سرمربی حال حاضر تیم فولاد، درباره روزهای پایانی دوره قبلی حضورش در ایران و جدایی از تیم ملی صحبت هایی تازه را مطرح کرد. به گزارش ورزش سه، افشین قطبی میهمان برنامه فوتبال برتر بود. سرمربی تیم فولاد که پس از هشت سال دوری از ایران دوباره به کشور خود برگشته و در لیگ فعالیت […]
سرمربی حال حاضر تیم فولاد، درباره روزهای پایانی دوره قبلی حضورش در ایران و جدایی از تیم ملی صحبت هایی تازه را مطرح کرد. به گزارش ورزش سه، افشین قطبی میهمان برنامه فوتبال برتر بود. سرمربی تیم فولاد که پس از هشت سال دوری از ایران دوباره به کشور خود برگشته و در لیگ فعالیت می کند، در بخش هایی از این برنامه پیرامون ماجراهای جدایی اش از تیم ملی و حال و هوای جام ملتهای ۲۰۱۱ صحبت کرد. گفت و گوی او در این بخش را می خوانید:
از زمانی برایمان بگویید که از فوتبال ایران جدا شدید. چه اتفاقاتی افتاد؟
من همیشه، مخصوصا وقتی به گذشته نگاه می کنم، سعی می کنم نکات مثبت را ببینم. تنها چیزی که من همیشه در ذهن و قلبم نگه می دارم، احترام و لطف مردم به من است. پیروزی پرسپولیس در دقیقه ۹۶ یکی از چیزهایی است که واقعا در ذهنم می ماند. قهرمانی ای که بعد از کسر ۶ امتیاز به دست آمده بود. احساساتی که در ورزشگاه آزادی آن روز بود و اتوبوسی که ۵ ساعت طول کشید از آزادی به هتل برسد و احساساتی که برای من ماندگار بود. با تیم ملی هم در دقیقه ۸۱ ما یک گل جلو بودیم و اگر ۹ دقیقه گل را نگه می داشتیم، به جام جهانی می رفتیم. هنوز هم من به ارتباطاتی که با بازیکنان داشتم، افتخار می کنم و صحنه هایی که هنوز در ذهنم هست، هرچه هم که منفی بوده سعی کردم پشت سر بگذارم و نگاه مثبتی به جلو داشته باشم.
درباره مشکلاتی که در چند بازی آخر می گفتند وجود داشت و باعث جدایی شما شد، صحبت می کنید؟
جدا شدن من از تیم ملی آن زمان برمی گردد به اینکه قبل از جام ملتها صحبتهای زیادی درباره آوردن مربی جدید به تیم می شد. این به نظر من خیلی حرفه ای نبود چون ما داشتیم تیم را برای جام ملتها حاضر می کردیم و در حالی که مربی داشت هر روز ۲۴ ساعت فکر و قلبش را برای تیم ملی کشورش می گذاشت، این کارها برای من و تیم حرفه ای نبود. همزمان یک پیشنهاد از لیگ ژاپن برای من آمد و من تصمیم گرفتم بعد از جام ملتها جدا شوم و این را اعلام کردم. وقتی در جام ملتها بودیم، تیم خیلی یکدست بود. همه می خواستیم برای قهرمانی بازی کنیم. بعد از اینکه تورنمنت تمام شد، چیزهای دیگری شنیدم. ولی وقتی با تیم در تمرینات و بازی ها بودیم، من احساس کردم تیم یکدست بود. سه بازی اول را خوب بازی کردیم و ۹ امتیاز آوردیم. تنها تیم تورنمنت بودیم که با برد در همه بازی ها به مرحله دوم رسید. آنجا با تیمی بازی کردیم که یکی از بهترین تیم های کره بود. هم پارک جی سونگ و هم لی یونگ پیو آخرین تورنمنت شان را برای کره پشت سر می گذاشتند. بازی خیلی سختی بود و یک صحنه می توانست همه چیز را تعیین کند و هر وقت هم که ایران با کره بازی می کند، همینطور است. دیداری است که می تواند به پنالتی یا وقت اضافه برود. بعد از اینکه در آن بازی شکست خوردیم، هنوز یادم است به اتوبوس رفتم و همه را بغل کردم. اشک در چشمانم بود چون خداحافظی برایم سخت بود. خیلی این تیم را دوست داشتم. خیلی تیم ملی را دوست دارم.
حسی که شما به آن تیم داشتید، بازیکنان هم به شما داشتند؟
من نمی توانم حسی که کسی دیگر به من داشته را لمس یا کنترل کنم. تنها کاری که می توانم بکنم، چیزی که در قلب خودم هست و عکس العمل هایی که خودم نشان می دهم است. هنوز هم تا به امروز. الان آقای مبعلی و آقای میرزاپور کنار من هستند و هر روز من عاشق کار کردن با آنها هستم. آنها خیلی حرفه ای اند و به دوستان من تبدیل شده اند.
شما با ادبیات و نحوه صحبت کردن متفاوتی به ایران آمدید و البته با یک قلب شیر. آن قلب حالا کجاست؟
هنوز درون سینه من است. این دل شیر در سینه همه ایرانی ها هست. وقتی باید با امید و یک روحیه تسلیم نشدنی زندگی کنیم، یعنی همیشه دل شیر داریم.