کارگران از محرومترين اقشار جامعه هستند و در اکثر موارد از داشتن حداقل هاي زندگي محروم مي شوند. دستمزدهاي پايين، ناديده گرفتن حقوق انساني، نداشتن امنيت شغلي، پرداخت نکردن حقوق تعريف شده در قانون کار از سوي کارفرما و بسياري موارد ديگر را مي توان نام برد که بيانگر تضييع حقوق کارگران است. کارگرانی که […]
کارگران از محرومترين اقشار جامعه هستند و در اکثر موارد از داشتن حداقل هاي زندگي محروم مي شوند. دستمزدهاي پايين، ناديده گرفتن حقوق انساني، نداشتن امنيت شغلي، پرداخت نکردن حقوق تعريف شده در قانون کار از سوي کارفرما و بسياري موارد ديگر را مي توان نام برد که بيانگر تضييع حقوق کارگران است. کارگرانی که یا نان از دل کوه ها بیرون می کشند، یا در دل تاریکی ها. ایستادن مقابل کوه و از پای درآوردنش ساده نیست؛ صبر میخواهد و رنج. توانستی و طاقت آوردی، میشوی «معدنچی».
گروهی هم از سرناچاری در گوشه و کنار میدان ها و چهارراه ها منتظرند تا کسی بیاید و آنها را برای کار دعوت کند. اکثر آنها کارگران ساختمانی هستند و می دانند که چشم بناها و معماران به دنبال آنان است، هرچند بسیاری از معماران، دارای کارگر ثابت هستند اما در بین آنها معماران و بناهایی هم وجود دارند که به دنبال کارگر ساده ساختمانی می گردند.
نانی سخت تر از سنگ
پیر و جوان ندارد، هر کسی به نوعی در پی روزی خود و خانواده اش است. کسانی که به بازنشستگی امیدی ندارند. مرتضی بیش از بیست سال است که در معدن کار می کند و با خرد شدن سنگ ها نان درمی آورد. می گوید: مگر معدنکاری می شناسید که با پانزدهبیست سال بازنشست شده باشد که من دومیاش باشم؟! با غمی که در صدایش دارد ادامه می دهد: تا شب باید چند متر از معدن را بکنم، بعد سنگها را «چالور» کنم (تراشیدن سنگ با دست) تا مزد ناچیز امروز برسم.
کارگر دیگری می گوید: اگر روزی به سنگ هایی بربخوریم که سرسخت باشند و مقاوم، سنگ کمتری از دل کوه جدا میکنیم و مزد کمتری هم گیرمان میآید.
نانی خسته تر از توان
داخل شهر که می رویم کارگران دور میدان را می بینیم. اگر کسی به سمتشان می رود، همه هجوم می برند تا بلکه کار را از آن خود کنند. یکی از این کارگران می گوید: در میان این افراد، کارگرانی هم هستند که کار نظافت منازل و باغبانی و جابه جایی اثاثیه منزل و شرکت می کنند و جزو نیروهای خدماتی محسوب می شوند.
وی ادامه می دهد: البته برخی شرکت های خدماتی هم هستند که در تامین اینگونه نیروها فعال هستند اما بسیاری از دوستان ما با مراجعه به این شرکت ها همچنان منتظر و جویای کار هستند و هنوز به نتیجه معقولی نرسیده اند.
نانی داغتر از آتش
یکی دیگر از شغل هایی که بسیار دشوار است، شغل نانوایی است. کارگر نانوایی در پای تنور در گرمای تابستان مشغول پخت نان و نانوایی است. مجتبی پور حیدری شاطرنانوایی است؛ او که در طول صحبت با من یک لحظه هم از کار خود دست نمی کشید و به مردم نان می دهد می گوید: برخی از مشتریان که برای خرید نان به نانوایی مراجعه می کنند و مجبور هستند دقایقی را در صف بماند، از ما گلایه می کنند که داخل نانوایی گرم است و می خواهند که سریعتر به آنها نان بدهیم، اما ما در طول روز در این نانوایی گرم فعالیت می کنیم.
وی درباره رضایت از شغلش اظهار می کند: راستش از لحاظ مالی نه، ولی از لحاظ اینکه به خلق خدا خدمت می کنم و تلاش می کنم تا برکت خدا اسراف نشود خوشحال هستم.
محمد مطیبی می گوید: صبح ها باید زود از خواب بیدار شویم اکثر مواقع ساعت ۴ بیدارم و شب تا به خانه بروم دیر وقت است، تعطیلی زیادی نداریم، اما صبح زود بیدار شدن را دوست دارم و احساس می کنم روزی بیشتری برایم دارد و کلا کار پر برکتی است.
نانی تمیزتر از جارو!
رفتگرها شناخته شده ترین کارگران شهرداری هستند اما کارگران شهرداری فقط آنهایی نیستند که کار رفت و روب را انجام می دهند، افرادی که مخزن های زباله را جابه جا می کنند، باغبانانی که از فضای سبز پارک ها مواظبت می کنند، افرادی که با ماشین های مخصوص به شست و شوی جداول و گاردریل ها می پردازند جزو این مجموعه هستند و با هم کار یا حتی زندگی میکنند.
«در شهری که همه شهروندانش زباله هایشان را در خیابان می ریزند اگر یک روز کارگران شهرداری کار نکنند و شهر را به حال خود رها کنند، شهر به یک زباله دان بزرگ تبدیل خواهد شد.»
اینها صحبت هایی است که یک کارگر شهرداری بیان می کند. وی که مسئولیتش بیشتر جمع آوری زباله های بیمارستان هاست گله می کند و می گوید: به خاطر شکل خاص این زباله ها و نحوه دور ریختن آنها از این که دچار بیماری شوم همیشه ترس دارم. از سویی بسیاری از مردم در این رابطه احساس مسئولیتی ندارند و آشغال ها را هرجایی می گذارند و پاره شدن این کیسه ها علاوه بر تحمل بوی بد، نیش حشرات از بین رفتن وقت و انرژی مان را هم به دنبال دارد.
سهراب رضایی عنوان می کند: برداشتن زباله های شهری هم با دست غیر قابل تصور است حالا شما در نظر بگیرید ما مجبوریم کیسه های خون و سرنگ های مصرفی که از کیسه ها بیرون ریخته را دوباره جمع آوری کنیم و در سطل هایی که درست کنار آنهاست بگذاریم.
دوستش می گوید: من کارگر شهرداری در نادری هستم متاسفانه در مورد بازارها هم همین معضل را داریم مغازه ها زباله های خود را درست کنار گاری زباله روی زمین می اندازند برای یک نفر چند قدم بیشتر تا سطل فاصله نیست اما برای من هزاران بار رفت و آمد است که گاهی واقعا آهی برایم باقی نمی ماند به خصوص در گرما و شرجی وحشتتناک است.
به گواه آمار، ایران یکی از سختترین کشورها برای کسبوکار است. کارگران را اگر نبینیم مشاغل زیادی در کشور لنگ خواهند زد کارگر را حتی اگر به دید نامراد آچار فرانسه ای که نامیده اند ببینیم هم بودنش چرخ های بسیاری را می چرخاند برای چرخش توسعه…
پنجم لغایت یازدهم شهریورماه هر سال با نام هفته کارگر شناخته می شود. یازدهمین روز اردیبهشت امسال با عنوان «حمایت از کالای ایرانی» نامگذاری شده است.