مجید خاتونی جامعه شناس ورزشی نهاد ورزش این روزها همچون سایر نهادهای جامعه با انباشتی از مشکلات و بحران ها مواجه است.در این میان و طی سال های گذشته شاهد نقش های نمایشی و فاقد اثر تعداد کثیری از ورزشکاران پس از اتمام دوران حرفه ای خود در مناصب مختلف ورزشی بوده ایم.ورزشکاران حرفه ای […]
مجید خاتونی
جامعه شناس ورزشی
نهاد ورزش این روزها همچون سایر نهادهای جامعه با انباشتی از مشکلات و بحران ها مواجه است.در این میان و طی سال های گذشته شاهد نقش های نمایشی و فاقد اثر تعداد کثیری از ورزشکاران پس از اتمام دوران حرفه ای خود در مناصب مختلف ورزشی بوده ایم.ورزشکاران حرفه ای پس از پایان دوران حرفه ای بر جایگاه های متزلزل و ناپایدار به مثابه تله های موفقیت تکیه داده که این جایگاه های جدید، میزبانی کوتاه مدت و بد بدرقه برای آن جماعت سرگردان محسوب می شود.
جایگاه های تخصصی که تنها ظاهر ورزشی و تجربه ورزشکاری را نمی پذیرد و آنها را مکفی نمی داند، چرا که دانش شغلی و مهارت تخصصی دیگری را نیازمند است.از آنجا که دنیای پسا قهرمانی در نزد بسیاری از اهالی ورزش به درستی تعریف و تدبیر نگشته،افراد با ورود به آن در حصر نام و شهرت گذشته خود، پریشانی و سرگردانی را متحمل می شوند .
این معضل فراگیر در بسیاری از رشته های ورزشی رایج است. چرا که چنین رفتار زمان باخته ای، لوکوموتیو آینده را از قطار گذشته جدا نگردانیده و در ایستگاه قهرمانی افراد متوقف مانده است.مشاغلی چون مربیگری و مدیریت ورزشی و حتی کارشناس رسانه ای ورزش، امری تخصصی و بلوکی متقطع از دنیای ورزشکاری می باشد که عدم تمایز میان آنها در جامعه ورزش ، بدعت و رسم عجیبی را از سالها قبل بنیاد نهاده و بسیاری از قهرمانان را به چالش جدی کشانده است.
این عادت غیر حرفه ای و بدعت ناروا موجب فروکش میل به یادگیری اصولی و مهارت آموزی حرف فوق الذکر در میان ورزشکاران است.در این جا اصل تفاوت نقش ها در سایه شهرت و بعضا محبوبیت چهره های ورزشی به محاق می رود.
نقش های متزلزل و اغلب فصلی به مثابه دام های خطرناک با جاذبه های فراوان در اثر فشارهای روانی و انتظارات اجتماعی اعتبار و برند ورزشکاران را یکی پس از دیگری بلعیده و سرمایه های نمادین و اجتماعی جامعه را می فرساید.
قهرمانان دیروز با بحران هویت در عرصه اجتماعی امروز سرگردانند و در مسیر ناکجاآباد بر روی ریل اثرگذاری اجتماعی طی طریق نمی کنند.آنان میان آسمان پر ستاره و زمین سست معلق و در بین نقش های مختلف و جدید دائم در ترددند.
این کنشگران خود تخریبگر با توهم دانایی؛ برای از یاد نرفتن و صرف دیده شدن، میدان ورزش را رها نکرده و در دل «صنعت توجه» غوطه ور و پیوندی بیمارگونه با ورزش خواهند داشت.عدم توجه به دنیای پسا قهرمانی برای آماده شدن و تطبیق با آن از سوی ورزشکاران و فقدان برنامه های آینده نگر و حمایتی توسط سازمان های ورزشی از سوی دیگر موجب پدید آمدن ورژنی ناتوان و ناکارآمد از این سرمایه های ورزشی می گردد.
ویلیام گلاسر (روان شناس امریکایی) در نظریه انتخاب، مشکل رابطه با مشاغل را یک مشکل اصلی در زندگی افراد عنوان می کند. فقدان برنامه و آموزش های مناسب در هنگام قطع ارتباط و ایجاد فاصله با دنیای ورزشکاری مشکلات روانی و اجتماعی را پدید می آورد . این نقصان در رفتار بسیاری از ورزشکاران مشهود است که برای رهایی از آن به شیوه های نامناسب روی می آورند.
اجتناب گذر از پلکان موفقیت و تمایل به کسب موقعیت های آسانسوری با رویکرد نتیجه فوری در مواردی به مدرک گرایی (از طریق فدراسیون های ورزشی و حتی دانشگاه ها) روی آورده و خلا دانشی و ضعف علمی و تجربی خود را در پستوی عناوین زود هنگام پنهان می نمایند.
خودفریبی و نگاه غیر حرفه ای در پس این واقعیت نهفته است و به مثابه کنشی خود تخریبگر به دنبال پست ها و مقام های جدید اعتبار باختگی و وداعی زودهنگام را برای این جماعت مرزنشین به همراه دارد.
بدون شک شهرت، کارکردها و اثرات مفیدی را به همراه دارد. اما عدم مدیریت و ذوب شدن در آن توهمات و تخیلاتی را پدید می آورد که به سان آیینی سرمایه سوز عمل می نماید.
حسب آنچه در بالا گفته آمد، واجب است از طریق آموزش و آگاهی رسانی به تفهیم تفکیک میان دنیای ورزشکاری و میدان های مربیگری و مدیریت ورزشی پرداخته شود تا از تقلید کورکورانه و ورود غیر اصولی ورزشکاران به این عرصه ها جلوگیری تا اصل تخصص گرایی ، شایسته سالاری و احترام به مشاغل رعایت گردد.
پدیده «به هر قیمت در میدان ورزش بودن» محصول وضعیت پارالوژیک ورزشی است که علاوه بر برند سوزی چهره های ورزشی جامعه را از نصیب ها و فرصت های گوناگون محروم ساخته و مسخ شهرت و خودگرایی افراطی شدن بر مشکلات و بحران های موجود در ورزش شدت و فزونی می بخشد.