روابط سیاسی رسمی ایران و روسیه به دوره پتر کبیر در پایان قرن هفدهم برمیگردد. برای پتر کبیر ایران به منزله دروازهای برای دست یافتن روسیه به آبهای گرم بود. در قرن هجدهم و نوزدهم روابط روسیه و ایران به حدی رسید که یکی از مؤلفههای مهم سیاست خارجی در ایران به نحوه تعامل با […]
روابط سیاسی رسمی ایران و روسیه به دوره پتر کبیر در پایان قرن هفدهم برمیگردد. برای پتر کبیر ایران به منزله دروازهای برای دست یافتن روسیه به آبهای گرم بود. در قرن هجدهم و نوزدهم روابط روسیه و ایران به حدی رسید که یکی از مؤلفههای مهم سیاست خارجی در ایران به نحوه تعامل با مسکو اختصاص یافته بود. به گفته نووسیلستف، تاریخدان شوروی، عوامل اساسی ایجاد و توسعه روابط دو کشور در پنج مورد خلاصه می شد:« اتحاد علیه ترکان و خان کریمه، داغستان (شمخال)، گرجستان، آسیای میانه و هندوستان.»
روابط ایران و روسیه در دوران تزارها و همچنین کمونیستها بسیار پرفراز و نشیب بود. اما در قرن بیستم با قدرت گرفتن فعالیت حزب توده در ایران و پس از آن اتفاقاتی که در حاشیه جنگ جهانی دوم میان ایران و شوروی رخ داد، سایه سنگینی بر روابط شوروی با ایران که از متحدان اصلی آمریکا در منطقه بود، حاکم شد.
سردی سیبری در رابطه ایران و روسیه
در دوره پس از انقلاب و بهویژه در دوره جنگ تحمیلی ایران و عراق، روابط تهران و مسکو به پایینترین سطح خود رسید. ژلوفسکی در مقالهای با عنوان «مثلث روسیه، آمریکا و ایران» مینویسد: «از آغاز جنگ بین ایران و عراق، به طور کلی اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی تبدیل به دشمن شماره یک جمهوری اسلامی ایران گردید و این امر مربوط به فروش اسلحه شوروی به عراق و سطح بالای مناسبات سیاسی بین شوروی و عراق میباشد. به ویژه زمانی که هواپیماهای میگ ساخت شوروی صدمههای قابل توجهی به ایران وارد میکردند و راکتهای مدرنیزه اسکاد در بین اهالی شهرهای ایران وحشت خاصی به وجود آورده بود.»
برخی صاحبنظران بر این عقیده اند که ایران بعد از فروپاشی شوروی، جایگاه متمایزی در گفتمان سیاست خارجی نخبگان روسیه اعم از آتلانتیکگرایان، ملیگرایان و اوراسیاگرایان دارد. برخی ملیگرایان روس موقعیت ایران را از نظر اقتصادی حائز اهمیت میدانند و گروه دوم یعنی اوراسیاگرایان برای ایران، اهمیت سیاسی و امنیتی قائل هستند. آتلانتیکگرایان روسیه هم بر این اعتقادند که نباید همکاری با غرب را فدای رابطه با ایران کرد. در دوران ریاست جمهوری پوتین بهویژه از سال ۲۰۱۲، ایران از اهمیت قابل توجهی در سیاست خارجی روسیه برخوردار شده است. در این دوره، پوتین در برخی مواقع، ایران را یک متحد استراتژیک خود توصیف و در مواقع دیگر به راحتی از کارت ایران استفاده کرده و در قبال گرفتن امتیازات بیشتر، منافع این کشور را قربانی کرده است.
نگرانی های مشترک
سال ۲۰۱۵ روزنامه واشنگتن پست در مقاله ای پیرامون روابط ایران و روسیه نوشت:« به طور کلی ایران و روسیه، زمینههای نگرانی مشترک دارند که از مهمترین آنها میتوان به توسعه ناتو به سمت شرق، لزوم تنظیم درگیریهای داخلی منطقهای در قفقاز، مسئله حضور گروه تروریستی تکفیری داعش در سوریه و عراق، مقابله با یک جانبهگراییهای آمریکا و تلاش برای ارتقای نقش سازمان ملل در حل مسائل بینالمللی اشاره کرد. مسائل دریای خزر نیز از جمله علایق دو کشور است.» در ادامه این مقاله آمده است:«پس از تحولات در کشورهای عربی، روابط ایران و روسیه به هم نزدیکتر شد اما در مورد روابط راهبردی با ایران، پوتین رفتارهای گوناگونی نشان داده است (Parker, 2016, 1)، در سال های اخیر همکاریهای گسترده ایران و روسیه در زمینه های مختلف، دو کشور را در سطح دو متحد استراتژیک ارتقا داده است، هر چند در میان نخبگان دو کشور، بیشتر این مسئله به فرصتهای مقطعی و تاکتیکی تعبیر میشود. از یک طرف روسیه به شدت نگران بهبود روابط ایران با غرب است و نخبگان سیاسی روسیه بر این باورند که ایران در نهایت همکاری با غرب را بر همکاری با روسیه ترجیح خواهد داد و از سوی دیگر نخبگان ایران نیز همواره روسیه را کشوری غیرقابل اعتماد میدانند که از اختلافات ایران با غرب همواره بهره برده است.
عصر طلایی مسکو – تهران
ولادمیر پوتین در دوره اول و دوم ریاست جمهوری خود بیشتر نگاهی منفعتگرا به ایران داشت، اما از زمان انتخاب مجددش به عنوان رئیس جمهوری روسیه برای بار سوم، مواضع مناسبتری در قبال ایران در پیش گرفت. به طوری که میتوان گفت در چهار سال گذشته روابط ایران و روسیه به نقطه اوج خود و در سطح همکاریهای استراتژیک ارتقا پیدا کرده است. برخی این دوره را عصر طلایی روابط مسکو و تهران نامیدهاند.
بعد از امضای توافق برجام میان ایران و پنج قدرت جهانی، غرب و بهویژه اروپاییها به شدت به دنبال گسترش همکاریهای اقتصادی و بازرگانی با ایران بودند که در نهایت ممکن است به همکاریهایی در زمینههای امنیتی و سیاسی نیز منجر شود. مقامات روسیه به شدت نگران همکاریهای غرب و ایران هستند. گریگوری میرسکی، کارشناس روسی مطالعات خاورمیانه به واشنگتن پست گفته است که چند سال پیش من از یکی از دیپلماتهای خودمان(روسیه) شنیدم که میگفت: «یک ایران طرفدار آمریکا برای ما بسیار خطرناکتر از یک ایران هستهای است.»
نا امیدی به آینده برجام
پوتین چهارشنبه گذشته طی یک کنفرانس خبری پس از دیدار با الکساندر وان دربلن، رئیس جمهور اتریش، از «ناتوانی» اروپا در نجات (برجام) و همچنین لزوم باقی ماندن ایران در این توافق سخن گفت. به گفته رئیس جمهور روسیه، کشورش نمیتواند به تنهایی مانع فروپاشی توافق هستهای شود. پوتین اعلام کرد: «روسیه تیم آتشنشانی نیست. ما نمیتوانیم بگردیم و هر چیزی که کاملا به ما بستگی ندارد را نجات دهیم.»
قاسم محبعلی کارشناس مسائل بین المللی پیرامون اظهارات پوتین در گفت و گویی که با پایگاه خبری انتخاب داشت درباره اینکه روسیه تا کجا پشت ایران خواهد ایستاد، گفت:« این مسله بستگی به منافع ملی روس ها و دادستد هایی دارد که در جریان بحران به دست می آید.
سیاست روس ها چه در زمان بعد از فروپاشی و چه در زمان شوروی سابق این بود که منافع خود را بر هر چیز دیگری اولویت می دادند. به عنوان مثال در جنگ های اعراب ۶۷ زمانی که معتمد مصر بودند درست در زمان جنگ، ناگهان کمک های نظامی را قطع کردند و باعث شکست اعراب در جنگ شدند.»
محبعلی در ادامه گفت:« در سوریه آنجایی که آمریکا قصد حمله نظامی داشت، روس ها خود را کنار کشیدند و اجازه دادند به سوریه حمله شود. هنگام حملات اسراییل به اهداف ایرانی در سوریه هم روس ها واکنشی نشان ندادند و اجازه دادند که اسراییل با خیال راحت و دست باز حمله کند. بنابراین در این جا هم ممکن است همین اتفاق بیفتد؛ یعنی اگر قرار باشد که قضیه بحرانی شود، روس ها طبیعی است که به دنبال گرفتن ماهی خود از آب باشند، نه این که بخواهند کاری برای متحدین خود انجام دهند.»
در نهایت باید گفت رئیس جمهور روسیه در حالی سخن از فروپاشی برجام به میان می آورد که نه تنها تا کنون اقدام موثری در خصوص حفظ این توافقنامه از خود نشان نداده بلکه با رایزنی های پیدا و پنهان خود با رژیم های سعودی و صهیونیستی تلاش داشته تا از تشنج ایجاد شده در منطقه به نفع خود بهره برداری کند.