پارسا زمانی در چند سال گذشته اخبار ناامیدکنندهای به گوش افکار عمومی رسیده که به آنها القا کرده فساد فراگیر شده است. اما عملکرد جریان اصلاحات در برابر این موج فساد چگونه بوده است؟ در این سالها نقدهای مختلفی از جریان اصلاحات و عملکرد آنها در روند جلوگیری از فساد و حتی نقش آنها در […]
پارسا زمانی
در چند سال گذشته اخبار ناامیدکنندهای به گوش افکار عمومی رسیده که به آنها القا کرده فساد فراگیر شده است. اما عملکرد جریان اصلاحات در برابر این موج فساد چگونه بوده است؟ در این سالها نقدهای مختلفی از جریان اصلاحات و عملکرد آنها در روند جلوگیری از فساد و حتی نقش آنها در شکلگیری بخشی از رانتخواری و مفاسد اقتصادی بیان شده است. این انتقادات که بزرگان جریان اصلاحات را مخاطب خود قرار داده است از انفعال آنها در این زمینه میگوید و بر پاک شدن دامن این جریان که خود مدعی اصلاح ساختاری سیستم است تاکید دارد. اخباری که از آقازادههای اصلاحطلب مانند حمیدرضا عارف و فاطمه حسینی یا نمایندگان و افراد منتسب به جریانهای اصلاح طلب منتشر شده است، این دیدگاه را تقویت کرده که جریان اصلاح طلبی هم در جاهایی که فرصت آن پیش بیاید از این مسایل مصون نیست. پیرامون این موضوع «سعید رضوی فقیه»، فعال سیاسی اصلاحطلب، در گفت و گویی به بررسی عملکرد این جریان در مقابله با فساد و رانت و ویژهخواری پرداخت که بخش هایی از آن را در ادامه می خوانید.
اصلاح طلبان در برخورد با پدیدهی فساد چقدر جدیاند و در برابر رانتجویی و یا فسادهای احتمالی نیروهای منتسب به خودشان چقدر در مبارزه با فساد جدی بودهاند و چه عملکردی داشتهاند؟
متاسفانه باید بگویم فساد هم فراگیر و اپیدمیک شده و هم در جاهایی ساختاری. اینها را هم از جهت دلسوزی میگویم نه به قصد سیاهنمایی یا تبلیغ منفی. فراگیری فساد امری مشهود است. کافی است اخبار هر روز را پیگیری کنیم تا ببینیم حجم تخلفات بزرگی که پیاپی رخ میدهد چقدر است.
از فاضل خداداد و اختلاس ۱۲۰میلیاردی بگیرید تا مهآفرید خسروی و امیرمنصور آریا و اختلاس سه هزار میلیارد تومانی. از شهرام جزایری تا بابک زنجانی و سلطان سکه و امثال اینها. از موسسهی اعتباری ثامن الحجج تا موسسهی سکه ثامن. از دستگیری معاون ارزی بانک مرکزی تا تخلفات وزارت صنایع در زمینهی جواز واردات خودرو.
هدف جنبش اصلاحات از همان آغاز اصلاح این ساختار ناکارآمد و فسادخیز بود اما متاسفانه بخشی از اصلاحطلبان که به جد خواهان اصلاح ساختاری بودهاند یا اساسا در فرایندهای نظارتی و پروندهسازیهای قضایی از گردونه تاثیرگذاری حذف شدهاند و یا اگر هم فرصت حضور در جایی داشتهاند به سبب فراگیری فساد، کارشکنیهای رانتخوارها و منتفعان از فساد، ناکارآمد بودن دستگاههای مربوطه و فقدان اراده جدی و فراجناحی برای مقابله با پدیده فساد فراگیر، عملا نتوانستهاند کاری از پیش ببرند و زمینگیر شدهاند.
ماجرای شهردار پیشین تهران که به قصد مبارزه جدی با فساد به میدان آمده بود ولی از همان ابتدا با یک اجماع تلخ هر دو جناح ابتدا زمینگیر و بعد هم خیلی زود حذف شد، شاهد این مدعاست.
متاسفانه در نمایشهای افشاگرانه در رسانههای دو جناح مشاهده میشود که آلودگی و سوء استفاده و رانتخواری و ترجیح منافع فردی بر منافع کشور گستردهتر از آن است که صرفا میراث حاکمیت یک جناح تلقی شود به نحوی که با حذف آن جناح همه امور اصلاح شوند.
شما این فراگیری و فراجناحی بودن فساد را ناشی از ساختار میدانید؟
وقتی ما از فساد در ساختار سخن میگوییم یعنی هر مجموعهای از افراد در این ساختار مشغول به کار شوند صرف نظر از اینکه اصلاحطلب باشند یا اصولگرا در معرض فساد و سوء استفاده قرار دارند.
وقتی میبینیم در شرایطی که افراد عادی برای استفاده از تسهیلات پنج میلیون تومانی یعنی حدود پانصد دلار باید ماهها دوندگی کنند و انواع ضمانتها را برای تضمین بازپرداخت ارائه دهند اما برخی دیگر بدون وثیقه و ضمانت دهها و صدها میلیارد تومان از بانکهای مختلف وام کمبهره میگیرند و اقساط آنرا نمیپردازند و عدهای هم همین مبالغ یا بیشتر اختلاس میکنند و بیدغدغه گرفتار شدن در چنگال قانون همین سوء استفادهها را در جاهای دیگر ادامه میدهند، یعنی یک جا و بلکه چندین جای ساختار عیب دارد.
وقتی هم ساختار معیوب باشد چه مدعی اصولگرایی و چه مدعی اصلاحطلبی هر دو به یکسان میتوانند از این عیوب ساختاری بهره نامشروع ببرند.
بر اساس یک تجربه تاریخی در ایران مردم به ارباب قدرت بدبین هستند و متاسفانه انعکاس اخبار فسادهای وحشتنناک سالهای اخیر هم موجب افزایش و بلکه جهش بدبینی و بیاعتمادی مردم به نهادهای حکومتی شده. سرمایهی اجتماعی اصلاحات به شدت در معرض استهلاک است
به نظر شما آلودگی برخی اصلاحطلبان چه نتیجه سیاسی برای جریان اصلاحات خواهد داشت؟
طی بیست سالی که از جنبش اصلاحات به این سو میگذرد متاسفانه این جنبش با دو مانع عمده برای پیشبرد اهداف مورد نظر خود در نوسازی و بهسازی ساختارها روبرو بوده.
اول، موانعی که اصولگرایان و نهادهای انتصابی و محدود کننده ایجاد کردهاند. از هر نه روز یک بحران برای دولت اصلاحات تا نظارتهای سختگیرانه و تنگنظرانه برای غربالکردن داوطلبان انتخابات.
اما عامل یا مانع دوم ناتوانی و ناکارآمدی اصلاحطلبان بوده که نتوانستهاند این جنبش را برغم نیروی عظیمی که پشتوانهاش بود به نقاط غیر قابل برگشت برسانند و بخشهایی از ساختار را به نفع مردم و کشور اصلاح کنند.
در کنار دو عامل یاد شده عامل سومی هم بوده و آن هم متاسفانه فساد برخی از افراد منتسب به اصلاحات است که موجب استهلاک سرمایه اجتماعی اصلاحات و اصلاحطلبان واقعی شده و سبب شده برخی گمان کنند اساسا موضوع دعوای اصلاحطلبان با جناح مقابل فقط بهرهمندی از سهم بیشتری از کیک قدرت و ثروت است و بس؛ به اصطلاح دعوا بر سر لحاف ملانصرالدین است و مردم سر کار گذاشته شدهاند. این عوامل در مجموع سبب شده اولا ما در پیشبرد پروژهی اصلاحات ناکام باشیم و ثانیا سرمایهی اجتماعیمان نیز به شدت در معرض استهلاک باشد.
وقتی دایره تایید صلاحیتها به قدری تنگ میشود که دغدغه اصلاحطلبان میشود پرکردن لیست انتخاباتی با شاخصهای حداقلی و با هر فرد تایید صلاحیت شدهای که از راه میرسد، طبیعی است که ناکارآمدی و نیز احتمالا فساد در جبه اصلاحات زمینه بروز مییابد.
جریان اصلاحات در مقابل افراد فاسد منتسب به این جریان چگونه عمل کرده است؟
بسیاری از اتفاقاتی که برای اصلاح طلبها و یا وابستگان آنها رخ داده اگر برای آقای احمدی نژاد یا نزدیکان او می افتاد قطعا ما با پر و بال بیشتری آن را نشر میدادیم و این را نشانهای از فساد ساختاری در یک جناح یا در کلیت نظام سیاسی میدانستیم.
اما متاسفانه همین اتفاقات در مورد افرادی در اردوگاه اصلاحات میافتد و ما یا با آن برخورد نمیکنیم و یا برخوردهایمان ملایم و بدون پیگیری و ابتر است.
صحبت های زیادی هم راجع به فرزند دکتر عارف مطرح شده و البته ایشان جدیدا سمتی هم در کمیته ملی المپیک گرفتهاند. چرا خود آقای عارف و امثال اینها هیچ عکس العملی نشان نمیدهند؟
اگر آقای دکتر محمدرضا عارف یک اصلاح طلب واقعی بود میبایست خودش پیش از همه در برخورد با فرزندش پیش قدم شود. حتی اگر یک مسلمان متشرع باشند آنگونه که همیشه اظهار میدارند باید پیش از هجوم انتقادی افکار عمومی خود ایشان با زیادهخواهی و زیادهگویی فرزندشان برخورد کنند.
کاملا مشخص است که فرزند آقای عارف از پلکان موقعیت پدر بالا میرود و خود آقای عارف هم از پلکان جنبش مردمی اصلاحات بالا رفته.
مساله این است که پسر آقای عارف قطعا بخاطر تخصص و توانمندی به سمت فعلی و امکانات قبلیاش نرسیده است حتی اگر سمت کنونیاش افتخاری باشد. اینها یعنی بهرهمندی از رانت، یعنی تبعیض، یعنی فساد.
در کشور ما افراد زیادی در همین حوزه که فرزند آقای عارف مدعی تخصص است فوق تخصص دارند اما بیکارند. به علاوه تا به حال کدام مقاله یا اظهار نظر از پسر آقای عارف در زمینهی علوم سیاسی و روابط بینالملل شنیدهایم که حکایت از آشنایی ابتدایی ایشان با این رشته داشته باشد؟
چه پسر عارف و چه پسر موسوی لاری و چه دختر صفدر حسینی وقتی طلبکاری میکنند یا با مردم و منتقدان خود و پدرانشان بد برخورد میکنند باید شدیدتر از اصولگراها و باند احمدی نژاد مورد انتقاد اصلاح طلبان قرار بگیرند نه اینکه با رافت و اغماض بخشیده شوند چون اینها علاوه بر تخلف به حیثیت اصلاحات هم لطمه زدهاند.
باید ساختار به گونهای باشد که از ورود افراد فاسد به نهادها و دستگاهها جلوگیری کند و جلوی فساد را هم بگیرد. آیا ما این ساختار را داریم؟
علیالقاعده برای پیشگیری و مبارزه با فساد باید دستگاههای کنترلکنندهای وجود داشته باشد که بتوانند جلوی فساد را بگیرند یا اگر فسادی رخ میدهد سریعا شناسایی و با آن مقابله کنند. وقوع مکرر فساد در این ابعاد وحشتناک حکایت از این دارد که ما فاقد چنین ساختاری هستیم. تلخی این وضعیت از منظر اصلاحطلبی آنجاست که برخی به نام اصلاح وارد این ساختار میشوند و چون از فساد و ناکارآمدی آن به شکل نامشروع منتفع میشوند طبیعتا دیگر خواهان تغییر شرایط و اصلاح ساختار نخواهند بود. چون میدانند اصلاح ساختار یعنی قطع جریان منفعت طلبی نامشروعشان و احتمالا بر ملا شدن مفاسد و محاکمه و مجازات.
یعنی میتوانیم بگوییم اینها دیگر نمیتوانند اصلاحطلب به شمار بیایند؟
اینها قطعا اصلاح طلب نیستند، بلکه اصلاح طلبکاراند. یعنی کسانی که با طلبکاری زیر پوشش اصلاحطلبی وارد سیستم شدهاند. برخورد بعضی از این آقازادهها هم نشان میدهد که اساسا روحیهی طلبکاری از سیستم و جامعه و از تمام دنیا دارند.
اینها باور دارند ذاتا و بر اساس ژنتیک و وراثت طبیعی مستحق بهرهمندی نامحدود از منافع نامشروع اند. فرقی هم میان آقازادههای این یا آن سفیر جناح راستی با آقازادههای این وزیر یا آن وکیل اصلاحطلب نیست. اما برای اصلاحطلبها این باید مهم باشد که فساد به جبهه آنها هم نفوذ کرده است. اگر ما نتوانیم با فساد موجود در بین اصلاحطلبان برخورد کنیم عملا تمام اهداف اصلاح طلبانه این جریان زیر سوال میرود چون اصلاح دقیقا در مقابل افساد است./انصاف نیوز