هومن حکیمی دبیر گروه فرهنگی قدیم‌ترها حتی اگر کارگردان یک فیلم را نمی‌شناختی، از پوستر یک فیلم و بازیگرانش به طور نسبی می‌شد حدس بزنی که با چطور فیلمی طرف هستی اما امروز دیگر این‌طور نیست… . «گرگ‌بازی» یکی از ضعیف‌ترین فیلم‌های سینمای ایران است که می‌توانید تصور کنید. فیلمی که با در نظر گرفتن […]

هومن حکیمی
دبیر گروه فرهنگی

قدیم‌ترها حتی اگر کارگردان یک فیلم را نمی‌شناختی، از پوستر یک فیلم و بازیگرانش به طور نسبی می‌شد حدس بزنی که با چطور فیلمی طرف هستی اما امروز دیگر این‌طور نیست… .
«گرگ‌بازی» یکی از ضعیف‌ترین فیلم‌های سینمای ایران است که می‌توانید تصور کنید. فیلمی که با در نظر گرفتن این نکته که سینما، یک‌سری قواعدی دارد، اصلا معلوم نیست به چه دلیل ساخته شده است. فیلمی که در آن نه اوضاع فیلمنامه مشخص است و نه کارگردانی و حتی تدوین و کات‌ها در آن به فجیع‌ترین شکل ممکن انجام شده، و بعد از تماشایش، دنیایی از ابهام برایت به وجود می‌آورد و به شک و تردیدهایت درباره وضعیت سینمای ایران دامن می‌زند.
از نقد این فیلم می‌گذرم چون همان‌طور که اشاره کردم، آن‌قدر افتضاح است که جایی برای نوشتن درباره حتی ضعف‌هایش باقی نمی‌گذارد و به این مسأله می‌پردازم که چطور می‌شود بخشی از خروجی سینمای ایران، «گرگ‌بازی» باشد.
فیلمسازی در ایران کار دشواری‌ست. کاری‌ست که قاعدتا باید در آن به اندازه کافی خبره شده باشی و تحصیلات آکادمیک و تجربی داشته باشی و در کنارش آن‌قدر خوره و عاشق سینما باشی که علی‌رغم وجود موانع بسیار زیاد و کمبود امکانات و به‌خصوص هزینه‌های سنگینی که ساخت فیلم به همراه دارد، وارد چرخه تولید بشوی.
چه بسیار کارگردانان و نویسندگانی که در این حدود ۴۰ سال وارد سینما شدند و اتفاقا افراد مستعدی هم بودند اما امروز دیگر خبری از آنها نیست. بخشی از این ادامه نیافتن، البته به جسارت و پشتکار نداشتن و حتی شانس و اقبال عده‌ای هم ارتباط داشته و دارد اما اینها تنها بخشی از دلایل است.
از طرفی وقتی که روندی را که باید شکل بگیرد تا فیلمی تولید و ساخته و اکران شود مرور می‌کنی، بیشتر تعجب می‌کنی که چگونه است در طول هر سال، مواجهی با تعداد زیادی فیلم بد و بی‌کیفیت و چند فیلم متوسط و در بهترین حالت، ۴ یا ۵ فیلم خوب. یک وزارت‌خانه فرهنگ و ارشاد اسلامی داریم که حوزه سینما را به سازمان سینمایی‌اش سپرده است. در ذیل این‌ها شورای نظارت و ارزشیابی و شورای پروانه ساخت و شورای پخش و… و چندین کانون مختلف و خانه سینما و غیره هم وجود دارند که روی کاغذ، از لحظه‌ای که یک نفر درخواست ساخت یک فیلمنامه را می‌دهد تا لحظه‌ای که ساخت فیلم تمام می‌شود و منتظر اکران است، همه مراحل این پروسه را و حتی صلاحیت نویسنده و کارگردان و دیگر عوامل آن فیلم را بررسی می‌کنند و زیر نظر دارند. و این یعنی، اگر فیلمنامه‌ای خوب نیست، یا در طی ساخت از آنچه نوشته شده بوده، تخطی کرده و هزار مسأله دیگر، این دوستان مسئول و غیرمسئول باید متوجهش شوند و یا باعث ارتقای اثر بشوند یا اینکه به آن اجازه ساخت و اکران ندهند اما با وجود این همه دستگاه و مسئول و کارشناس، همچنان فیلم‌های بد به تعداد زیاد ساخته و اکران می‌شوند.
یعنی این همه آدم که در شوراهای مختلف و نهادهای سینمایی نشسته‌اند و خیلی‌هاشان به خاطر این نشستن، حقوق هم می‌گیرند، کارشان را بلد نیستند؟ یا اینکه کارشان را بلدند (که طبعا باید این‌طور باشد چون اغلب اهل سینما هستند) اما به دلایل مختلف، خیلی سخت‌گیری نمی‌کنند یا دلشان می‌سوزد که مجوز ندهند؟!
از طرفی دیگر، در این سال‌ها به دفعات دیده‌ایم که افرادی به‌عنوان فیلمساز و نویسنده و تهیه‌کننده وارد سینما شده‌اند و مدام فیلم بد می‌نویسند و می‌سازند و تهیه می‌کنند که نه فروش دارند و نه منتقدان به آنها توجه می‌کنند اما بلافاصله فیلم بعدی‌شان را می‌نویسند و می‌سازند و تهیه می‌کنند.
اینها به نظرتان عجیب نیست؟ عجیب نیست که فیلم افتضاحی مثل «گرگ‌بازی» از همین مسیری که به آن اشاره کردم، می‌گذرد و مجوز می‌گیرد و ساخته و اکران می‌شود؟ عجیب نیست که این همه کارشناس و مسئول، فیلمنامه بی در و پیکرش را می‌خوانند و به کارگردان و تهیه‌کننده‌اش اجازه می‌دهند که آن را بسازد؟ عجیب نیست که مثلا حوزه هنری به «عرق سرد» به دلیل اینکه مضمونش را مخالف برخی ارزش‌ها می‌پندارد، اجازه اکران در سینماهایش نمی‌دهد اما مزخرفاتی مثل «لس‌آنجلس-تهران» یا «گرگ‌بازی» و ده‌ها فیلم ضد ارزش و ضد اخلاق و ضد شعور و ضد سینما را اکران می‌کند؟
تازه همه اینها به کنار، وقتی پای صحبت‌های تعدادی از همین کارشناسان و مسئولانی که به این فیلم‌های ضد سینما و مخالف فرهنگ و شعور، مجوز می‌دهند، می‌نشینیم، کلی نقد نسبت به وضعیت سینمای ایران دارند و راهکار هم ارائه می‌دهند! بعد، انتظار دارند و انتظار داریم که تردیدها نسبت یه سینمایمان اوج نگیرد و حرف و حدیث‌هایی مثل پولشویی در سینما و باندبازی و غیره به گوش نرسد. سینمای ایران اوضاع روبه‌راهی ندارد و این متاسفانه خیلی واضح و آشکار شده است. همه هم فقط درباره وضعیت نامساعد سینما حرف می‌زنند اما در زمانی که باید، چشم‌هایشان را می‌بندند و مثل بازی «گرگم به هوا» یا «قایم باشک» به دنبال منفعتشان می‌روند.