شاید خیلیها به نوعی آخرین! مصاحبه کارلوس کیروش با برنامه نود عادل فردوسیپور را دیده یا شنیده باشند. آنهایی هم که ندیده و نشنیدهاند، چیزی را از دست ندادهاند. یک شوی تقریباً مسخره که کیروش خودش را تطهیر کند و با فرار از سوالات اساسی، پاسخ روشنی درباره عملکرد هشت سالهاش ندهد. این درست که […]
شاید خیلیها به نوعی آخرین! مصاحبه کارلوس کیروش با برنامه نود عادل فردوسیپور را دیده یا شنیده باشند. آنهایی هم که ندیده و نشنیدهاند، چیزی را از دست ندادهاند. یک شوی تقریباً مسخره که کیروش خودش را تطهیر کند و با فرار از سوالات اساسی، پاسخ روشنی درباره عملکرد هشت سالهاش ندهد.
این درست که فدراسیون فوتبال هم در طول هشت حضور کیروش روی نیمکت تیم ملی ایران کم ایراد نداشته و اتفاقاً در دامن زدن به مشکلات مرد پرتغالی از هیچ تلاشی فروگذار نبوده است. به خصوص در دوره جدید فدراسیون فوتبال که کیروش هر طور دلش خواست، تاخت و تاز کرد.
با این حال در شب اکران فیلمهای سی و هفتمین جشنواره فیلم فجر، شوی جالبی هم در شبکه سوم پخش شد. شاید نیاز به برنامه هفتی بعد از نود بود تا بازی فردوسیپور و کیروش به نقد کشیده شود، اما خب گویا مجوزی برای برگزاری این میزگرد با حضور روزنامهنگاران صادر نشد. اما کیروش که چندی پیش با ترکیب اسم کارلوس و عادل، لقب «کادل» را برای مجری توانمند نود (توانمند در اجرا و برنامهسازی نه مصاحبه گرفتن) برگزیده بود، به خوبی در این برنامه فرصت بازی کردن داشت. هرچند نه تنها سیمرغی به نقش آفرینی کارلوس تعلق نمیگیرد، حتی میتوان او را لایق زرشک طلایی دانست.
کیروش در حالی مقابل فردوسیپور نقش آفرینی میکرد که خندههایش تصنعی بود؛ لحن او شباهتی به واقعیت نداشت. کیروش حتی نتوانست نقش واقعی خودش را به خوبی ایفا کند و آنچه پیش از این گفته و کرده بود را انکار کرد. انگار دوست داشت خودش نباشد تا دوستش داشته باشند، میخواست انکار کند آنچه با بخشی از هواداران تیم ملی کرده بود را تا همه فراموش کنند، میخواست بغض کند تا برای رفتنش بغض کنند، اما کیروش حتی بغضش هم واقعی نبود. واقعی نبود تا از جشنواره سی و هفتم برایش به خاطر نقش آفرینی غرورآفرینش سیمرغی افتخاری طلب کنیم، اما حتماً شایسته زرشک طلایی بود.
نقشی به کارگردانی و نویسندگی عادل فردوسیپور؛ با سؤالاتی ضعیف و رها؛ رها بدون پیگیری پاسخها؛ پاسخهایی بدون منطق و به دور از واقعیت. کارگردان شوی «کادل» آنقدر به بازیگرش آسان گرفته بود که کیروش حتی دیالوگهایی که خودش زده بود را انکار میکرد و مصاحبه گیرنده، آنقدر ذوب در کاریزمای مصاحبه شونده بود و عاشقانه نگاهش میکرد که حتی زبانش برای یادآوری دیالوگهای قبلی کیروش نمیچرخید. زبان فردوسیپور نمیچرخید تا از کیروش طلب کند با دریافتی سالیانه ۳ میلیون یورو به جز بازیهای دوستانهاش، چرا نتوانست جامی برای ایران بیاورد؟ چرا از کیروش طلب نکرد که دستیاری کنار خودش برای این روزهای فوتبال ایران پرورش نداد یا اینکه چرا برخلاف قراردادش، نظارتی روی تیمهای پایه نداشت. چندین سؤال دیگر که میتوانست کیروش را پس از هشت سال پاسخگوی عملکردش کند، اما در طول این مصاحبه فقط سؤالاتی پرسیده شد که کیروش خودش را تطهیر و با بغضی تصنعی خداحافظی کند.