ادامه از صفحه ۷ ولی جو است دیگر؛ می گویند بازی ایران و استرالیا یک چیز دیگر است اما من می گویم با بازی های دیگر هیچ فرقی ندارد. خود بازی چیز دیگری بود که مردم فکر می کردند گزارش چیز دیگری است. اگر عادل گزارش می کرد، آقای علیفر گزارش می کرد و هر […]
ادامه از صفحه ۷
ولی جو است دیگر؛ می گویند بازی ایران و استرالیا یک چیز دیگر است اما من می گویم با بازی های دیگر هیچ فرقی ندارد. خود بازی چیز دیگری بود که مردم فکر می کردند گزارش چیز دیگری است. اگر عادل گزارش می کرد، آقای علیفر گزارش می کرد و هر کسی دیگر بود به نظر من در این بازی گزارشش عالی جلوه می کرد و آن گزارش من فرق زیادی با سایر گزارش ها نداشت.»
از صدا و سیما می خوام آن ایران و عربستان معروف را یک بار دیگر پخش کند
جواد خیابانی در کنار تمام روزهای خوب گزارشگری های خود روزهای پرفشاری را هم پشت سر گذاشته است که با انتقادات سنگینی رو به رو می شد. او می گوید:« من شاید بخواهم بگویم این بازی آخری که بین ایران و ازبکستان بود و ایران به جام جهانی رفت را از ایران و استرالیا بیشتر دوست دارم. از نظر اصول گزارشگری ایران و استرالیا ضعیف تر از ایران و ازبسکتان بود. ایران و یوگسلاوی بهتر از ایران و استرالیا بود، ایران و آمریکا بهتر از بازی قبل. ایران و عربستانی که ۳ سال بعد این همه مردم سر و صدا راه انداختند به خاطر آن را هم من جزو گزارش های خوب می دانم. اتفاقا حالا که تلوزیون بازی ایران و استرالیا را نشان داده است من از دوستانم در صدا و سیما هم خواهش کردم آن را هم که کلی حرف علیه من زده شد را یک بار دیگر پخش کنند. آن بازی ایران و عربستان که ما در تهران ۲ بر صفر باختیم یکی از بهترین گزارش های من بود. به نظر من که زاینده آن گزارش بودم، آن بازی مشکل خاصی نداشت؛ اما باز رفتیم در جو. ایران و استرالیا در جو بود اما مثبت، ایران و عربستان هم جو بود؛ اما منفی. خیلی از حرف هایی که در آن مورد زده می شود به عنوان سوتی اصلا من نگفتم. قسم می خورم که نگفتم. من از این موضوع ناراحت نیستم. اگر من اشتباه کردم اول اینکه من را ببخشند. اما نکته اینکه من که طناز نیستم و برای خنداندن مردم اشتباه نکردم.»
برای آنهایی که گزارش می کردم حالا زیر خاک هستند
آیا دغدغه های جواد خیابانی در طول این سال ها که بسیار هم تغییر کرده است در نحوه گزارش فوتبال او هم تاثیراتی داشته؟ او پاسخ می دهد:« آدم ها عوض می شوند و اتفاقا به نظر من آدمی که عوض می شود موفق است. من نمی گویم من موفقم، اما قرار نیست من همیشه یک جور باشم. اگر الان می بینیم که مردم اینطور می آیند و کمک می ریزند، چرا من به خاطر معروفیتم این کارها را نکنم؟ چرا بخوابم در خانه و ادا در بیاورم و عکس بیاندازم؟ همان هایی که در زلزله مردند همان هایی هستند که هفته پیش داشتند فوتبال را با گزارش من نگاه می کردند. کسی که با گزارش من خوشحالی کرده الان زیر خاک است، پس من چرا برای اقوام او که زنده ماندند کمک جمع نکنم؟ اگر من از هنر، تریبون، شخصیت خودم استفاده نکنم چه کسی بکند؟ من هیچ کاری نمی کنم و دست به چیزی نمی زنم. الان اینجا نشستم و به واسطه همین حضورم پل ارتباطی شدم بین این مردم و آن مردمی که آنجا منتظر کمک ها هستند.»
سابقه جمع آوری ۹۰ میلیارد تومان هم داشته ام
اما این روزها جواد خیابانی تمام ۲۴ ساعت خود را همچنان وقف جمع آوری کمک های مردمی برای زلزله کرمانشاه کرده است. او در توصیف این روزهای خود می گوید:« من در زلزله رودبار، منجیل، بم، اردبیل، آذربایجان و خیلی جاهای دیگر هم بودم و همین کمک ها را در آنجا هم می کردم. من برای زلزله تبریز چیزی بالای ۹۰ میلیارد تومان کمک جمع کردم؛ اما آن زمان رسانه ای نبود و این طور بازتاب پیدا نکرد. من کارت هلال احمر و صلیب سرخ جهانی دارم. من کارهای داوطلبانه را دوست دارم و عاشق این مدل کارها هستم. احساس می کنم کشورهایی توسعه یافته تر هستند که نظام داوطلبی در آنجا سازمان یافته تر باشد یا مردم عاشق کارهای داوطبانه باشند. حتما موضوع این نیست که زلزله ای آمده باشد که دست به کار داوطلبانه بزنند، کمک داوطلبانه می تواند خوب رانندگی کردن باشد، می تواند خوب حرف زدن باشد، می تواند تو آسانسور حرف نزدن باشد، می تواند در تاکسی جواب تلفن را ندادن باشد، داوطلبانه کار کردن حتما پول در صندوق ریختن نیست. مگر سوئد و نروژ زلزله می آید، اما نظام داوطلبی آنها در دنیا بهترین است، چون مردم آن کشور عرق ملی دارند، اعتماد ملی و حس وطن پرستی در آنها زیاد است. من حس می کنم این آیینه ای بود که غبار گرفته بود و زلزله باعث شد این غبار پاک شود. سیلی از محبت. احساس کردم باید به مردم آسیب دیده کمک کند؛ اما مگر قبل از زلزله مردم آسیب نداشتند؟ در ثروت زندگی می کردند؟ ما این کمک ها را آن موقع هم می توانستیم به آنها بکنیم. حالا هم فکر نکنید مردم در زابل یا سرخس دارند با خوشبختی زندگی می کنند و فقط بیچارگی در کرمانشاه است. در تهران هم داریم، اما این حس خوب است که مردم اجازه ندهند همسایه گرسنه بخوابند.»