اشاره اردشیر قلعه نویی را قبل از هر تعریفی باید جانشین علی پروین به لحاظ تفکردر فوتبال مدرن ایران دانست ، این تاثیر و تآسی مورد تصدیق امیر قلعه نویی هم است واز پروین به عنوان استاد خود یاد می کند. پرداختن به خصوصیات پروین خود مجالی دیگر را می طلبد که در آینده به […]

اشاره

اردشیر قلعه نویی را قبل از هر تعریفی باید جانشین علی پروین به لحاظ تفکردر فوتبال مدرن ایران دانست ، این تاثیر و تآسی مورد تصدیق امیر قلعه نویی هم است واز پروین به عنوان استاد خود یاد می کند. پرداختن به خصوصیات پروین خود مجالی دیگر را می طلبد که در آینده به آن پرداخته خواهد شد. اما آنچه در حال حاضر مهم است این است هنوز هم درلایه لایه تفکرامیر مرام و روش پروینی به چشم می خورد و گاهی آنقدر شباهت دارد که فراموش خواهیم کرد این دونفردردوباشگاه رقیب به فعالیت پرداخته و از دو نسل متفاوت هستند. شیوه‏هایی مبتنی بر مربی سالاری مطلق همراه با الفاظ خاص که البته روحیه خرد جمعی به مراتب در قلعه نویی پررنگ ترمی باشد.

استقلال و تیم ملی
روزی که قلعه نویی استقلال پورحیدری را بعد از باخت به ملوان و از دست رفتن اولین جام حرفه ای ایران تحویل گرفت و با فتح جام حذفی به دیدارمنصور رفت آغازی شد برای ظهوریک مربی با رفتارهای منحصر به فرد در ادوار مختلف و با تیمهای گوناگون و او تعریف متفاوتی ازمربیگری را به جامعه فوتبالی ایران ارایه داد. قهرمانی های استقلال در لیگ برتر و جام حذفی و عدم ادامه مسئولیت بعد از هر موفقیت و دستهای پشت پرده ای که هیچ گاه از پس برده برون نیامده و برملا نگردید و پایان داستان او با استقلال که همراه با دو فصل ناکامی بود را باید در همان تعریف خاصی که از قلعه نویی سراغ داریم جویا شویم.
مرداد ماه ۸۵ و آن هنگام که قلعه نویی سکان مربیگری تیم ملی را از برانکو تحویل گرفت با رمز خرد جمعی و با همکاری ناصر ابراهیمی، ابراهیم‌زاده، پیروانی، آقاجانیان، کریم بوستانی و مظلومی در جام ملتهای ۲۰۰۷ همان راهی را رفت که تقریبا مربی پیش از او و حتی مربیان بعد از او بارها تجربه کردند و خیلی سریع جای خود را به مربی بعدی سپرد. گرچه سایه ای از خرد جمعی و مشورتهای فراوان در تیم ملی قلعه نویی دیده می شد و او در بیان خاطرات آن دوره از دعوت از استیلی و حاج رضایی برای همفکری و همکاری و عدم پذیرش آنان یاد می کند اما باید عنوان کرد قلعه نویی جوان علیرغم برجا گذاشتن کارنامه نسبتا موفق به لحاط نتایج نتوانست تاثیرزیادی در بهتر شدن شرایط تیم ملی در عصر مدرن فوتبال ایران داشته باشد .
مس کرمان و مشتهای گره کرده
فصل دوم مربیگری اردشیر با نیم فصل دوم هفتمین دوره لیگ برتر فوتبال ایران آغاز شد. محبوبیت از دست رفته اردشیر پس از ناکامی در تیم ملی و هجمه ای که از سوی کارشناسانی همچون حاج رضایی و ذوالفقار نسب و دیگران و نیز هوادارن فوتبال به وی آمده بود، زاویه تفکر قلعه نویی را به سمت و سویی دیگر منعطف نمود. اودرحالی تیم مس در حال سقوط کاظمی را تبدیل به یک تیم مدعی نمود که در قاموس خود دست ها و مشت هایی را گنجاند که گاهی برای نابودی و گاهی برای گره شدن بکار گرفته می شدند .

تراکتور و سپاهان ، موفقیت و شکست
جاده تبریز، اصفهان را باید اتوبان رفت آمد چند سال اخیر قلعه نویی دانست ، تبادلی بین پیراهن قرمز و زرد و تیمی متشکل از چند بازیکن منحصر به فرد که گارانتی حضور قلعه نویی در این دو تیم بود. تحول تراکتور و قهرمانی های متوالی سپاهان تمام آن چیزی نبود که قلعه نویی در افکار خود پرورانده و به آن رسیده بودچرا که امیر قلعه نویی سودای بازگشتی شکوهمندانه به استقلال را داشت و موفقیتهای لیگ برترازاهداف او دورشده به فتحی در آسیا می اندیشید .
اردشیر حتی با استقلال تا نیمه نهایی آسیا هم پیش رفت و اتفاقا همان قوانین حاکم بر لیگ و بهانه هایی که بعدها توسط دیگر تیمها هم تکرار شد عاملی گردید که قهرمانی استقلال در آن دوره رقم نخورد و حکایت دستهای پنهان و قوتبال ناپاک و هزارتوی تهمتها و بهانه جویی ها آغاز شود، غزلی سراییده شد که مطلع آن با آلودگی و مقطع آن با ناکامی عجین بود «چندازاین الفاظ و اضمار و مجاز»
آری قریب به یک دهه موفقیت قلعه نویی با تیمهای مختلف همواره با داستانها و حرف و حدیث هایی همراه بود که همانطور که گفته شد منحصرا به مکتب وی معروف شده است، قهرمانی هایی که مورد اتهام قرار می گرفت و همان واژه معروف دستهای پنهان «ابداعی امیر قلعه نویی» بسیار پر کاربرد شده بود.
اینکه چرا حکایت دستان آلوده همواره پنهان می ماند و اتوماتیک وار در موقع نامیهای چند مربی زرنگ بیرون می آید و بذرآلودگی را آبیاری می کند و زهر کشنده خود را می ریزد و بلافاصله بدون شناسایی در پیله خود رفته معرفی نمی شود هم خود معمای حل نشدنی این روزهای فوتبال ایران و در راس آن قلعه نویی است .
اگر فوتبال ایران ناپاک است و اگر دستهایی درکاراست که درموفقیت عده ای تاثیر داشته و به ناکامی بعضی دیگردامن می زند پس چرا آن هنگام که جام قهرمانی بالاسر می رود سکوت بر لبان حقیقت گو می خشکد و جوهر بیانیه ها بر دفتر انتقادات نمی لغزد . چرا اردشیر زبان بر حقیقت گویی نمی گشاید؟ چرا هیچ سرنخی برای رسیدن به جریان ناپاکی در این بازار پیدا نمی شود؟ آیا نه این است که جایگاه افراد و سخنان آنان بسته به موقعیت قرار گرفته تغییر می کند و تابعی از موفقیت و عدم موفقیت است؟
سوال این است که چرا قلعه نویی که دست بر قضا پرافتخار ترین مربی تمام ادوار لیگ برترهم است، قریب بر شش سال است که بر جام قهرمانی بوسه نزده و مرتب دراتوبان تغییرات درحال گذر است؟ آن چیزی که در این بین نمود فراوان دارد، سیاست گاه سکوت و گاه جنجال است که برسیره و شیوه او دیده می شود و انتهای هر فصل نیز برای سکان دیگر، مذاکره ای و مبایعه ای آغاز می گردد.
قلعه نویی همواره سخن از فوتبال ناپاک زده است. در شش سالی که تیمهای قلعه نویی جامی را دریافت نکرده اند گاهی تمام ارکان فوتبال ایران متهم شده اند. نباید منکر اشکالات مدیریتی حاکم بر فوتبال ایران باشیم اما اینکه تمام تقصیر برگردن طیفی خاص بیفتد و مسایل فنی و مدیریتی تیم مطبوع خود نادیده گرفته شود هم بی انصافی است ، اردشیر سه سال قبل از برانکو و سه سال هم با حضور او نتوانسته است قهرمان شود و باز در پایان یک شکست سخن از دستهای پنهان زده و ضعفهای فنی را در لابلای آن توجیه می کند
بازسوال می کنیم ضعف های تاکتیکی دیدار اخیر سپاهان تحت امر قلعه نویی با پرسپولیس، بازی متکی به سانتهای ارسالی از جناحین، تعویضهای ناموفق در طول ۱۲۰ دقیقه، عدم کنترل بازیکنان در برخورد با داور که منجر به اخراج های بی دلیل گردید وعدم کنترل روانی مجموعه تیم که موقعیت طلایی پنالتی را هدر داد با چه جوابی از جانب قلعه نویی روبرو خواهد بود تا بعد بتوانیم به بعضی مواردی که مربوط به اشتباهات داوری و به قولی دست های پشت پرده است، بپردازیم. آنچه که مشخص ومعین است این است که تاب ناکامی اردشیر در برابر پرسپولیس برانکو و دیگر تیم ها وجود اندک بوده و همواره توپ عدم موفقیت به زمین دستهای پنهان انداخته میشود.
در انتها قابل ذکر است؛ اکثر مربیان شاغل در لیگ ایران ( هم داخلی و هم خارجی) پاسخ فنی و مقبولی به لحاظ تاکتیکی و اشتباهات مربوط به آن را درپایان باختهای خود ندارند زیرا اولین علت باخت هر تیم را باید به کوچینگ تیم مربوط دانست تا درمرحله دوم بتوان به اتفاقات و سپس مسایل دیگر بپردازیم.مقوله ای که فراموش شده است و هرگاه تیمی دربعد فنی کم می آورد دست به دامان توجیه ها و بهانه هایی چون اشتباهات داوری و دستهای پشت پرده میشود.