مردی که برای پایان دادن به اختلاف ملکی با همدستی یکی از دوستانش مرتکب قتل شدهاست و با گرفتن اثر انگشت از جسد قصد انتقال سند را داشت روز گذشته در جلسه دادگاه اتهام را به گردن همدستش انداخت. بعد از انتقال جسد به پزشکی قانونی کارآگاهان پلیس در جریان تحقیقات خود موفق شدند خانواده […]
مردی که برای پایان دادن به اختلاف ملکی با همدستی یکی از دوستانش مرتکب قتل شدهاست و با گرفتن اثر انگشت از جسد قصد انتقال سند را داشت روز گذشته در جلسه دادگاه اتهام را به گردن همدستش انداخت.
بعد از انتقال جسد به پزشکی قانونی کارآگاهان پلیس در جریان تحقیقات خود موفق شدند خانواده مرد جوان را که عادل نام داشت شناسایی کنند. همسر او گفت: کارآگاهان با ردیابیتماسهای عادل متوجه شدند که او آخرین بار با مردی به نام سیامک که از دوستانش بود قرار ملاقات داشته است. سیامک گفت: روز حادثه با عادل قرار کاری داشتم و بعد از آن از هم جدا شدیم و دیگر از او خبری ندارم. او به قتل عادل اعتراف کرد و گفت: با همدستی یکی از دوستانش به نام ناصر مرتکب قتل شده است.
سیامک گفت: من از مدتی قبل با عادل اختلاف ملکی داشتم. ما بارها در این باره با هم حرف زدیم، اما اختلاف ما حل نشد تا اینکه تصمیم به قتل او گرفتم. برای اجرای نقشهام به کمک نیاز داشتم برای همین ماجرا را برای ناصر توضیح دادم و او قبول کرد در اجرای نقشه به من کمک کند. مطابق نقشه من با عادل تماس گرفتم و از او خواستم با هم به تفریح برویم که قبول کرد. با هم در یکی از خیابانهای مرکزی شهر قرار گذاشتیم و با ناصر به دنبالش رفتیم. عادل در صندلی عقب سوار شد و به طرف خارج از شهر رانندگی کردیم. وقتی به محلی خلوت رسیدیم مطابق نقشه ناصر با سنگ بزرگی که از قبل تهیه کرده بودیم به سرش کوبید که بیهوش شد. بعد از آن سرش را از تن جدا کرده و جسد را در محلی خلوت از ماشین بیرون انداختیم و فرار کردیم.
با اعترافهای سیامک بود که ناصر هم بازداشت شد و حرفهای همدستش را تأیید کرد. پس از کامل شدن تحقیقات بازپرس ناصر را به اتهام مباشرت در قتل و سیامک را به اتهام معاونت در قتل مجرم شناخت و پرونده با صدور کیفرخواست به شعبه دهم دادگاه کیفری یک استان تهران فرستاد شد. بعد از اینکه قاضی رسمیت جلسه را اعلام و نماینده دادستان از کیفرخواست دفاع کرد اولیایدم گفتند که خواسته شان قصاص است. سپس ناصر در جایگاه قرار گرفت و گفت: من اتهام را قبول ندارم. چند روز قبل از حادثه سیامک تماس گرفت و برای قتل از من درخواست کمک کرد. او گفت: در صورتی که هر دو نفر مرتکب قتل شویم پلیس قادر نیست که ما را بازداشت کند و در صورتی هم که دستگیر شویم او رضایت اولیایدم را جلب میکند. او من را فریب داد و با کمک هم مرتکب قتل شدیم. وقتی من به عادل ضربه زدم سیامک هم قفل فرمان را برداشت و چند ضربه به سرش کوبید که بیهوش شد بنابراین مشخص نیست که عادل با ضربهای که من به او وارد کردم فوت شده یا ضرباتی که سیامک به او وارد کرده است از همین رو او هم در قتل شرکت داشته است. بعد از اینکه عادل کشته شد سیامک اثر انگشت او را پای قولنامه ملکی که با هم اختلاف داشتند گذاشت و سپس با ریکا جای استامپ را از روی انگشت مقتول پاک کرد. سپس سیامک در جایگاه قرار گرفت و اتهام را به گردن ناصر انداخت و گفت: ناصر ضربات سنگ را وارد کرد و بعد با چاقو سر مقتول را برید و سرانجام جسد را در بیابان رها کردیم. هیئت قضات بعد از شنیدن آخرین دفاع متهمان وارد شور شد.