تاریخ روابط ایران با غرب و بویژه ایالات متحده آمریکا در طول چهار دهه اخیر، سرشار از تنش‌هایی بوده است که در نهایت به جنگ ختم نشده است؛ البته به استثنای جنگ‌های نیابتی. ایران می‌داند که غرب چطور با نیرو‌های نیابتی خود و در غیر خاک‌های کشور‌های غربی، علیه آن وارد عمل می‌شود و این […]

تاریخ روابط ایران با غرب و بویژه ایالات متحده آمریکا در طول چهار دهه اخیر، سرشار از تنش‌هایی بوده است که در نهایت به جنگ ختم نشده است؛ البته به استثنای جنگ‌های نیابتی. ایران می‌داند که غرب چطور با نیرو‌های نیابتی خود و در غیر خاک‌های کشور‌های غربی، علیه آن وارد عمل می‌شود و این مساله در زمان جنگ ایران و عراق، بروز یافت.

با اینکه این جنگ هزینه‌های زیادی در برداشت، ایران از آن پیروز خارج شد و اکنون، عراق به نقطه وصل تهران به سوریه و لبنان تبدیل شده است؛ در این مسیر، ایرانی‌ها از اشتباهات مکرر آمریکا در منطقه بهره بردند که به نفع تهران تمام شد.

با خوانشی در تاریخ تنش بین آمریکا و ایران، از زمان ماجرای گروگان‌ها در آغاز دهه هشتاد قرن گذشته، متوجه می‌شویم که ایران از تمام مقابله‌های دیپلماتیک خود با آمریکا پیروز خارج شده است. در واقع، ماجرای گروگان‌ها اولین کارزار قدرت نمایی بین تهران انقلابی و واشنگتن بود، که در نهایت آمریکا مجبور به پذیرش شرایط ایران شد. در ادامه، آمریکا به عادی سازی با ایران، البته در پشت پرده‌ها بازگشت و جنگ‌هایی که آمریکا در منطقه به راه انداخت، از جمله جنگ عراق، با هدف افزایش نفوذ ایران در منطقه انجام شد و این اقدامات آمریکایی‌ها بود که باعث شد عراق در یک سینی طلایی به ایران، دشمن استراتژیک ایالات متحده در خاورمیانه، واگذار شود.

از چهل و اندی سال پیش، آمریکا یک جنگ روانی علیه ایران به راه انداخته و این کشور را تحت فشار‌های اقتصادی شدیدی گذاشته است. در هر لحظه، واشنگتن منتظر است ایران کنترل اعصابش را از دست داده و اقدامی کند که منجر به فروپاشی و تسلیم این دولت شود. اما نه تنها چنین نشد، بلکه برعکس، تهران در برابر تحریم‌ها استوار ایستاد و فشار‌ها را با مانور و تهدید را با تهدید پاسخ داد؛ نه امتیازی داد و نه از مواضع خود عقب نشینی کرد.

حال، تهران منتظر است که دشمنانش، ولو از پشت پرده، به میز مذاکره بازگردند. قدرت ایران در دیپلماسی اش نهفته است؛ چرا که می‌داند چطور چانه بزند، درست مثل تاجری که به دنبال سود است. به لطف این دیپلماسی قوی در ایران، تهران موفق شد خود را به عنوان وزنه سنگینی در معامله قدرت در منطقه خاورمیانه مطرح کند.

دیپلماسی ایرانی این کشور را از یک دولت متوسط و عادی به یک قدرت برتر منطقه‌ای تبدیل کرده و قدرت‌های بزرگ را وادار به رجوع به میز مذاکره و جست و جوی راه حل برای حفظ منافع خود کرد. این به نوبه خود درسی است که چگونگی اداره روابط بین المللی با مهارتی خاص را نشان می‌دهد. ایران به ما آموخت که چگونه از نقطه ضعف دشمنان، بعنوان نقطه قوت خود استفاده کنیم و هر بار پیروز شویم.

تجربه ایران در مقابله با غرب و چالش آن، پاسخ به تهدیداتش، جنگ‌های نیابتی، چانه زنی و مذاکره برای دست یابی به توافق، همگی درس‌های ارزشمندی در نحوه اداره درگیری‌های بین المللی است که متاسفانه اعراب چیزی از آن نمی‌دانند.

تنشی که امروز در روابط واشنگتن و تهران وجود دارد، برخلاف میل دولت‌های منطقه، هرگز منجر به جنگ نمی‌شود. در نهایت، این طوفان آرام شده و هیاهو می‌خوابد؛ دو قدرت آمریکا و ایران به زبان تفاهم موضوعی باز می‌گردند چرا که می‌دانند منافع آن‌ها با یکدیگر تداخل دارد و در یک نقطه مهم، یعنی کنترل منطقه و حاکمیت بر سرنوشت آن، تلاقی می‌یابد.

ایران این سیاست را از چهل سال پیش تا کنون در پیش گرفته و هیچگاه تهدیدات و تحریم‌های آمریکا مانع رشد و پیشرفت آن نشده است. این ارث تمدنی و تاریخی اصیل، قدمتی طولانی دارد و امروز ایران را به قدرت بزرگی تبدیل کرده است که همگان از آن بیم دارند.