یکی از متهمان اقتصادی در دادگاه خیلی شیک و مجلسی فرموده که مگر بدهی من چقدر است که محاکمه ام می کنید؟ هشتاد میلیارد است که خودم می پردازم. ما از طریق همین ستون تقاضا داریم که دولت یک شماره حسابی اعلام کند که ما رعیت ها، خودمان نفری صد هزار تومان بریزیم به حساب […]

یکی از متهمان اقتصادی در دادگاه خیلی شیک و مجلسی فرموده که مگر بدهی من چقدر است که محاکمه ام می کنید؟ هشتاد میلیارد است که خودم می پردازم.
ما از طریق همین ستون تقاضا داریم که دولت یک شماره حسابی اعلام کند که ما رعیت ها، خودمان نفری صد هزار تومان بریزیم به حساب که از بدهی ایشان کم شود.مگر رعیت مردم که خان و خانزاده ‌و داماد وزیر بروند دادگاه برای یک قران و دوزار حساب پس بدهند؟ دادگاه برای رعیت تخم‌مرغ دزد است نه برای ارباب شترمرغ دزد.انصافل هشتاد میلیارد هم پولی نیست‌ .
خود وزیر و معاونان و شرکای تجاری یک‌گلریزان ساده برگزار کنند همه چیز حل می شود.ولی اجازه بدهید افتخارش از آن رعیت پاپتی باشد. ما که عشت میلیون هم درنمی آوریم چه می دانیم هشتاد میلیارد چقدر باشد؟ ما آدم های دوزار و ده شاهی فدای یک تار موی داماد وزیر. اصلا ماها مالیات می دهیم که اینها بخورند و خوش باشند وگرنه زنده بودن ما چه سود و ارزشی دارد؟
اگر دولت اجازه بدهد یک بخت آزمایی بزرگ اعلام کنیم و از رعایای بی مقدار توسری خور بخواهیم حق سفره خان و وزیر را بریرند به حساب. زشت است داماد وزیر برود زندان با برنج هندی غذا بخورد و وزن کم کند.حداقل اجازه بدهید رعیت جماعت پول ناهار و شام لاکچری را حساب کند ایشان در طول دادرسی لاغر نشوند.