پژمان راهبر-مدت ها بعد از به راه افتادن شایعاتی در فضای مجازی مبنی بر گرایش رنگی رئیس وزارتخانه ورزش، پس از عملکرد فاجعه بار مدیران منصوب مسعود سلطانی فر در باشگاه استقلال، آبی پوشان در فضایی پر از شعارهای تند به مصاف پیکان رفتند. استقلال برای اولین بار در تاریخ لیگ برتر بازیکنانی را در […]

پژمان راهبر-مدت ها بعد از به راه افتادن شایعاتی در فضای مجازی مبنی بر گرایش رنگی رئیس وزارتخانه ورزش، پس از عملکرد فاجعه بار مدیران منصوب مسعود سلطانی فر در باشگاه استقلال، آبی پوشان در فضایی پر از شعارهای تند به مصاف پیکان رفتند. استقلال برای اولین بار در تاریخ لیگ برتر بازیکنانی را در جمع ۱۱ نفره خود داشت که در بین آنها تعدادی چهره ناشناخته جلب نظر می کرد و همچنین روی نیمکت این تیم اسم هایی مثل طاهرخانی، نوراللهی، حیدری، کارگر، خادمپور و آذری نشسته بودند که حتی سمج ترین طرفداران استقلال اطلاع چندانی از کیفیت، سن و سال و سابقه آنها نداشتند.

استقلال که فرم فوق العاده اش در انتهای فصل گذشته هواداران این تیم را سرمست از حضور مدعی گونه در لیگ و آسیا در فصل تازه کرده بود، حالا تیمی دارد که به سختی می شود آن را جزو مدعیان دانست. اگرچه کاراکتر این تیم باعث شد نمایش ناشناخته های شفر هم بهتر از حریف پرستاره، پیکان باشد. در این شرایط راهی جز تقویت سریع تیم نیست اما حتی این مساله هم باعث جلب توجه هواداران استقلال نخواهد شد. آنها به درستی به زمان از دست رفته پیش فصل اشاره می کنند و تعللی که باعث شد شرایط به اینجا برسد. از بخت بد مدیران وقت، سه عامل شرایط را بدتر هم کرد؛ اول درخشش ملی پوشان استقلال در  جام جهانی، دوم ارسال پیشنهادهای میلیون دلاری به دو ستاره خارجی و سوم بازار خالی نقل و انتقالات این فصل. صد البته کوتاهی مدیران استقلال در بستن قراردادها و همین طور بدسلیقگی آنها در جذب بازیکنان جدید نیز قابل توجه بود تا آنجا که وینفرد شفر  به محض بازگشت تعدادی از خریدهای استقلال را بازپس فرستاد. به این مشکلات، مصدومیت روزبه چشمی، داریوش شجاعیان و محسن کریمی را اضافه کنید(البته مرتضی آقاخان و میثم تیموری را هم به این جمع اضافه کرد). با همه این عوامل استقلال حالا شبیه به تیمی قالب تهی کرده به نظر می آید که با آرزوهای انتهای فصل گذشته طرفداران هیچ تناسبی ندارد.

این باشگاه بزرگ فوتبال ایران که در تاریخ همواره در انتخاب ستاره ها خوش سلیقه بوده است، حالا باید جوابگوی بی تعهدی مدیرانی باشد که از ابتدا هم مشخص بود لباس هدایت استقلال بر تنشان گشاد است اگرچه سال گذشته معجزه شفر و البته سماجت علیرضا منصوریان در بستن تیم شرایط را متفاوت کرد. به خاطر داشته باشیم منصوریان چگونه سرور جپاروف، وریا غفوری، فرشید باقری، روزبه چشمی را با وجود مشکلات در تیم نگه داشت و اگرچه استقلال نتایج خوبی با او نگرفت اما تیمی پر از ستاره از این مربی به یادگار ماند که اگر فصل بیشتر طول می کشید استقلال حتی می توانست قهرمان ایران هم بشود. اما این میراث حالا به یغما رفته و ذهن طرفداران را مشوش کرده است. اگر آنها احساس تبعیض بین دو باشگاه استقلال و پرسپولیس را دارند، بی دلیل هم نیست چراکه تیم فعلی محصول مدیران دست نشانده همین دولت است، دولتی که مشخص نیست چرا در نهایت دست از تیم داری نمی کشد تا در مخمصه هایی اینچنین گیر نیفتد.

راه حل اصلی، واگذاری سریع و بی  قید و شرط دو تیم دولتی به بخش خصوصی است. اما اگر فرض کنیم این روش به طول خواهد انجامید یا احتیاج به توجیهاتی در لایه های بالاتر دارد، مسیر دیگر از ساماندهی سریع به استقلال و البته توجه به مطالبات هواداری خواهد گذشت. به عنوان مثال یک مطالبه موضوع سوپرجام است که اتفاقا همین سوءمدیریت دولتی باعث عدم حضور استقلال در آن شده است. پس چگونه ممکن است وزیر شریک این تصمیم نباشد؟ وزیری که تلاشش را برای تعادل توجه و یکسان نگری به دو تیم می کند اما در نهایت موفق به جلب نظر نزدیک به نیمی از هواداران جدی فوتبال ایران نمی شود. حالا هواداران استقلال با پیش کشیدن تلاش های وزیر برای کاهش جریمه مالی پرسپولیس در موضوع طارمی می گویند همانطور که وزارت ورزش سوءمدیریتی مقامات باشگاه پرسپولیس را که منصوب خود بودند با تلاش های فرادستی رفع و رجوع کرد اکنون نیز باید برای رفع مشکل همین مدیران که منصوب همین دستگاه هستند و اهالی باشگاه استقلال هیچ نقشی در انتخابشان نداشتند، آستین همت بالا بزند. (این گزاره اگرچه بی قانونی به نظر می آید اما سیر منطقی دقیقی دارد.)

آقای سلطانی فر بپذیرید که راه حل مسالمت آمیز و معجزه آسایی وجود ندارد. برای رهایی از کابوس از روشی استفاده کنید که عاقل تر از ما در کشورهای صاحب فوتبال در پیش گرفته اند. باور کنید رئال مادرید، بارسلونا، بایرن مونیخ، لیورپول، یونایتد و … باشگاه هایی پرطرفدارتر و حتی امنیتی تر از استقلال و پرسپولیس هستند اما به سادگی توسط مالکان خصوصی اداره شده و بهشت و جهنم اداره آنها متعلق به مالکان و جریان های هواداری حامی است. این درد را به جان بخرید تا از پس آن نوزادی متولد شود که مولود یک خصوصی سازی واقعی در دو باشگاهی است که برخلاف خیلی دیگر از تیم های ایران می توانند دست روی زانوی خود بگیرند و با هم رقابت و حتی دشمنی کنند. آن روز وزیر ورزش بابت شغل تقریبا تشریفاتی ریاست مجمع دو باشگاه از هیچ هواداری فحش نخواهد خورد. راه نجات فقط همین است…