سوم آذر سالیاد یکی از بزرگمردان ورزش ایران است. سالگرد درگذشت زنده یاد استاد پرویز دهداری بازیکن و مربی و مدیر و معلم سرشناس فوتبال ایران. در وصف و تفسیر اندیشه و عمل او بسیاری بارها نوشته و تحلیل های عمیق و اثرگذاری در رسانه ها و سمینارها ارایه کرده اند. اندیشه ها یی که […]
سوم آذر سالیاد یکی از بزرگمردان ورزش ایران است. سالگرد درگذشت زنده یاد استاد پرویز دهداری بازیکن و مربی و مدیر و معلم سرشناس فوتبال ایران. در وصف و تفسیر اندیشه و عمل او بسیاری بارها نوشته و تحلیل های عمیق و اثرگذاری در رسانه ها و سمینارها ارایه کرده اند. اندیشه ها یی که هیچ گاه کهنه نمی شوند. علت اصلی ضرورت بازگشت به استاد دهداری وبازخوانی دیدگاه و منش این چهره بزرگ ورزش ایران این است که در ورزش و به ویژه در فوتبال پر حاشیه ما اخلاق و منش و مرام اخلاقی تا حدود زیادی نادیده گرفته شده و میشود. سالهای سال است که بد اخلاقی و بی انضباطی و قانون گریزی وانواع ناهنجاریها ی رفتاری از خشونت کلامی و فیزیکی تا فساد در تار و پود این ورزش ریشه دوانده است. با ورزش ما و در تعمیمی فراگیرتر با جامعه ما چه رفته است که بزرگترین و اساسی ترین ” گمشده اش” اخلاق و موازین اخلاقی و معنوی و قانون گرایی است ؟! از فیلسوفی پرسیدند بزرگترین درد چیست ؟ با تاملی دردمندانه و غمگینانه چنین گفت : کسی که شاهد سقوط خود باشد !! بر این کلام متفکرانه و عمیق باید تامل کرد. آیا بروز این همه ناهنجاری و رفتارهای غیر اخلاقی و دور زدن قوانین و انواع زد و بندها در ورزش و فراتر از آن بیانگر نوعی سقوط گروهی و صنفی و اجتماعی نیست ؟ با ما چه رفته و برما چه میگذرد که در سرزمین شعر و عرفان و اخلاق و سنن پهلوانی و عیاری ارزشهایش اینگونه به چالش کشیده شده اند؟ بودن و دیده شدن و ماندن و کسب سهمی از سفره فوتبال و مجموعه ورزش و قدرت و مدیریت به چه قیمتی و با کدامین بها ؟! وقتی گابریل گارسیا مارکز نویسنده فقید کلمبیایی با بیانی درد آور فریاد برآورد که فرهنگ فرتوت و منحط دنیای ما مفهوم پهلوانی و اخلاق را درک نمیکند بسیاری از رسانه ها ی پر تیراژ جهان خفقان گرفتند وبعد در توجیه این سکوت هدفدار این انحطاط را نوعی رها شدن بی خیالانه و به مثابه یک “موج ” از نوع بی تفاوتی تفسیر کردند. آن رسانه ها میدانستند که اشاره به انحطاط و سقوط و نقد آن یعنی اعتراف به این واقعیت تلخ اما آلودگی های رسانه در دایره قدرت و سفره انتفاع مانع از پرداختن به این حقیقت شده و میشود. به راستی فاصله ما با انحطاط چقدر است ؟!. به بزرگانی که سکان هدایت را به دست گرفته اند بگویید و البته با تشر هشدار دهید که حق مردم این کهن مرز و بوم این نیست که اخلاق و تدوین و اجرای قوانین مترقی وبرقراری عدالت و مبارزه با فساد دغدغه مهم و همیشگی آنان از فوتبال تا همه اجزا جامعه باشد. دراین شرایط موج وار و درهم و آشفته و ناپایدار است که باید درنگ کرد و به دنبال راه و چاره اساسی بود. نسل میان دار را باید همراه با الگوها و اسطوره ها به میدان فراخواند و اخلاق و رفتار اخلاقی و موازین اخلاقی را به مدد قوانین مترقی و معیارهای اخلاقی و دیدگاه های پیشرو و مردمگرا و اجرای دقیق و عادلانه آن نهادینه کرد تا دیگر کسی نتواند با انواع دست کاریها و دست دادن ها به خواسته های خودخواهانه و گروه گرایانه خود دست یابد. در میدان ورزش میتوان و باید به الگوهای پایان ناپذیرش نظیر پوریای ولی وجهان پهلوان تختی و زنده یادان دکتر اکرامی و حسین فکری و زنده یاد استاد پرویز دهداری مراجعه کرد تا بتوان بر فرهنگ و روشهای رفتاری دلال مابانه و فرصت طلبانه و انحصار طلبانه غلبه کرد. اگرچه تلاش در جهت استقرار منش و اخلاق آرمانی به عنوان یک فضیلت مهم و ارزشمند به شمار می آید اما در شرایط کنونی از آن مهم تر ایجاد و تقویت اعتماد عمومی است. همان اعتمادی که شدیدا آسیب دیده است. میگویند تمدن ترکیبی از سطح معرفت و فضیلت جامعه در هر دوره یا مقطعی از تاریخ آن جامعه است. این فضیلت از کجا می آید ؟ فلاسفه و جامعه شناسان بر این باورند که فضیلت و حس مسئولیت پذیری و از خود گذشتگی و عدالت و نیکوکاری و سجایای نیک انسانی در کل برکات و موهبتهایی است که از آستین متبرک اخلاق و قوانین مترقی جامعه در می آیند. آستینی که هرچه فراخ تر و پاکیزه تر باشد عدالت و معنویت و اخلاقیات پابرجاتر و خیر عام گسترده تر خواهد بود. حالابا این نوع نگاه های عمیق و جامعه ساز باید به رفتارها نگریست. از فوتبال تا همه ارکان و اجزا جامعه !! فوتبال پر مخاطب که از همه مخاطبان ورسانه ها دلبری کرده است باید بیش از پیش به الگوهایش باز گردد و چهره های مقبول و اسطوره های کنونی و نسل میان دارش را برای بازسازی اخلاق و رفتار همه بازیگران این صحنه باشکوه فرا خواند. اگر این فراخوانی مقطعی و باری به هرجهت باشد و در مسیر صحیح و روشمند قرار نگیرد آن گاه بی هویتی وانحطاط و لمپنیزم بزک کرده و خودخواهی و سهم طلبی به اخلاق رایج و مورد توجه دیگرانش قرار می گيرد. همان دیگرانی که ید طولایی در استفاده از آشفتگی ها و ناپایداریها دارند که این یک انحطاط دنباله دار و یک سقوط واقعی و دردناک است. استاد دهداری با رفتار خود اخلاق ورزشی و منش پهلوانی را همراه با مردم دوستی و میهن پرستی تعریف کرد و در عمل فردی و اجتماعی خود به خوبی نشان داد. استاددر هر شرایطی با ادبیاتی وزین و رفتاری متواضع و متین حرمت همکاران و بازیکنان و سایرین را حفظ کرد و به مسئولان و دست اندرکاران و ورزشکاران در عمل نشان داد که چگونه باید برای فوتبال ملی با افتخار و داوطلبانه و بی هیچ توقع و منتی خدمت کرد. استاد اینگونه بر بلندای همان مکتبی ایستاد و به عنوان چهره شاخص و اثر گذار آن ظاهر شد که زنده یادکتر اکرامی با نام شاهین بنیان گذار آن بود. زنده یاد دهداری به نسلی که نسل خادمان بی توقع و محجوبش می نامیم تعلق دارد به همان نسلی که گمشده همه جوامع بشری است. این نوع منش ها که میتواند نوعی بازتولید فضیلت برای دوران مدرن باشد باید به عنوان سرفصل فضایل و ارزشها و منش ها قرار گیرند تابتوان بر خرده فرهنگها و انواع انحرافات رفتاری و فرصت طلبی هاغلبه کرد و اخلاق و اعتماد را به مجموعه روابط و مناسبات فردی و اجتماعی بازگرداند. خوشبختانه در جریان زلزله سال گذشته استان کرمانشاه حضور برخی بزرگان و نام آوران ورزش در کمک و یاری رساندن به آسیب دیدگان نوعی امید و اعتماد را شکل داد. بزرگان نیز با درک این ضرورت ملی داوطلبانه آستین همت را بالا زده وخود راسا در کار کمک رسانی به مردم آسیب دیده شرکت کردند. این حرکت خودجوش و انسانی و داوطلبانه وملی اقدامی مهم در جهت احیای منش مردم گرایانه و اخلاق آرمانی بود که از سوی بزرگان ورزش انجام وباید آن را به فال نیک گرفت.
این حرکت علیرغم برخی سنگ اندازیها میتواند سرآغاز یک نگاه نوین به تفکر اخلاق مدار و مردم گرایانه باشد و در عرصه ورزش و جامعه تعمیم داده شود. تثبیت و گسترش و تعمیق رفتارهای اخلاقی و منش های انسانی و قانون گرایی و قانون مندی و استمرار آن یک ضرورت انکار ناپذیر است. با این نگاه به استقبال سوم آذر سالیاد زنده یاد استاد پرویز دهداری میرویم. روز بازخوانی و بازنگری اخلاق و منش و رفتاری که باید باشد. یادش گرامی.
داستان یک جلد
داستان این جلد را باید برای ماندن در حافظه آرشیو روزنامه نوشت. قرار بود جلدمان چیز دیگری باشد.عکسش با کیفیتی عالی از چند روز قبل آماده بود و متنش نیز قرار بود برسد که یادمان آمد از سالمگرد درگذشت پرویز دهداری. در میانه بی قراری های مان برای انتخاب بین عادل فردوسی پور یا پرویز دهداری، به مشکل دیگری هم برخوردیم.به اینکه در اینترنت از پرویز دهداری عکسی با کیفیتی آنقدر عالی نیست که بشود روی جلد کارش کرد.سنت جلد بستن ما در جمله استفاده از یک عکس است و آن یک عکس آرمانی از پرویز دهداری در دسترس ما نبود که بخواهیم جلد را چون همیشه ببندیم. با «شیلا دهداری» دختر آن مرحوم هم تماس گرفتیم و دستیابی به عکسی که می خواستیم میسر نشد.این بود که به احترام مردی که سنت تیم ملی را تغییر داد، سنت جلد بستن خود را تغییردادیم.