چرا فقط از عصا و بیماری صحبت می کنید؟چرا سعی دارید فقط چهره ی رنجور او روی تخت بیمارستان را در خاطر ما زنده کنید؟ برای به یاد آوردن منصور پورحیدری که قاب ها و تصاویر زیباتری وجود دارد. هر گوشه گوشه ی تاریخ استقلال را نگاه کنید می توانید مردی را ببینید که عضو […]

چرا فقط از عصا و بیماری صحبت می کنید؟چرا سعی دارید فقط چهره ی رنجور او روی تخت بیمارستان را در خاطر ما زنده کنید؟ برای به یاد آوردن منصور پورحیدری که قاب ها و تصاویر زیباتری وجود دارد. هر گوشه گوشه ی تاریخ استقلال را نگاه کنید می توانید مردی را ببینید که عضو ثابت و همیشگی افتخارات آبی هاست.از ان شب باشکوه در امجدیه و اولین قهرمانی در باشگاه های اسیا یا قهرمانی دوم استقلال در داکای بنگلادش که این بار منصور توانست روی نیمکت ابی ها دومین ستاره ی استقلال را کسب کرد. شاید وقتی به مصاحبه ی این روزهای مربیان فوتبال نگاه می کنیم و یا به حرکات انها در کنار زمین توجه کنیم بیشتر از همیشه دلتنگ وقار و متانت منصور شویم. مردی که هر وقت مصاحبه می کرد حالا چه شکست چه پیروزی همیشه اخلاق را مهم تر از هر موضوع دیگری در صحبت هایش نمایان می شد.مردی که کمترین شباهت را به هم صنفی های خود داشت و انگار فراتر از یک مربی فوتبال بود.با همان کاریزما و شمایل متمایز از مربیان فوتبال. او هفت بار فاتح شهرآورد تهران ، قهرمان جام باشگاه های آسیا و بارها قهرمان لیگ و جام حذفی شد ولی شاید دو مقطع تاریخی وجود دارد که فراتر از همه ی آن قهرمانی ها در ذهن هواداران استقلال تا ابد خواهد ماند. یکی مربوط به حوادث پس از انقلاب و ماجرای احیای مجدد آبی ها و دیگری بازگشت به استقلال در حالی که تیم ملی تحت هدایت او در بهترین شرایط ممکن قرار داشت. حالا دو سال از پرواز ابدی پدر استقلال می گذرد و این روزها جای خالی او بیشتر از همیشه روی نیمکت آبی ها احساس می شود.