سال ۹۵ پلیس با تماس تلفنی شهروندان در جریان زخمیشدن مرد جوانی قرار گرفت که براساس اطلاعات بهدستآمده در یک درگیری خیابانی چاقو خورده بود. هرچند این جوان که حامد نام داشت، به بیمارستان منتقل شد؛ اما ساعاتی بعد از انجام اقدامات اورژانسی روی زخمش جانش را از دست داد. شاهدان به پلیس گفتند ضارب، […]
سال ۹۵ پلیس با تماس تلفنی شهروندان در جریان زخمیشدن مرد جوانی قرار گرفت که براساس اطلاعات بهدستآمده در یک درگیری خیابانی چاقو خورده بود.
هرچند این جوان که حامد نام داشت، به بیمارستان منتقل شد؛ اما ساعاتی بعد از انجام اقدامات اورژانسی روی زخمش جانش را از دست داد. شاهدان به پلیس گفتند ضارب، جوانی به نام ساسان است که از قبل با مقتول درگیری داشت.
یکی ازشاهدان که دوست حامد و ساسان بود، دراینباره به مأموران گفت: ساسان و حامد با هم قهر بودند. بعد از چند ماه تصمیم گرفتیم آنها را آشتی بدهیم. با هم جمع شدیم و از آنها خواستیم هرچه بوده، فراموش کنند تا دوستیمان ادامه پیدا کند. آنها هم قبول کردند. بعد از اینکه آشتی کردند، قرار شد دور هم مشروب بخوریم و جشن بگیریم. بعد از اینکه مشروب خوردیم، همه مست شدیم. حامد و ساسان ابتدا شروع کردند به شوخیکردن با هم و بعد هم عصبانی شدند و با هم دستبهیقه شدند. ما سعی کردیم آنها را جدا کنیم؛ اما نشد. بعد به بیرون از ساختمان رفتند و ساسان با یک ضربه چاقو حامد را مجروح کرد و بعد هم رفت.
تحقیقات مأموران برای بازداشت ساسان ادامه یافت. همزمان مأموران به دنبال جمعآوری مدارک دیگری در پرونده بودند. دراینمیان پزشکیقانونی اعلام کرد علت مرگ اصابت شیء تیز و برندهای بوده که به قلب مقتول وارد شده و شریان اصلی بدن او را قطع کرده و در این شرایط طبیعی بوده که تلاش پزشکان برای نجات جان این فرد به نتیجه نرسد.
در ادامه مأموران از شاهدان دیگر پرونده بازجویی کردند و آنها نیز تأیید کردند ضارب ساسان بود. بعد از چند ماه پیگیری پلیس در نهایت ساسان بازداشت شد.
متهم در بازجوییها مدعی شد قتل کار او نبوده است و درخواست کرد آزاد شود؛ اما وقتی دید همه دوستانش علیه او شهادت دادهاند، قتل را قبول کرد.
او گفت: من به یاد ندارم ضربه زده باشم؛ اما وقتی همه میگویند کار من بوده، قبول میکنم. من و حامد مدتها قهر بودیم؛ اما وقتی دوستانمان خواستند ما را آشتی بدهند، قبول کردیم. بعد از آشتی رفتیم طبقه بالای مغازهای که من کار میکردم و به پیشنهاد بچهها مشروب خوردیم تا این آشتی را جشن بگیریم؛ اما از سرِ مستی فحاشی کردیم و این اتفاق افتاد.
در پایان جلسات بازجویی کیفرخواست علیه متهم صادر و پرونده برای رسیدگی به شعبه ۱۱ دادگاه کیفری استان تهران فرستاده شد.
متهم وقتی برای محاکمه به دادگاه کیفری استان تهران برده شد، نماینده دادستان برای او درخواست کیفر کرد و سپس اولیایدم نیز درخواست قصاص کردند.
با پایان جلسه رسیدگی هیئت قضات برای صدور رأی دادگاه وارد شور شدند و متهم را با توجه به مدارک موجود در پرونده به قصاص محکوم کردند.