش مهمی از اصلاح ­طلبان از این موهبت برخوردار هستند. پس می­توانیم اینطور نتیجه­گیری کنیم که هیچ گروهی نمی­تواند به فکر حذف اصلاح ­طلبان باشد.

*به بحث سال ۹۲ و استارت توفیق­های انتخاباتی اصلاح­طلبان در دهه نود بپردازیم.

اصلاح­ طلبان در آن سال در حالی به طور خیره ­کننده­ای از حاشیه­ نشینی رهایی پیدا کردند که به هر حال عملکرد غلط دولت احمدی­نژاد باعث شد تا همان مردمی که در سال ۸۴ یک کاندیدای ناشناخته را در رقابت با آیت­ الله هاشمی برنده کنند، این حس را پیدا کنند که گروه حاکم توان اداره کشور را ندارد و به همین دلیل به این تصمیم رسیدند که لازم است تا رای­شان را به سمت دیگری ببرند. ببینید! بخشی از جامعه کسانی هستند که هوشمندانه و با یک پایگاه خاص رای می­دهند، اما بخش دیگری بر اساس کیفیت زندگی­شان رای می­دهند که آنها یک روز به سید محمد خاتمی، یک روز به محمود احمدی ­نژاد و در سال ۹۲ هم به حسن روحانی رای داده­ اند و هیچ کس نمی­ تواند پیش ­بینی صحیحی از رای­ شان در سال ۱۴۰۰ داشته باشد. به همین دلیل، بخشی از رای­ های روحانی رای­ های وفاداران به اصلاحات بودند و بخشی هم رای­ هایی بود که توسط کسانی به صندوق ریخته شد که به احمدی­نژاد هم رای داده بودند. به عنوان مثال در استان خراسان جنوبی هم به احمدی­نژاد و هم به روحانی بیش از ۹۵ درصد رای داده بودند. این نشان می­دهد که در جامعه ما، علاوه بر کسانی که رای سیاسی دارند، بخشی هم هستند که بر اساس وعده ­ها و دیدگاه­های نامزدها رای می­دهند. در هر حال روی کار آمدن آقای روحانی طبیعتا مجال تازه­ای را برای اصلاحات ایجاد کرد و بخشی از بدنه قدرت هم به مهره ­های این طیف سپرده شد و باعث شد تا آنها در عرصه سیاست و مدیریت دوباره جایگاه­هایی خاص و مهم را از آن خود ببینند. همچنین آقای روحانی هم در پاره­ای از مواقع مواضعی اتخاد کرد که هماهنگی بالایی با موضع­ گیری­های اصلاح­طلبان داشت. البته رییس­ جمهور هیچگاه خودش را اصلاح ­طلب ننامیده است. به هر حال در این فرایند اصلاح ­طلبان سر زنده شدند و در فضای سیاسی از احیای اصلاح­ طلبی سخن گفته شد. در حالیکه واژه احیا واژه صحیحی نیست، چون اصلاح­ طلبی تمام نشده بود که بتوان از احیای آن حرفی به میان آورد.