هومن حکیمی دبیر گروه فرهنگی اگر اشتباه نکنم فیلم «شیار ۱۴۳» قصه زن و مادری اهل استان زیبای کرمان بود که فرزندش را در جنگ از دستمیدهد. روایتی تاثیرگذار از ماجرای فراق و از دست دادن و فداکاری و… . قهرمانی که البته میتوانست اهل هر جای دیگر این سرزمین زیبا و پهناور ما هم […]
هومن حکیمی
دبیر گروه فرهنگی
اگر اشتباه نکنم فیلم «شیار ۱۴۳» قصه زن و مادری اهل استان زیبای کرمان بود که فرزندش را در جنگ از دستمیدهد. روایتی تاثیرگذار از ماجرای فراق و از دست دادن و فداکاری و… . قهرمانی که البته میتوانست اهل هر جای دیگر این سرزمین زیبا و پهناور ما هم باشد… .
آنچه سینمای ایران را در تمام این سالیان پس از انقلاب در حالت پیچیده و سردرگمی قرار داده و اجازه نداده که پیشرفتش، سرعت بیشتری داشته باشد، وجود نگاههای عجیب و سلیقهای و اعمال ممیزیهاییست که حتی اگر در پارهای موارد درست هم بوده باشند اما در راستای کلیت قانون فرهنگی و هنری کشور نبوده و نیستند و از موازیکاریها و دخالتهای غیر تخصصی و غیر صنفی ناشی شدهاند.
البته که در دل سینمای کشور هم به دفعات، گریز از قانون صورت گرفته اما قیاس این یکی با آن دیگری و وجود مصادیق فراوان اعمال نگاه سلیقهای و خارج از مجموعه به فیلمها، ثابت میکند، دومی، دلیل فربهتریست در ناپایداری اوضاع و احوال سینمای ما.
به نظر نگارنده و بسیاری از منتقدان سینما، فیلم «ما همه با هم هستیم»، اثری کمارزش است که تولید و اکرانش، فقط به درد گیشه میخورد (گرچه میزان فروش در سینمای ما مسأله مهمیست ولی اینکه به چه قیمت، رونق فروش اتفاق میافتد، از آن هم مهمتر است) و فقط به نفع سازندگان این فیلم است. فیلمی که در میانمدت و بلندمدت به سینمای ایران؛ بهخصوص از نظر محتوا و ساختار، آسیب میزند و با اینکه سعی میکند سر و شکل متفاوتی با فیلمهای بیارزشی همچون «سامورایی در برلین» و… داشته باشد اما از قماش همین فیلمهای «بزن و در رو» است اما به شدت نیز اعتقاد دارم، وقتی فیلمی – حتی اینقدر بد – مجوز ساخت و اکران میگیرد، باید اکران شود و همه اینهایی که اشاره کردم، میبایست قبل از ساخت فیلم، مورد توجه نویسنده و کارگردان و تهیهکننده و مسوولان سینمایی قرار بگیرند.
فیلمی که ساخته میشود یعنی مراحل قانونی را برای ساخت، طی کرده است و فیلمنامهاش بررسی شده است و پس از ساخته شدنش ارزشیابی شده است. حالا اگر فیلم خوبی نیست و حتی خیلی بد است و به شعور مخاطب احترام نمیگذارد و دلایلی غیرسینمایی در ساخت و اکرانش دخیل بوده، یعنی سیستم ساخت و نظارت و… ما حتما ایراد دارد اما اکران نشدن یا توقیف به یکباره فیلم مجوزدار، توهین بزرگتری به شعور مخاطب و سینمای ماست.
در «ما همه با هم هستیم» یکی از شخصیتها (بهتر است بگویم، تیپها) اهل استان کرمان است و در ظاهر، ویژگیهای منفی دارد؛ – حالا بماند که تشخیص اینکه این آدم که در این فیلم ساقی و مصرفکننده مواد مخدر است، چقدر بد است یا خوب، به عهده چه کسی غیر از مخاطبیست که دارد فیلم را روی پرده سینماهای کشور به شکل قانونی میبیند؟- همانطور که تعداد زیادی از شخصیتها (تیپها) این فیلم مثلا اهل تهرانند و با این نگاه، آنها هم منفی هستند (منفیاند که با دلایل آبکی، عاشق خودکشی شدهاند!).
فیلم اگرچه به وضوح سطحی و ضعیف است اما دستکم اصلا چنین ادعایی ندارد که خدای نکرده، همه اهالی کرمان معتادند یا همه تهرانیها افسرده و بیمنطقاند و کاملا مشخص است که انتخاب لهجه و گویش خاص برای بازیگران نقشها، خیلی برآمده از چنین منطقی نیست. کما اینکه خیلی ساده و قابل درک است که یک گیلانی یا اصفهانی یا بلوچ یا… هم میتواند در فیلمی معتاد یا فروشنده مواد مخدر باشد؛ همانطور که میتواند پزشک یا «بچه مثبت» هر فیلم دیگری بشود!
حالا اما دادستانی کرمان (احتمالا بهعنوان مدعیالعموم) به خاطر اینکه از نظرش، کرمانی بودن چنین شخصیتی در فیلم مورد اشاره، معنی توهین به مردم شریف استان کرمان میدهد، دستور داده که از ادامه اکران «ما همه با هم هستیم» در این استان جلوگیری شود. مجموعه عوامل این فیلم هم به شکل طبیعی به این اتفاق اعتراض کردهاند و آن را نشانه درک نشدن درست فیلم و دخالت در فرآیند سینما دانستهاند.
این اتفاق هم البته مسبوق به سابقه است و انگار تبدیل شده به بخشی از فرآیند تولید و اکران در سینمای ما! همیشه هم وقتی چنین مسألهای پیش میآید، یک عده شروع به مخالفت و نکوهش این رفتار میکنند و گروهی دیگر آن را تأیید میکنند. یک گروه سومی هم هستند که معلوم نیست طرف سینما هستند یا سمت مصلحت که سعی میکنند وساطت کنند و سبیل گرو بگذارند تا مشکل آن مورد بهخصوص حل بشود. گاهی مثل «به رنگ ارغوان» مشکل در دراز مدت حل میشود، گاهی مانند «خانه پدری» بعد از مدت زیادی به سمت حل شدن پیش میرود اما دوباره برمیگردد سر جای اولش، گاهی مثل «نقاب» و «مارمولک» کار به جاهای باریک میکشد و گاهی مثل «آشغالهای دوستداشتنی» آنقدر به سر و بدن فیلم میکوبند که خروجیاش تبدیل میشود به یک اثر سراسر هرج و مرج که آدم آرزو میکند کاش مشکلش هیچوقت حل نمیشد. از این مثالها هم تا دلتان بخواهد وجود دارند که از حوصله شما و مطلب، خارج است اما جالب است که مثل همیشه تاریخ، هیچ فیلمی هرگز داخل کمد نمیماند و بالاخره توسط مخاطب دیده میشود. فیلمهایی که البته خیلیهاشان نه اثر چشمگیری هستند و نه با دیدنشان، پایه جایی سست میشود!
در این میان اما بلاتکلیفی و سرگشتگی در سینمای ما همچنان ادامه پیدا میکند و امنیت شغلی و از همه مهمتر، شعور مخاطب روز به روز به خطر بیشتری میافتد.
ایران همانقدر که آدمهای شریف و رشید و معتقد و… دارد، آدمهای پست و کمارزش و گناهکار و… هم دارد و سینمای ایران هم اگر به کسی برنمیخورد، دارد در این کشور ادامه میدهد و سعی میکند که نفس بکشد؛ اگر که بگذارند!