نمایش رادیویی «سرراهی» درباره مردی است که می خواهد دیه برادرش را از زن راننده ای که با او تصادف کرده است، بگیرد اما سر راهشان حیوانی می بینند که او هم تصادف کرده است و درگیر او می شوند.   بخشی از دیالوگ‌های این نمایش را در زیر می‌خوانید و می‌توانید نمایش را به […]

نمایش رادیویی «سرراهی» درباره مردی است که می خواهد دیه برادرش را از زن راننده ای که با او تصادف کرده است، بگیرد اما سر راهشان حیوانی می بینند که او هم تصادف کرده است و درگیر او می شوند.

 

بخشی از دیالوگ‌های این نمایش را در زیر می‌خوانید و می‌توانید نمایش را به طور کامل در برنامه‌های رادیو نمایش، روی موج اف ام ردیف ۱۰۷.۵ مگاهرتز بشنوید.

 

-برادرمو انداخته گوشه خونه می‌خواد منم بکشه… ئه… چرا یک دفعه وایستادی خانم؟

 

– این چیه؟

 

-می دونی پشت سرت میام یک دفعه پاتو گذاشتی رو ترمز؟

 

– آخه وانمیستادم این زبون بسته له می‌شد.

 

-ای خدا یعنی میشه گواهینامه رو همینجوری دست هر کسی ندن؟ من خانم تا قرون آخر دیه دست و پای داداشم رو ازت می‌گیرم.

 

– آقای روزبه، من اگر می خواستم فرار کنم که باهاتون نمی‌اومدم که…