مصاحبه ایرج دانایی فرد با رایدو آلمان را بخوانید. آقای داناییفرد، شما مدتهاست که دیگر در صحنه نیستید. اما در خاطرات فوتبالدوستان ایرانی همچنان زنده هستید. مخصوصاً گل فراموش نشدنی شما در جام جهانی ۱۹۷۸ آرژانتین در مقابل تیم ملی اسکاتلند، شما را به یکی از بزرگان فوتبال ایران بدل کرد. از زندگی و فعالیتهای […]
مصاحبه ایرج دانایی فرد با رایدو آلمان را بخوانید.
آقای داناییفرد، شما مدتهاست که دیگر در صحنه نیستید. اما در خاطرات فوتبالدوستان ایرانی همچنان زنده هستید. مخصوصاً گل فراموش نشدنی شما در جام جهانی ۱۹۷۸ آرژانتین در مقابل تیم ملی اسکاتلند، شما را به یکی از بزرگان فوتبال ایران بدل کرد. از زندگی و فعالیتهای فعلیتان برایمان تعریف کنید.
با سلام خدمت شما و شنوندگانتان! من در دالاس تگزاس هستم و یک مغازه فروش وسایل فوتبال دارم که در آن مشغول به کار هستم.
از چه زمانی مقیم ایالات متحدهی آمریکا هستید؟
بعد از جام جهانی سال ۱۹۷۸ آمدم و با تیم دنیا، با کاسموس، بازی کردم. بعد از آن با یک تیم حرفهای قرارداد بستم. تا سال ۹۲ اینجا بودم و در سال ۹۲ به ایران برگشتم. در سال ۲۰۰۲ هم به خاطر تحصیل بچهها دوباره به امریکا بازگشتیم و الان چند سالی است در امریکا هستیم. ولی در این میان حدود ۱۰ سال ایران بودم.
یکی از جالبترین فازهای زندگیتان، شاید همین بازگشت موقت شما به ایران بود که الان به آن اشاره کردید. چطور شد که به ایران برگشتید و چه حالت و احساسی برایتان داشت؟ کجا راحتتر زندگی میکنید؟ در این مورد برایمان بگویید.
به ایران که برگشتم، لطف و محبت مردم شامل حالام بود. هفتهای دو سه روز هم با پیشکسوتها تمرین میکردیم و آنجا هم مشغول کار و کاسبی بودیم. اجباراً به امریکا برگشتم. در ایران خیلی راحتتر بودم. حالا هم داریم تصمیم میگیریم که اگر بشود، دوباره به ایران بازگردیم.
شما بیش از ۳۰ سال پیش برای نخستین بار از ایران به امریکا مهاجرت کردید. چگونه است که با توجه به چالشها و وضعیت اجتماعی روز در ایران، باز هم معتقدید زندگی در ایران راحتتر است؟
ایران برای من خیلی راحتتر بود، چون همیشه با دوستانام دیدار داشتم. در آنجا آقای حجازی و علی دائی مغازه داشتند و ما هم کار میکردیم و هم این که بیشتر با دوستان بودیم. ولی اینجا صبح تا شب سرکار هستیم و کسی را نمیبینیم. در مجموع مشکلات زیاد است. ایران و اینجا هر کدام خوبیهایی دارند، ولی در هر صورت برای من ایران خیلی بهتر بود.
آقای داناییفرد، اکثر همدورهایهای شما دیگر در عمق فوتبال نیستند؛ یا خود را کنار کشیدهاند، یا کلا–مانند حسن روشن- با فوتبال قهر کردهاند. به نظر شما، چرا این نسل طلایی فوتبال ایران که ایران را برای نخستین بار، بیش از ۳۰ سال پیش به جام جهانی برد، دیگر در صحنهی فوتبال ایران حضور ندارد؟
زمانی که من ایران بودم، داریوش مصطفوی رییس وقت فدراسیون فوتبال ایران، به ما حکم مربی تیم ملی فوتبال داخل سالن را داد. اما زمانی که قرار بود با منصور پورحیدری برای برگزاری یک سری مسابقات داخل سالن کل ایران به اصفهان برویم، چند روز مانده به رفتنمان، لیستی به دست ما دادند. در این لیست مربیهای دو تیم تهران را خودشان انتخاب کرده بودند و ما فقط میتوانستیم تیمهای شهرستانها را انتخاب کنیم.
یعنی از همان اول دیدیم که جور درنمیآید. عوض این که ما خودمان مثلا تیمهای تهران را انتخاب کنیم، قبلا لیست آن را به کسان دیگری داده بودند. هرچند منصور خان گفت که به خاطر من و چون در امریکا فوتبال داخل سالن بازی میکردهام، قبول کرده است و میخواست که من حتما باشم، گفتم که اگر از حالا بخواهند دست ما لیست بدهند، فکر میکنم دیگر جای ما اینجا نیست. به همین دلیل هم عذرخواهی کردم و دیگر ادامه ندادم.در فوتبال ایران هرکسی سرجای خودش نیست. مثلا مربی باید توپ را هم بردارد بیاورد. مسائل خیلی زیاد است. باید حرف این یکی را گوش کنی، حتی آن که بوق میزند هم میخواهد در ترکیب تیم دخالت کند، طرفداران تیم و یا برخی خبرنگاران دخالتهایی میکردند. البته آن زمان اینطور بود. الان را دیگر نمیدانم. من زیاد ادامه ندادم، اما کلا حاشیهها خیلی زیاد بود.برای مربیان دیگر مانند ناصر حجازی و حسن روشن هم همینطور بود و آنها هم نتوانستند ادامه بدهند. من زودتر از آنها کنار کشیدم. پدرم هم مربی بود و دیده بودم که کار در آنجا چگونه است. مربیگری در ایران خیلی مشکل است.
آقای داناییفرد، آیا این به آن معناست که نسل شما، این نسل افتخارآفرین فوتبال ایران، ریشه در شرایط فرهنگی و اجتماعی دیگری دارد و به قول معروف «بله قربانگو» نیستند؛ آنچه که در فرهنگ فعلی فوتبال ایران حکمفرما است؟
میتوانم بگویم که نسل سابق فوتبال به خاطر پول بازی نمیکرد. افتخار میکردیم که بازیکن تیم ملی هستیم و برای ملتمان بازی میکنیم. آن زمان ما دو شغله بودیم. مثلا من هم در نیروی هوایی بودم و هم این که در تیمهای باشگاهی و ملی و یا ارتش بازی میکردم. الان بازیکنان پول زیادی دریافت میکنند، اما حرفهای هم تمرین نمیکنند.
اما شما تمام این مدت از تگزاس امریکا فوتبال ملی ایران را از طریق اینترنت و یا ماهواره دنبال کردهاید. وضعیت فعلی فوتبال ملی ایران را چگونه ارزیابی میکنید؟
نمیدانم چرا امروز در میان کل بازیکنانی که در هر تیمی دارند بازی میکنند، اختلاف وجود دارد. در صورتی که در زمان ما، هم در تیم ملی و هم در تیم باشگاهی خیلی تک و توک بودند افرادی که بینشان اختلاف پیش میآمد. بقیه همه با هم دوست بودند و رفاقت در میان بازیکنان برقرار بود. اما الان درگیریهایی بین مربی و بازیکن و مسائلی از این دست پیش میآید که از هیچ نظری درست نیست.یادم میآید که بعد از انقلاب من یک سال امریکا بازی کردم و به ایران برگشتم. آن زمان آقای حسن حبیبی مربی تیم ملی من و حسن روشن را که او هم از دبی آمده بود، برای حضور در بازیهای جام آسیا دعوت کرد. با وجود این که قرارداد داشتم و باید به امریکا برمیگشتم، پذیرفتم و به جام آسیا رفتیم. تیممان هم واقعا خیلی خوب بود.اما متاسفانه دوهفته بعد از حضور ما در بازیها، جنگ ایران و عراق شروع شد که با یک باخت به کویت، مقام سوم آسیا را بهدست آوردیم. علیرغم آمادگی تیم، چند روزی که جنگ شروع شده بود، آنقدر پای رادیو و اخبار ایران بودیم که خواب نداشتیم و متاسفانه آن بازی را یک بر صفر از کویت خوردیم.