هنوز هم دوشنبه ها دلمان برای نود تنگ می شود.برای هیجان زده شدن!برای دعواها و بحث ها!برای روشن شدن!اما در عوض زل میزنیم به تلویزیون و یک برنامه یخ را نگاه می کنیم و گاهی از وسط های برنامه می زنیم شبکه آشپزی! چندباری هم زدیم برفک نگاه کردیم!شاید احساس کردیم پر محتوی تر است. […]
هنوز هم دوشنبه ها دلمان برای نود تنگ می شود.برای هیجان زده شدن!برای دعواها و بحث ها!برای روشن شدن!اما در عوض زل میزنیم به تلویزیون و یک برنامه یخ را نگاه می کنیم و گاهی از وسط های برنامه می زنیم شبکه آشپزی!
چندباری هم زدیم برفک نگاه کردیم!شاید احساس کردیم پر محتوی تر است. دیگر از روشن شدن ماجراها خبری نیست.به هیچ نتیجه ای نمی رسیم.نمی فهمیم در فوتبال چه اتفاقی می افتد!فقط چند نفر حرف می زنند و تمام.همه چیز جمع شده پشت پرده و دست پر دل و جراتی نیست آن ها را بیرون بکشد!
شاید وقت آن شده مغازه را جمع کنید آقای مجری.جام را هم که دادند به شما!این کار ها برای شما زود بود.ما گفتیم زود است.شما با پیچاندن بحث سعی کردید بگویید نه من بلدم!من ته برنامه سازی هستم!خود ما هم بلد هستیم زنگ بزنیم به فلان مدیر حرفش را بزند بعد زنگ بزنیم به بعدی و آخرش هم هیچ!جمع کنید و بروید.شاید وقت خداحافظی برای شما زودتر از انتظار بود.
میزتان را هم میدهند به فروشندگان شریف ساوه تا استفاده کنند.البته شما بلد تر از این حرف ها هستید و بالاخره با یک برنامه بر می گردید.اما شما نه تنها جای عادل را نگرفتید بلکه دلمان بیشتر برایش تنگ می شود.مدت ها می گذرد و هنوز دوشنبه شب ها می زنیم شبکه سه!