بالاخره یک روز باید این برزخ به پایان می رسید. بالاخره یک روز هیات مدیره‌ای حتی به بی‌خیالی منچستر یونایتد هم باید به این نتیجه می رسید که دیگر بس است. بالاخره یک روز ژوزه مورینیو باید از مقامش کنار گذاشته می شد تا همه در اولدترافورد نفسی راحت بکشند و طرح و برنامه‌ای بریزند […]

بالاخره یک روز باید این برزخ به پایان می رسید. بالاخره یک روز هیات مدیره‌ای حتی به بی‌خیالی منچستر یونایتد هم باید به این نتیجه می رسید که دیگر بس است. بالاخره یک روز ژوزه مورینیو باید از مقامش کنار گذاشته می شد تا همه در اولدترافورد نفسی راحت بکشند و طرح و برنامه‌ای بریزند تا دست کم چیزی از این فصل نصیبشان شود. حالا حتی مقام چهارمی هم دوردست به نظر می‌رسد، چون چلسی ۱۱ امتیاز بیشتر از یونایتد دارد. اما این تیم همچنان در اف‌ای کاپ و چمپیونز لیگ حاضر است. هیچ فصلی نباید در دسامبر برای هیچ تیمی به پایان برسد. این داستان نباید ادامه پیدا می کرد.
وقتی یونایتد و لیورپول در اکتبر ۲۰۱۶ در آنفیلد مقابل هم قرار گرفتند، تیم یورگن کلوپ پنج بازی پشت سر هم را برده بود و تیم مورینیو که تازه دو ماه بود هدایتش را به عهده گرفته بود، در رده ششم جدول به سر می‌برد. این بازی بدون حادثه خاصی به پایان رسید، چون مورینیو تمام راه‌ها را به روی میزبانش بست. او در این جدال در آنفیلد نشان داد هنوز بهترین مربی از منظر دفاعی است و همچنان استعداد ویژه خودش را در اختیار دارد.
یک سال بعد وقتی دو تیم یک بار دیگر در آنفیلد به جدال هم رفتند، اوضاع تغییر کرده بود. لیورپول فقط یکی از هشت بازی قبلی‌اش را برده بود و هفت بازی بدون کلین‌شیت را پشت سر می‌گذاشت. یونایتد اما شش بازی پیاپی را، با زدن ۲۰ گل، برده بود. با توجه به وضعیت منچستر سیتی که اعلام کرده بود این فصلی عادی نیست و برای قهرمانی نیاز به امتیازی بسیار بالاست، یونایتد باید از این فرصت استفاده می‌کرد، چون به احتمال زیاد وقتی سیتی برابر لیورپول قرار می‌گرفت، فرم تیم کلوپ بهبود پیدا می‌کرد.
اما این بار هم هیچ اتفاقی در آنفیلد نیفتاد. این تساوی بدون گل اعتماد به نفسی دوباره به خط دفاعی لیورپول داد و فرصت پیش افتادن بیشتر را به سیتی. نمایش و رویکرد یونایتد در این بازی قابل درک نبود. آیا مورینیو داستان را درست متوجه نشده بود؟ آیا او به بازیکنانش برای بازی‌ای هجومی در آنفیلد اعتماد نداشت؟ یا آیا این طرح بازی حاصل ذهنی بود که دیگر دوگماتیک شده بود؟
مورینیو سال‌ها به خودش به عنوان یک پراگماتیست می‌بالید، مربی‌ای که به هر کاری دست می‌زد تا بهترین نتیجه برای تیمش حاصل شود. اما تساوی سال گذشته در آنفیلد بیش از هر چیزی نشان از یک ایدئولوگ داشت، مربی که انگار فقط یک راه بازی را بلد است، مربی‌ای که خودش بدل به یکی از آن شعرای فوتبالی شده که ازشان متنفر است، مربی‌ای که ایدئولوژی‌هایش تا حدی چشمانش را کور کرده که دیگر قادر به دیدن حقیقت نیست. اینجا بود که مورینیو بدل به پارودی‌ای از خودش شد، مربی‌ای که دیگر نمی‌پرسید چطور می‌توان این مشکل را به بهترین شکل حل کرد، بلکه سوال او این بود: مورینیو چطور این مشکل را حل می‌کرد؟
با تمام این اوصاف، تماشای نمایش وحشتناک یونایتد در جدال امسال در آنفیلد، یاد سال گذشته را برای هواداران یونایتد به خوشی به خاطر آورد. یونایتد این بار هم در رده ششم به خانه لیورپول سفر کرد، ششمی که البته این بار فاصله زیادی با چهارم داشت، تیمی که بعد از شکست در این بازی آمار گل خورده‌اش در ۱۷ بازی به عدد ۲۹ رسید. پس مورینیو دیگر حتی قادر به چیدن خط دفاعی‌ای مستحکم هم نیست.
بله، مصدومیت‌ها بخشی اندک از وضعیت یونایتد را توضیح می‌دهند، اما دلیلی برای ۵۲ ترکیب مختلف از سوی مورینیو در این فصل نمی‌شوند، بیش از هر تیمی دیگر در لیگ. انگار مورینیو دیگر طرح و ایده‌ای ندارد و صرفا تاس می‌اندازد که از چه ترکیبی استفاده کند و فقط منتظر این می‌نشیند تا ماروان فلینی را به زمین بفرستد تا او کل مشکلات تیمش را حل کند. راه حل دیگر البته برای مورینیو نیمکت‌نشین کردن پل پوگبا بوده.
اما حالا چه اتفاقی رخ داد؟ بعید بود باشگاه منچستر یونایتد به مربی‌ای با این اخلاق و رفتار و عملکرد بودجه‌ای قابل توجه برای خریدهای زمستانی بدهد. شاید این فصل، این بدترین فصل، با فروش باشگاه و تغییر مالکیتش به پایان برسد. اما آیا چنین پایانی انصاف در حق هوادارانی است که بلیط تمام بازی‌های فصل را در خانه خریداری کرده‌اند؟ آیا انتظاری بیش از این نباید از پردرآمدترین باشگاه جهان داشت؟ آخرِ بازی مورینیو خیلی زودتر از این‌ها باید به پایان می‌رسید.