هفته پیش پسر جوانی به دادسرای ویژه سرقت تهران رفت و گفت: من بنگاه دار هستم. روز گذشته پسر جوانی با من تماس گرفت و از من خواست برای قیمت‌گذاری روی ملک موروثی‌شان در شرق تهران به آنجا بروم. من هم بی‌خبر از نقشه‌ای که در سر داشتند به آنجا رفتم.اما به محض ورود پسر […]

هفته پیش پسر جوانی به دادسرای ویژه سرقت تهران رفت و گفت: من بنگاه دار هستم. روز گذشته پسر جوانی با من تماس گرفت و از من خواست برای قیمت‌گذاری روی ملک موروثی‌شان در شرق تهران به آنجا بروم.

من هم بی‌خبر از نقشه‌ای که در سر داشتند به آنجا رفتم.اما به محض ورود پسر جوان در را قفل کرد. داخل خانه به غیر از او یک زن و دختر جوان هم بودند، ناگهان پسر جوان با چاقو به جان من افتاد و تا حد مرگ کتکم زد سپس ۱۰ میلیون تومانی که به همراه داشتم را به سرقت بردند. نیم ساعتی داخل خانه از سوی این پسر شکنجه شدم اما وقتی متوجه شدند که حالم بد شده مرا از خانه بیرون انداختند.

با شکایت حامد – ۲۷ ساله – تحقیقات از سوی مأموران پلیس آگاهی آغاز و پسر جوان بازداشت شد.

پیمان پس از دستگیری در تحقیقات گفت: حامد حقیقت را به شما نگفته است، او خواستگار دختر عمه‌ام بود. چند روز قبل سمیرا ـ دختر عمه‌ام ـ با من تماس گرفت. گریه می‌کرد و نمی‌توانست بخوبی حرف بزند. فقط از من خواست خودم را به خانه‌شان برسانم.

سمیرا به من گفت که حامد به بهانه صحبت کردن دررابطه با آینده‌شان او را به خانه دوستش برده است. اما در آن خانه حامد و دوستش او را مورد آزار و اذیت قرار دادند. بلافاصله از حامد شکایت کردیم و پرونده‌ای هم در دادگاه کیفری یک استان تهران تشکیل شد. اما در این چند روز دختر عمه‌ام به خاطر اتفاق تلخی که برایش افتاده بود اقدام به خودکشی کرد.

هر چند ما خیلی زود متوجه شدیم و او از مرگ نجات یافت. اما حالش خیلی بد است. دیدن وضعیت او باعث شد تا تصمیم به انتقامگیری از حامد بگیرم. به همین خاطر به بهانه‌ای او را به خانه‌ام کشاندم. وقتی پا به خانه‌مان گذاشت با چاقو به او حمله کردم. زمان حادثه سمیرا و عمه‌ام هم در خانه بودند و حامد آنها را دید. او با طرح این موضوع واقعیت را بیان نکرده و قصد منحرف کردن مسیر تحقیقات را دارد.

با صحبت‌های پسر جوان، بار دیگر تحقیقات از حامد صورت گرفت و او گفت: من هیچ آزار و اذیتی برای سمیرا نداشته ام. آن روز از سمیرا خواستم تا برای صحبت به خانه یکی از دوستانم برویم. چند دقیقه‌ای گذشته بود که دوستم از من خواست از سوپرمارکت سر خیابان خرید کنم.

من هم خانه را ترک کردم و سمیرا را با او تنها گذاشتم. زمانی که برگشتم از سمیرا خبری نبود. سراغ او را که گرفتم دوستم گفت کاری برایش پیش آمده و خانه را ترک کرده است. بعداً متوجه جنایت سیاهی شدم که برای او رخ داده بود.

با اظهارات حامد، دو پسر جوان بازداشت شده و تحقیقات در این خصوص ادامه دارد.