در لابلای اتفاقات و حواشی بازی تراکتورسازی – پیکان و صحنه های زشت و تاسف باری که در ورزشگاه یادگار امام تبریز رقم خورد،یک موضوع تقریباً گم شد و آنچنان که باید،مورد اهمیت واقع نگشت… تیمی همچون تراکتور،روی کدام اصل و منطق باید نتیجه بگیرد؟منظورمان این است که واکنش دهشتناک هواداران متعصب این تیم به […]

در لابلای اتفاقات و حواشی بازی تراکتورسازی – پیکان و صحنه های زشت و تاسف باری که در ورزشگاه یادگار امام تبریز رقم خورد،یک موضوع تقریباً گم شد و آنچنان که باید،مورد اهمیت واقع نگشت…
تیمی همچون تراکتور،روی کدام اصل و منطق باید نتیجه بگیرد؟منظورمان این است که واکنش دهشتناک هواداران متعصب این تیم به دو باخت کمرشکن اخیر،اصلاً نباید تا این حد آمیخته به «احساس» باشد.اگر اندکی تعقل و تعمق در کار بود،قطعاً راحت تر با این موضوع کنار می آمدند چرا که مدیریت ورزشی می گوید نتیجه گرفتن تیم هایی همچون تراکتورسازی تعجب برانگیز است نه ناکامی آنها…
چون هزینه گزاف کرده اند،باید قهرمان شوند؟چون ریخت و پاش کرده اند،باید موفقیتشان تضمین شده باشد؟چون دژاگه و شجاعی را با قیمتی معادل بودجه یک فصل تیمی از همین لیگ برتر خودمان خریده اند،باید همه را ببرند؟چون طی چند ماه برای دو مربی خارجی ده میلیارد خرج کرده اند،باید بی دردسر بالانشین باشند؟
نه،از این خبرها نیست.باشگاهی که تیمش را می بندد،بعد سرمربی اسمی می آورد و فکر می کند چون طرف امتحان پس داده است و ستاره هم زیاد خریداری شده،بهترین نتایج را می گیرد،محکوم است به رسیدن به این نقطه بحرانی،محکوم است به شوکه گشتن و از گردونه رقابت دور شدن.
زنوزی فکر می کند چون هزینه و ریخت و پاش کرده،همه ارکان فدراسيون باید در خدمت تبریز و فوتبالش باشند.
در فوتبال ایران یک بار استیل آذین با فرمول خرید بازیکنان گرانقیمت و اسمی می خواست «قطب» و نمونه شود اما فصل بعد از این اتفاق را در دسته پایین تر سپری کرد و چندی بعد نیز از صفحه روزگار محو شد. تراکتورسازی به اندازه استیل آذین،غیر اصولی و احساسی عمل نکرد اما انتخابهایش آنچنان که باید،عقلانی و کارشناسی شده نبود.درواقع در ارتباط با انتخاب مربی و بازیکن،بیشتر از هر چیز دیگر،به «اسم» توجه شد و فاکتور زمان،سلیقه مربی و نیازهای تیم چندان مورد اقبال واقع نگشت.
اینکه جان توشاک با معیار مشخصی آمد یا فقط اسم و سابقه،او را پای میز مذاکره نشاند،اینکه چرا تقوی بعد از سر و سامان دادن به تراکتور،شرایط برای ماندنش فراهم نشد و اینکه سرمربی معروف بعدی آیا با شناخت از داشته های تیم قرارداد بست یا فقط به جنبه مالی وسوسه انگیز این انتقال توجه کرد، همه در وضعیت فعلی تیم سرخپوش تبریزی موثر بوده اما در حال حاضر خیلی توجهی به آن نمی شود و همه در باشگاه تراکتور،در حال شلوغ کاری هستند.
پرسپولیسِ سالهای اخیر نمونه واضحی از توجه به تمام موارد برای رسیدن به توفیق و پیروزی است.برای تیم سرخپوش پایتخت،موقعیت امروز اتفاقی و چند ماهه به دست نیامده است.آنها صرفاً بخاطر در اختیار داشتن برانکو ایوانکوویچ به جایگاه فعلی نرسیده اند و همه چیز را در طول زمان با برنامه ریزی کنار هم گرد آورده اند.
برانکو در این سالها خود باب میلش تیم تحت هدایتش را بسته و در این بین خیلی به اسم و رسم بازیکن وقعی ننهاده است.او همواره سعی کرده به دور از جنجال و حاشیه بازیکنانی را انتخاب کند که در عمل «ستاره» باشند.
آیا رویکرد هدفگذاری برای موفقیت در فوتبال با پول و ریخت و پاش،روزی به فراموشی سپرده خواهد شد…؟